چند وقت بود که هر چقدر میخواستم بشه ، نمیشد ...
یعنی حتی رفتم که برم باشگاه اما مربیم گفت که این باشگاه داره جاش عوض میشه و تا چند روز دیگه بیشتر باز نیست...
حدود دو هفته ای میشد که نرفته بودم باشگاه...
کلی برنامه ریختم ، باشگاه جدید پیدا کردم ، ثبت نام کردم و دیگه دیروز باید میرفتم...
اما ساعت همینجوری جلو میرفت و نمیشد...
نه اینکه حال نداشته باشم یا نخوام... نه
انقدر کار های مختلف پیش اومد که به خودم اومدم دیدم ساعت یک ربع به ده شبه...
اگه ده هم وارد باشگاه میشدم تا یک ربع به یازده ، بیشتر از ۴۵ دقیقه نمیتونستم ورزش کنم که این یعنی تموم نشدن برنامم...
اما رفتم...!!!
دو تا حرکت از برنامم موندا... اما حسم خوبه... حسم خوبه که درسته نصفه و نیمه ، اما بعد چند وقت انجامش دادم...
این برای من قدم انرژی بخشی بود برای فاصله گرفتن از کمالگرایی و به عملگرایی نزدیک شدن...
یعنی حتی رفتم که برم باشگاه اما مربیم گفت که این باشگاه داره جاش عوض میشه و تا چند روز دیگه بیشتر باز نیست...
حدود دو هفته ای میشد که نرفته بودم باشگاه...
کلی برنامه ریختم ، باشگاه جدید پیدا کردم ، ثبت نام کردم و دیگه دیروز باید میرفتم...
اما ساعت همینجوری جلو میرفت و نمیشد...
نه اینکه حال نداشته باشم یا نخوام... نه
انقدر کار های مختلف پیش اومد که به خودم اومدم دیدم ساعت یک ربع به ده شبه...
اگه ده هم وارد باشگاه میشدم تا یک ربع به یازده ، بیشتر از ۴۵ دقیقه نمیتونستم ورزش کنم که این یعنی تموم نشدن برنامم...
اما رفتم...!!!
دو تا حرکت از برنامم موندا... اما حسم خوبه... حسم خوبه که درسته نصفه و نیمه ، اما بعد چند وقت انجامش دادم...
این برای من قدم انرژی بخشی بود برای فاصله گرفتن از کمالگرایی و به عملگرایی نزدیک شدن...