احساسات آغشته به نمک.


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


Only twenty minutes to sleep
But you dream of some epiphany...
https://t.me/TeleCommentsBot?start=sc-318701-9Tcmwpx _🪶🕰ناشناس

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
مثل همون جریانی که میگن صورتی مال دختراست ابی برای پسرا ولی این ما انسانهای ابله بودیم که برای رنگ هایی که قبل از به وجود اومدن ما وجود داشتن جنسیت جسبوندیم.


اقا سینگل بودن من به شما ضرری یا سودی میرسونه که میپرسید؟😐🥲




خب اول از همه
این لحن رو دوست نداشتم خیلی دستوری بود ولی از اونجایی که تاحالا از خودم تو دیلیم نگفتم اهمیت نمیدم و میگم-
من لایتم بجز خودم یه ادمین دیگه هم تو چنل هست که اندیاست و دوست صمیمیه.
این چنل رو زدم تا هرچیزی که دلم میخواد رو توش بذارم و بنویسم.
اول تابستون تو ذهنم یه ایده داشتم اینکه یه چنل بزنم و توش رو مثل دفتر خاطرات بکنم که بنا به یه سری دلایل نشد که انجامش بدم و از دوم ماه اگوست چنل رو زدم.
من با این چنل مثل دفتر خاطراتم رفتار میکنم یه بار گفته بودم الانم میگم اگه اینجا براتون حوصله سربره ببخشید،من مثل دیپر و میبل هیج تابستون هیجان انگیزی ندارم تا بتونم تو دفتر خاطراتم بنویسم.
سنم رو نمیخوام بگم دهه هشتادیم اینو بدونید کافیه.
یجورایی به راحتی میتونید منو از همین چنل بشناسید البته فقط یه بخش از من رو-
و در اخر
مهمترین چیز رو میگم من یه رویاپردازم که عاشق خوندن افسانه ها و فوکلور های همه کشور هاست.
به نظرم اینهمه کافی بود نه؟
اگه سوال دیگه داشتین میتونین بپرسین.


Telegram Comments ™ dan repost
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
بیو بده


Lisitsa. dan repost
میدونم آخرش پشیمون میشم.
این پیام رو فور کنید چنلای پرسونالتون براتون به صورت فری استایل یه قطعه گیتار ریکورد میکنم ناشناس یا اگر آشنا بودید پیویتون میفرستم♡


صادقانه از بین همه دیلی هایی که چالش رو فوراورد کردن تو اونی بودی که بیشتر از همه فکرم رو درگیر خودش کرد.
اگه نظر واقعیم رو بخوای وایب شخصیتی که تاحالا دیدم رو نمیدی،فقط یه شباهت ریز دارین که اون رو در اخر میگم.
تو وایب یه خاطره و حس حال رو میدی که متعلق به من نیست مال پدربزرگمه.
دوسال پیش برام یه خاطره ای رو تعریف کرده بود از زمان های جوانیش.
اون موقع ها که پدر بزرگم هنوز خیلی جوون بود حتی شاید بگیم نوجوان،یه فیلمباز واقعی بود البته میدونی؛اون موقع ها فیلم واقعا یه سرگرمی بود که همه مردم دوسش داشتن قدیما فیلم های خیلی خوبی به سینما میومدن بر خلاف الان.
پدربزرگم میگه فیلم های خوب پاییز و زمستون به سینما میومد وقتی تو زمستون به سینما میرفتی موقع رفتن همه جا روشن بود وقتی که فیلم تموم میشد همه جا تاریک بود و این به نظرش خیلی جذاب بود.
گفت به میلادی حدود سالهای ۱۹۵۰ اینا بود که یه فیلم به بسینما اومد به اسم در ساحل اگه الان سرچش کنی ممکنه نیاره بخاطر قدیمی بودنش.
موضوع فیلم این بود که تو سال ۲۰۰۰ یه بمب هسته ای میترکه و میره هوا با هربار باران اومدن اون هسته های اتم همراه باهاش میبارن و با اون باریدن انسان ها میمیرن یعنی رسما هرجایی که بارون میبارید مردم اونجا میمردن.
وقتی این جریان پیش اومد یه سری ادم که اگه یادم باشه انگار دانشمند بودن سوار یه زیر دریایی میشن و میرن تو اقیانوس ارام برای در امان بودن از باران های مرگ بار.
تو این زیر دریایی گیرنده های مورس وجود داشت(مورس همون سیگنال های تلگراف هستن یا حروفش دقیق نمیدونم ولی مثلا وقتی تلگراف میفرستادن قدیما اون رو با یه الفبایی به اسم مورس ترجمه میکردن میفرستادن)
افراد درون زیر دریایی وقتی این مورس هارو دریافت میکنن امیدوار میشن که هنوز هم بالای اب مردمی زندگی میکنن و امیدی برای بشریت باقی مونده.چیزی که عجیب بود قطع نشدن این سیگنال ها بود.
زیر دریایی سیگنال هارو دنبال میکنه و به بندر نیویورک میرسه یکی از اونا لباس مخصوص برای حفاظت خودش در نقابل بارون ها میپوشه و داخل شهر قدم برمیداره وقتی اونا قدم میزنه یه چیزی باعث تعجبش میشه اونم اینه که همه مردن.
سیگنال هارو بیشتر دنبال میکنه و میرسه به ساختمان پلو امریکن که ساختمان نفت امریکا هم هست.
سیگنال هارو بیشتر دنیال میکنه و میرسه به اتاق تلگراف و میبینه یه مردی اونجا در حالی که سرش افتاده روی میز مرده...
کنار مرد یه شیشه نوشابه بود که انگار قبل از مرگ خورده بودش.
شیشه نوشابه به یه فنر گیر کرده بود و به چپ و راست میرفت،با هر چپ راست اومدن یه بار به اون دکمه های تلگراف میخورد...و این هم توضیح میده که چرا سیگنال ها قطع نمیشدن.
اونی که بیرون رفته بود ناامیدانه به زیر دریایی برمیگرده و خب...
اونا تا زمانی که اذوقه داخل زیر دریایی تموم میشد زنده میموندن.
فیلم اینجوری تموم شد و پدربزرگم خیلی متحیر شده بود از فیلم با اینکه نمیدونم چرا.
وقتی فیلم تموم شد از سینما اومد بیرون و برف رو دید که میباره اونجا به خودش یه قولی میده.
قولی که الان بهش عمل کرده ولی به هیچکس نمیگه.
الان میگم وایب کدوم شخصیت رو میدی درواقع چه شباهتی دارین.
مرسلین.
مرسلین تو زندگیش همیشه یه روند رو داشت تا زمانی که یه نفر رو پیدا کنه همون دوستی که باعث شد زندگیش مثل قبل پیش نره.
نمیگم اون دوست یه زمانی میاد پیشت نه از کلیشه ها خوشم نمیاد عوقم میگیره ازشون.
فقط دارم میگم اون دوست مرسلین برای پدربزرگم اون فیلمه بود و برای تو یه روزی میرسه.
@lleclair
پ.ن:تو برام وایب حس و حال پدربزرگ نوجوان من بعد از بیرون اومدن از سینما و دیدن برف و تاریکی رو میدی و مرسلینی که کل زندگیش قبل از اون دوست یکنواخت بوده.

پ.ن۲:از بین همه دیلی ها اونی که درگیرم کرد تو بودی.

پ.ن۳: یه پیام فوروارد کرده بودی...یعنی داری میگی هرکس از یه کیلومتریت هم نزدیکت بشه زخمی برمیگرده هوم؟
این همون حرفیه که قراره روزی با فکر کردن بهش یه لبخند رو لبات بیاد...همون لبخندی که ناخود‌اگاه بعد از شنیدن خاطره ای میزنی..همون لبخند های کوچیکی که یهویی میان و میرن ولی بیشتر از همه چیز میچسبن.




Momently' dan repost
دوست دارم برای آینده نامه بنویسم.
کی دوست داره توی یکی از 365 روز آینده، شاید هم بیشتر، یه نامه دریافت کنه؟
اگه دیلی دارید، یا ایدیشو برام بفرستید یا پیامو به اشتراک بذارید تا ببینم.
اگه ترجیح میدین برای شخص خودتون بفرستم ایدی خودتونو بفرستید، اگه تو این یه سال ایدیتون عوض میشه نامه تون تا ابد سرگردان و بدون گیرنده میمونه، شاید یه روز بفرستمش برای یه غریبه.
میتونید از حس و حالتون هم برام بگید، اینکه خوشحالید یا نه، یا میتونید همه چیزو به حس تخیل من و کلمات لحظه ایم بسپارید.
لینک ناشناس

پ. ن. همونطور که قبلا گفتم، من منتظر آدمها نمیمونم، بودنتون محترمه و واقعا دلگرم کننده ولی حتی اگه کسی نباشه من کارمو انجام میدم، دنیاهای خیالی و آدم ها، مطمئنم سایه ها ازینکه مخاطبم باشن خوشحال میشن. دلم میخواد نامه بنویسم، همونطور که برای خودم مینویسم دوست دارم برای موجودات دیگم کلمه بچینم.

پ. ن. نامه ها زمانبندی میشه، کاملا رندوم، شاید یه روزی به دستتون برسه که نیاز داشتین گذشته بهتون لبخند بزنه.


Morosis ط dan repost
این پیام رو فوروارد کنید یا آیدی چنل رو ناشناس بفرستید تا من یه آلبوم رترو(90s) بهتون بدم.


notte` dan repost
خب این پی ام رو داخل چنلاتون فوروارد کنین،تا از اون وایبی که ازتون میگیرم با کلمات توصیفتون کنم و یه سناریو براتون بنویسم
اگه چنلتون پرایوته ناشناسم لینک بدید.


وقتی بهت نگاه میکنم حس میکنم روح کارینا اسمیث رو درونت میبینم.
(مشخصه که دیوونه این سری فیلمم؟)
خب خب خب خب.
صادقانه وقتی فیلم ۵ اکران رفت حس میکردم رو شخصیت کارینا و پسر ویلیام خوب کار نشده بود بعنی یه جورایی دوتاشونم یه چیزی ناقص داشتن دقیقا مثل اینکه یه نویسنده تازه کار کتابش رو نوشته و شخصیت ها همشون یه لایه سرد دارن و حس واقعی بودن به ادم نمیدن نمیگم تو اینجوری هستی اشتباه برداشت نکن.
کارینا یه اخلاق هایی داشت که تونست منو تاحدودی شیفته خودش بکنه همون اخلاق هایی که روشون درست حسابی کار شده بود و اون لایه سرد روشون نبود همون اخلاق ها و رفتار ها رو درون تو هم میبینم.

💢اسپویل میکنم این بخش رو اگه دوست ندارید نخونید.
کارینا تو یتیم خونه بزرگ شده بود و تنها جیزی که از والدینش داشت یه دفتر بود،دفترچه گالیله که پدرش براش تو یتیم خونه گذاشته بود از هموم اول بچگیش به نجوم علاقه مند شد و میدونست از زندگیش چی میخواد اون هدفش رو میدونست.

اسپویل تموم شد💢
تو هم اینطوری دیده میشی انگار که میدونی از زندگی چی میخواس انگار که مطمئنی جایگاهت تو این دنیا کجاست.
@theMomently

پ.ن:اگه فیلم ششم اکران بشه و کارینا بازم ایفای نقش بکنه مشتاقم ببینم بعد از اینکه به هدفش رسید قراره چیکار بکنه چون میدونی کل زندگیش رو فقط با یه هدف سر کرد کل عمرش دنبال میدا کردن پدرش بود و بعد از اینکه اون رو میدا کرد انگار وظیفش هم تموم میشه انگار هدفش تموم شده.
پ.ن۲:تو جایگاه گفتن این نیستم ولی میگم،حس میکنم به یه استراحت نیاز داری میدونی؛شاید اون چیزی که الان میگی واقعا میخوامش اونی نباشه که که واقعا میخواییش یه کم استراحت کن و بعد از مدتی پاشو دوباره ادامه بده.

پ.ن۳:عاشق طرز فکرت شدم که سطحی نیست،عاشق این شدم که مشکلات بزرگتر رو میبینی و بیخیال نیستی،برای لحظه ای واقعا حس تنها بودن نکردم.

پ.ن۴:شبیه معنی اسم کارینا هم هستی.




کسی که با دیدنت یادش افتادم یه شخصیت کارتونی یا سریال یا فیلم نیست،شخصیت یه کتابه که اسمش اگاتاست.
از کتاب خوب های بد بد های خوب که سومان چینانی نویسنده این کتابه.
The school for good and evil

میدونی یه بار یه جایی خونده بدم ادما در اخر به همون کسی تبدیل میشن که میگفتن هیچوقت نمیشن.
این دقیقا حکایت اگاتاست.
اگه حرفایی که میزنم کمه از همین الان معذرت میخوام ازت شخصیتت خیلی پیچیده و عمیق دیده میشه برام،البته همه ادم های اینطورین ولی تو انگار یه لایه روی خودت انداختی که باعث میشه اون اعماق رو تار ببینم و نتونم چیزای دقیقی بگم.
سردرگمی-
این چیزیه که همه ما تجربش کردیم ولی انگار مال تو نسبتا طولانی تر شده مثل من.
بذار بهت یه چیزیو بگم اینکه حس کمی داخل یه استخر انداختنت و روش یه سرپوش کشیدن عادیه.
اگاتا تو یه جای اشتباهی انداخته شده بود و برای رهایی از اون دخمه ای که توش بود رسما هرکاری میکردم ولی کافی بود تا فقط یک لحظه دست از تقلا کردن برداره و ببینه،اونجایی که داره ازش فرار میکنه همون جاییه که شخصیت واقعیش رو نشون میده اگه اگاتا همون اولش مقاومت رو میذاشت کنار و بدون تعصب یا چیز دیگه ای بی طرفانه به خودش نگاه کنه میفهمید که داشت تمام مدت شبیه نقشی کسی باز میکرد که تو ذهنش برا خودش کشیده بود.
میدونی اولش حس کردم که تو فقط یه گوشه نشستی و مثل یه کارگردان فقط ناظر فیلم زندگیتی ولی بیششتر که بهت دقت کردم حس کردم نه تو انگار داری فقط تقلا میکنی انگار با خودت تو یه جنگی شاید باید برای مدتی ذهنت رو از جاش دربیاری بذاری کنار تختت و فکرت رو از هرچیزی خالی کنی تا یه استراحت اروم داشته باشی.
پ.ن:شخصیتت رو زیاد نشون ندادی واسه همینه که بهش میگم عمیق شاید چیزی که بهش نیاز داری اینه که خودت رو با تمام عیب هات و خوبی هات بغل کنی بهش بگی هی رفیق بهت خیلی سخت گرفتما خوب تحمل کردی.
@fioon

پ.ن۲:گفتی دوست داری کسی رو داشته باشی تا اخر عمر ازش مراقبت کنی نه؟از خودت مراقبت کن یا یه گیاه بگیر ازش مراقبت کن امکانص رو داری یه حیوون خونگی اونا میتونن بهترین دوست باشن،من بیشتر حس میکنم تو درواقع دنبال کسی هستی که بهش عشق بورزی و بهت عشق بورزه.

پ.ن۳:میتونی با سرچ کردن کتاب و بعدش اسم اگاتا فن ارت هایی از دختری که میگم پیدا کنی و تصورش رو بکنی.


Armin Arlet-
آرمین آرلت-
سخت کوش و مسئولیت پذیر اولین چیزیه که با دیدنت میاد تو ذهنم.
صادقانه،الان که این چالش ترند شده که اینو بفرستین تو چنلتون تا با توجه به وایبتون فلان چیز رو بگم تو تنها کسی بودی که گفتی پلی لیست درست میکنم.
واقعا کار اسونی نیست که بری برای تک تک افرادی که پیامت رو فوروارد کردن با توجه به چنلشون و سلیقه موسیقیشون پلی لیست بسازی.
اولین کسی که با دیدنت یادش افتادم ارمین بود.
وقتی اتک ان تایتان رو شروع کردم همون اولش عاشق ارمین شدم شاید حرفایی که میگم کمی اسپویل باشه ولی خب.
ارمین کسی بود که زندگی رو تو چیزای کوچیک نمیدید بزرگتر فکر میکرد میدونی من خودم رو تو ارمین میبینم اگه ازم بپرسن فقط یه نفر،یه شخصیت رو به خودت نسبت بدی بی شک و تردید انتخاب من ارمینه.
ارمین تو گروه شناسایی با همه فرق داشت هم از لحاظ ذهنیتش و هم توانایی ها،از لحاظ جسمی از بقیه ضعیف تر بود ولی همیشه اون رو جبران میکرد با نقطه قوتی که داشت یعنی هوشش.
میدونی من اگه جای تو بودم امکانش بود دوتا پلی لیست درست کنم بعد خسته بشم خب ولش نمیکردم ها کاری که میکردمو فقط با زمزمه دیگه از این غلطا نمیکنم بقیه پلی لیست هارو درست میکردم و احتملا فقط چند تا اهنگ کنار هم میذاشتم تموم میشد میرفت ولی تو
زیر حرفی که گفتی نزدی و تا اخرش رفتی این مسئولیت پذیر بودنت رو نشون داد همچنین مهربون بودنت رو.
پ.ن:ارمین خیلی وقتا فکر میکرد سربار دوستاشه یه بدردنخوره اخرش خودشم به این نتیجه رسید که اینطور نبود ولی خب به نظرم باید اینو بگم،یه بار نمیدونم کی گفته بود و کجا اینو خونده بودم ولی میگفتش که همه استعداد های یکسانی ندارن تو نمیتونی از یه ماهی انتظار دونده بودن داشته باشی بجاش میتونی ازش انتظار شناگر بودن داشته باشی.
اگه روزی تو زندگیت حس کردی کافی نیستی یادت باشه تو نباید با استاندارد های بقیه برا خودت دیوار بسازی تو استعداد خودت رو داری،و در آخر...امیدوارم یه روزی به دریایی که میخوای ببینیش برسی.
@KanojoChihiro
پ.ن۲:شاید هم اصلا سختکوش و مسئولیت نباشی و زندگی ریلت با مجازی فرق داشته باشه چون خودم تو مجازی یه ادم پرحرف و کیوتم (اینو بهم میگن)درحالی که تو ریلم یه ادم کم حرفم که بهم میگن برج زهرمار ولی میدونی واقعیت چیزیه که تو نجازی نشون میدم شاید تو هم مثل من زیاد نتونی خودت رو تو دنیای واقعی نشون بدی و حرفایی مثل:بی عرضه تو کل زندگیت چه غلطی کرده بی لیاقت
رو بشنوی ولی بدون اون حرفا ذره ای حقیقت ندارن هیجوقت بهشون باور نکن.






شخصیتت برام پیچیده دیده میشه نمیتونم فقط با یه نگاه به دیلیت شخصیتت رو تاحدودی توصیف کنم با یه پیامت میگم اها پس اینطور شخصیه با پیام دیگت چیز های قبلی رو میبری زیر سوال اونایی که بخوان بشناسنت به نظرم باید تلاش زیادی کنن.
و این بهم وایب ویلیام ترنر(مردی که تا ابد روش کراش دارم بعد از جک اسپارو )رو میده.
وقتی بهت نگاه میکنم حس میکنم تو دنیای خودت سردرگم قدم میزنی کنجکاوم بدونم واقعا هم اینطوره یا فقط نظر منه؟
میدونی نتونستم با چنلت کمی هم بشناسمت همونطور که حتی بعد از ۴ تا فیلم دزدان دریایی کارائیب نتونستم به طور کامل ویل رو بشناسم.
یه چیزی هست که باعث میشه حس کنم بهم‌دیگه شباهت های زیادی دارین.
دوتاتون رو هم نمیتونم کامل بشناسم دوتاتون هم سردرگمین.
ویل تو فیلم اول داره کاری انجام میده که دوسش نداره تو موقعیتیه که بهش علاقه نداره ولی به نظر میرسه خودش این رو زیاد نمیدونه و دلیلش؟زیاد مطمئن نیستم دلیلش اون موقع چی بود گفتم که نتونستم بشناسمش.
از نظر خود ویل زندگیش بد پیش نمیره و حتی شاید خوب باشه با اینکه ته دلش باهاش موافق نیست.
وقتی تو زندگیش تغییر بزرگی رخ میده،این تغییر باعث میشه مسیر زندگیش عوض بشه حتی نوع افکاراتش هم تغییر کنن زندگی اون رو به یه سفر طولانی میبره اولش مقاومت میکنه در مقابل حقیقت،در مقابل شخصیت واقعیش ولی همین حقیقت چیزیه که اون رو خودش میکنه.
باعث میشه جایگاهش رو تو این دنیای بزرگ پیدا کنه دیدگاهش به خیلی چیز ها عوض بشه و حتی شاید اون شادی واقعی رو پیدا کنه.
الان که اینطوری خلاصه وار میگم همه چیز خیلی راحت و ساده دیده میشه ولی اتفاقا براش خیلی هم سخت بود.
تمام چیز هایی که تو ویل دیدم و درک کردم رو درون تو هم دیدم.

پ.ن:تو جایگاهی نیستم که اینو به کسی بگم بخصوص وقتی چیزی ازش نمیدونم ولی شاید وقتشه یه تغییر تو روتینت ایجاد کنی؟شاید هم نه من که نمیشناسمت.
@midorisroom



19 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

26

obunachilar
Kanal statistikasi