درمدحِ مولا علی {علیه السّلام}
علی ای سَمای وحدت تو چه مظهری خدا را
که خدا نمود زینت به تو تختِ إنَّما را
به کدام دهر و حینی تو حدوث گشته بودی
که نمود حق نثار قدمِ تو هَل أتی را
تو چه پرتوی خدا را زجمالِ کبریائی
که به نُه سپهر دادی تو علوّ و إرتِقا را
تو به آسمانِ وحدت چه مهی چه آفتابی
که گرفته نور رویِ تو ز ارض تا سما را
اگر آفتابِ روی تو نبود قصدِ یزدان
نه ز شمس نام بُردی به قسم، نه والضُّحی را
به تو گر قوامِ هستی ز ازل خدا نبستی
به تمام مُلکِ هستی به که کردی این عطا را
تو به تارَک از تَبارک ز ازل چو تاج هِشتی
فتبارکَ الله ایزد بسرود و مَرحبا را
ز شُکوهِ لایَزالی توئی آن سوارِ قُدرت
که کشید دست و تیغِ تو کمان لافتی را
علی ای که در شجاعت به قَدَر تو قَدر داری
که قَدَر به دست گیرد سر رشتهٔ قضا را
نبود بجز تو حیدر، نبود بجز تو صفدر
که نداده حیّ داور به کس این همه قوا را
تو اگر ز کعبه بتها به زمین نمی فکندی
به خدا ، کسی به عالم نشناختی خدا را
به نبوّت و ولایت بکشاندی از بدایت
تو تمام انبیا را ، تو تمام اولیا را
تو به توبه و انابه لبِ بوالبشر گشودی
پسری قبول توبه ز پدر نمود یارا
دم عیسوی ز لعل تو نمود مرده إحیا
تو به دستِ پورِعمران بنهادی آن عصا را
چو عُروج کرد احمد که به جز تو بود آنجا
که به جلوه وا نماید پس پردهٔ عَما را
علی ای که کس به جز تو به خدا نمیتواند
که بقا دهد فنا را ،که فنا دهد بقا را
علی ای که در سَخاوت به هزار ها چه حاتم
ز کرم تو یاد دادی ره بخشش و سَخا را
علی ای که بو علی ها ز تو رسم کرده قانون
که نوشت حکمت او ز شِفای تو شِفا را
علی ای که با نگاهی کنی عالمی تو إحیا
چه شود که وانوازی به نگاهی آشنا را
تو به مُنکرِ خدا گو نکند به هیچ سو رو
به رخ علی ببیند بشر خدا نَما را
به علی مکن برابر به خیال خود کسی را
که به آفتاب نسبت ندهد کسی سُها را
به عطایِ پادشاهی بودش امیدِ مفتون
که غلام قنبرِخود بشمارد این گدا را
سیّد میرآقا کبریائی متخلِّص به مفتون و مشهور به مفتون همدانی (متولّد۱۲۶۸و متوفّی به سال۱۳۳۴شمسی ،مدفون در جنب آرامگاه باباطاهر همدانی )
__________
1_دیوان مفتون همدانی به کوشش رضا مفتون ،انتشارات زوّار ،تهران ،۱۳۶۴،صفحهٔ ۲۰
#علوی
🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
علی ای سَمای وحدت تو چه مظهری خدا را
که خدا نمود زینت به تو تختِ إنَّما را
به کدام دهر و حینی تو حدوث گشته بودی
که نمود حق نثار قدمِ تو هَل أتی را
تو چه پرتوی خدا را زجمالِ کبریائی
که به نُه سپهر دادی تو علوّ و إرتِقا را
تو به آسمانِ وحدت چه مهی چه آفتابی
که گرفته نور رویِ تو ز ارض تا سما را
اگر آفتابِ روی تو نبود قصدِ یزدان
نه ز شمس نام بُردی به قسم، نه والضُّحی را
به تو گر قوامِ هستی ز ازل خدا نبستی
به تمام مُلکِ هستی به که کردی این عطا را
تو به تارَک از تَبارک ز ازل چو تاج هِشتی
فتبارکَ الله ایزد بسرود و مَرحبا را
ز شُکوهِ لایَزالی توئی آن سوارِ قُدرت
که کشید دست و تیغِ تو کمان لافتی را
علی ای که در شجاعت به قَدَر تو قَدر داری
که قَدَر به دست گیرد سر رشتهٔ قضا را
نبود بجز تو حیدر، نبود بجز تو صفدر
که نداده حیّ داور به کس این همه قوا را
تو اگر ز کعبه بتها به زمین نمی فکندی
به خدا ، کسی به عالم نشناختی خدا را
به نبوّت و ولایت بکشاندی از بدایت
تو تمام انبیا را ، تو تمام اولیا را
تو به توبه و انابه لبِ بوالبشر گشودی
پسری قبول توبه ز پدر نمود یارا
دم عیسوی ز لعل تو نمود مرده إحیا
تو به دستِ پورِعمران بنهادی آن عصا را
چو عُروج کرد احمد که به جز تو بود آنجا
که به جلوه وا نماید پس پردهٔ عَما را
علی ای که کس به جز تو به خدا نمیتواند
که بقا دهد فنا را ،که فنا دهد بقا را
علی ای که در سَخاوت به هزار ها چه حاتم
ز کرم تو یاد دادی ره بخشش و سَخا را
علی ای که بو علی ها ز تو رسم کرده قانون
که نوشت حکمت او ز شِفای تو شِفا را
علی ای که با نگاهی کنی عالمی تو إحیا
چه شود که وانوازی به نگاهی آشنا را
تو به مُنکرِ خدا گو نکند به هیچ سو رو
به رخ علی ببیند بشر خدا نَما را
به علی مکن برابر به خیال خود کسی را
که به آفتاب نسبت ندهد کسی سُها را
به عطایِ پادشاهی بودش امیدِ مفتون
که غلام قنبرِخود بشمارد این گدا را
سیّد میرآقا کبریائی متخلِّص به مفتون و مشهور به مفتون همدانی (متولّد۱۲۶۸و متوفّی به سال۱۳۳۴شمسی ،مدفون در جنب آرامگاه باباطاهر همدانی )
__________
1_دیوان مفتون همدانی به کوشش رضا مفتون ،انتشارات زوّار ،تهران ،۱۳۶۴،صفحهٔ ۲۰
#علوی
🌾🍃🍃@madihehvamarsiah