ꤕ𝖽꤀𝗆


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


-say my name . . If you love me let me hear you

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri




Cc لفت بدید بن میشید ...




- تو قلب منی، نمی‌دونم لیاقتش رو داری یا نه؟
-حتی نمیتونم بفهمم تو یه قهرمانی یا یه شرور، اما، هیچ‌کدوم اهمیت نداره؛
-در هر صورت تو، قلب منی مگان؛




-خدای من.. هیونگ؟
-چطور میتونی بگی من قلب توام؟






-به نظرت انقدر احمقم؟
-تو رو حتی خانواده‌ت هم دوست نداره؛




-فکر میکردم دوستم داری...






تا به حال جسد تمام قربانی های مرد، در حالی که به بدترین نحوه ممکن شکنجه شده بودن، توی وان پیدا میشدند
حال پسر خود، نیمی از راه رو برای مرد هموار کرده و درحالی که می‌لرزید توی وان به انتظار نشسته بود
دمای آب رو به پایین میرفت و هر لحظه بیش از پیش سرد میشد، ولی پسر حاضر نبود از آب خارج بشه
اون میدونست که بعد از فرار مرد، اولین قربانی، خودشه
با صدای کشیده شدن چیزی به دیوار، نفس در سینه حبس و سر خودش رو قایم کرد
همون صدای معروف؛ صدای سوتی که لرزه به تن مردم کره انداخته بود
ده سال پیش در حالی که همه در آرامش و درگیر اتفاقات و مشکلات روزمره خود بودند، صدای سوت آهنگینی آغازگرِ یک ترس عمیق بین مردم شهر بود
پس از سه سال، این قتل های زنجیره‌ای و هوشمندانه متوقف شد و خبر دستگیری کیم، دوباره آرامش رو به کل کره برگردوند
حال پس از هفت سال، دوباره همون صدا توی کل کره پخش شده بود و همون ترس کهنه حالا سر باز کرده بود
اما این بار قرعه به نام منزل‌ کوچک افسر جئون افتاده بود
برخورد جسم سنگینی به در باعث شد پسر ناخودآگاه به اون تیکه نگاه بندازه
تبر، اون سر یه تبر بود؛ با کشیده شدن تبر به سمت عقب، برق ترسناکِ چشمان سبزِ کیم، اون مرد دورگه‌‌ی اروپایی-کره‌ای از اون شکاف روی در بود که ترس رو وارد بدن هر آدمی میکرد.
ضربه‌ای دیگه به در، باعث شکستنش شد و حالا افسر میتونست تن ورزیده مرد رو توی چهارچوب در ببینه
- دوباره همدیگه رو دیدیم، قلب من
این دفعه به جای در، کاشی های کف حمام بودن که پذیرنده ی نوازش های تبر بودن
- اوه چرا اونجایی؟ چرا میلرزی؟ میترسی؟ از من؟
صدای آروم و کشیده مرد باعث جمع شدن بیشترش شد
- هی من بازم اومدم پیشت، زودباش زنگ بزن و بگو بیان دوباره دستگیرم کنن، به دوستات زنگ بزن، قول میدم تا اون موقع که میان ترس رو از وجودت دور کنم مگان من؛
تبر رو زیر چونه پسر گذاشت و سرش رو بالا آورد، نگاه ب چشمان به نم دارش انداخت و نوچ نوچی کرد
- توی اتاقت وصیت نامه‌ای دیدم؛ انقدر مطمئن بودی از اومدنم؟
لبه وان نشست و پشت انگشتش رو به گونه پسر کشید
-نکنه زبونت رو موش خورده همه‌ی من؟ قبلا یادمه خوب از زبونت کار میکشیدی، چه توی حرف زدن و چه بلوجاب دادن.
هیچ صدایی به جز نفس های سرد پسر که به صورت مرد روبروش خورده میشد شنیده نمیشد
- زبون باز کن، می‌خوام صداتو بشنوم؛ می‌خوام بشنوم یه بار دیگه صدات رو تا مطمئن بشم آخرین کسی که صداتو میشنوه خودمم.
انگشتش رو به سمت لبای پسر برد و با فشار کمی، انگشت شصتش رو وارد دهنش کرد و توی اون حفره که برخلاف همیشه سرد بود، گردوند و سرش رو بهش نزدیک کرد
- بهت اخطار داده بودم؛ گفته بودم برمیگردم
زمزمه وار لب زد و حجم بیشتری از انگشتش رو توی دهن پسر برد
ساعاتی بعد، پلیس بین‌الملل، سر قطع شده ی افسر جئون جونگکوک را که در بغل جسد کیم تهیونگ، که رد گلوله ای در وسط پیشونیش خودنمایی میکرد، را پیدا کرد.
-آدریانوس کیم؛




-افتادی توی عمقِ قلبم، میدونی این معنیش چیه؟




- چقدر دوستم داری؟
- اصلا، دوستم داری؟





20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

96

obunachilar
Kanal statistikasi