تحلیل گسست مارکسی و مرزهای سیارهای
همانطور که در بالا توضیح داده شد، نظریهی گسست متابولیک مارکس بهعنوان واکنشی به بحران حاصلخیزی خاک در قرن نوزدهم بهوجود آمد. مشکلات سرعت شتابان، افزایش مقیاس، و ناهماهنگی فضایی (جدایی شهر و کشور) در تولید سرمایهداری بهطورنظاممند توسط مارکس در نیمهی قرن نوزدهم مورد تأکید قرار گرفت. در سالهای اخیر، نظریهپردازان مارکسیستی با استدلال بر اساس این دیدگاه به کاوش در مورد گسست جهانی در متابولیسم کربن و نقش میزبانی آن برای دیگر مشکلات مربوط به پایداری پرداختهاند.[45] به مدت چندین دهه، بومشناسان سوسیالیست متفقالقول بودهاند که سرمایهداری باعث افزایش شتاب انسان در دگرگونی سیستم زمین شده، و این امر در دو مرحله رخ داده است: انقلاب صنعتی که در اواخر قرن هجدهم آغاز شد؛ و ظهور سرمایهداری انحصاری، بهویژه در مرحلهی کمالش که به دنبال جنگ جهانی دوم رخ داد – شامل انقلاب علمی ـ فناوری که با توسعهی انرژی هستهای و گسترش استفادهی تجاری از مواد شیمیایی مصنوعی مشخص شده است.[46]
بنابراین، نظریهپردازان بومشناس سوسیالیست قدرت بیانگرِ آنتروپوسین[47] را بسیار سریع پذیرفتند: که ظهور دورانساز جامعهی مدرن انسانی را به مثابه عمدهترین عامل زمینشناسی سیاره که حاکم بر تغییرات سیستم زمین است، برجسته کرده است. دقیقا در ارتباط با همین بصیرت غنی بود که دانشمندانِ سیستم زمین به طرح چارچوب مرزهای سیارهای در سال ٢٠٠٩ رهنمون شدند، که هدفش ترسیم فضایی امن برای بشریت با ایجاد نُه مرز سیارهای بود، مرزهایی بیشترشان در حال حاضر در فرایند شکسته شدن هستند. در کتابمان، گسست زیستمحیطی به سال ٢٠١٠، برت کلارک، ریچارد یورک و من تحلیل مارکسی گسست متابولیکی را با چارچوب مرزهای سیارهای تلفیق کرده، و آن را بهعنوان یک سری از گسستها در سیستم زمین توصیف کردیم. در این دیدگاه، فوریت سیارهای امروز در ارتباط با عبور از این مرزها که میتواند «گسست زیستمحیطی جهانی» نامیده شود، به اختلال و بیثبابی ارتباط انسان با طبیعت به مقیاسی سیارهای اشاره دارد، که ناشی از فرایند انباشت بیپایان سرمایه است.[48]
همانطور که در بالا توضیح داده شد، نظریهی گسست متابولیک مارکس بهعنوان واکنشی به بحران حاصلخیزی خاک در قرن نوزدهم بهوجود آمد. مشکلات سرعت شتابان، افزایش مقیاس، و ناهماهنگی فضایی (جدایی شهر و کشور) در تولید سرمایهداری بهطورنظاممند توسط مارکس در نیمهی قرن نوزدهم مورد تأکید قرار گرفت. در سالهای اخیر، نظریهپردازان مارکسیستی با استدلال بر اساس این دیدگاه به کاوش در مورد گسست جهانی در متابولیسم کربن و نقش میزبانی آن برای دیگر مشکلات مربوط به پایداری پرداختهاند.[45] به مدت چندین دهه، بومشناسان سوسیالیست متفقالقول بودهاند که سرمایهداری باعث افزایش شتاب انسان در دگرگونی سیستم زمین شده، و این امر در دو مرحله رخ داده است: انقلاب صنعتی که در اواخر قرن هجدهم آغاز شد؛ و ظهور سرمایهداری انحصاری، بهویژه در مرحلهی کمالش که به دنبال جنگ جهانی دوم رخ داد – شامل انقلاب علمی ـ فناوری که با توسعهی انرژی هستهای و گسترش استفادهی تجاری از مواد شیمیایی مصنوعی مشخص شده است.[46]
بنابراین، نظریهپردازان بومشناس سوسیالیست قدرت بیانگرِ آنتروپوسین[47] را بسیار سریع پذیرفتند: که ظهور دورانساز جامعهی مدرن انسانی را به مثابه عمدهترین عامل زمینشناسی سیاره که حاکم بر تغییرات سیستم زمین است، برجسته کرده است. دقیقا در ارتباط با همین بصیرت غنی بود که دانشمندانِ سیستم زمین به طرح چارچوب مرزهای سیارهای در سال ٢٠٠٩ رهنمون شدند، که هدفش ترسیم فضایی امن برای بشریت با ایجاد نُه مرز سیارهای بود، مرزهایی بیشترشان در حال حاضر در فرایند شکسته شدن هستند. در کتابمان، گسست زیستمحیطی به سال ٢٠١٠، برت کلارک، ریچارد یورک و من تحلیل مارکسی گسست متابولیکی را با چارچوب مرزهای سیارهای تلفیق کرده، و آن را بهعنوان یک سری از گسستها در سیستم زمین توصیف کردیم. در این دیدگاه، فوریت سیارهای امروز در ارتباط با عبور از این مرزها که میتواند «گسست زیستمحیطی جهانی» نامیده شود، به اختلال و بیثبابی ارتباط انسان با طبیعت به مقیاسی سیارهای اشاره دارد، که ناشی از فرایند انباشت بیپایان سرمایه است.[48]