من زیاد فکر می کنم که باعث میشه چیزهای خوب زیادی را از دست بدم. ای کاش می توانستم مثل دوستام باشم که فقط چیزی را که می خواهند می گویند و انجام میدن. اما من نه. ای کاش می توانستم یکی از اون دسته از آدم ها باشم که انقدر مطمئن هستند که می توانند بلند بشن و با هرکسی صحبت کنن. ای کاش من از آن دسته آدم های بودم که در کنار آدم های که نمیشناسن خود واقعیشون هستن. اما باید منو بشناسی تا ببینی در واقع چجوری هستم. منظورم اینه که این چیز بدی نیست، اما اجازه دادن به کسی که منو نمیشناس سخت ، چون من از اون دسته آدم های هستم که فقط چند دوست رو نگه می دارم و به هیچ کس اجازه ورود نمیدم.
فکر کردن بیش از حد به همه چیزهایی که میگم، آخر روز منو غمگین می کنه. من خسته شدم از برداشتن راه آسون رو و انجام ندادن کاری را که میخوام اما گفتنش آسونتر از انجام دادنش.