مایا
حدود ٧۵٪ از مغز انسان آب، و مابقی چربی و پروتئین است. مغز هیچ حسگر درد و یا دما ندارد، در واقع هیچ احساسی ندارد. تنها دریافت کننده پالسهای الکتریکی از جهان خارج است. خود در تاریکی و سکوت مطلق به سر میبرد اما جهان خارج را به صورت ٣بعدی و پویا برای ما تصویر میکند.
حتی در تنهایی و آرامش نیز، مغز ما در ٣٠ثانیه اطلاعاتی به اندازه ٣٠سال اطلاعات تلسکوپ هابل را پردازش میکند. در حالیکه تنها ٢٪ وزن ما است اما به اندازه ٢٠٪ انرژی بدن را مصرف میکند. این مقدار در نوزادان ۶۵٪ است به همین دلیل بیشتر اوقات خواب هستند.
امواج نور که به چشم میرسند بیرنگ و امواج صدایی که به گوش میرسد بیصدا هستند. آنچه میبینیم و میشنویم چیزی است که مغز برای ما میسازد. کفهای آب دریا سفید دیده میشوند در حالیکه آب دریا سبز-آبی به نظر میرسد. هردو یک ساختار مولکولی دارند اما نور را متفاوت انعکاس میدهند.
رنگ، موجودیتی ثابت خارج از ذهن ما نیست، بلکه تنها برداشت ذهن ما است. هیچ تضمینی نیست رنگی که به عنوان سبز میشناسیم، در ذهن همه ما به یک شکل تصویر شود. همه ما در تجربهمان از دنیا تنها هستیم. مغز و زبان ما به اندازهای تکامل نیافته که بتوانیم تجربهها را انتقال دهیم.
شاید روزی برسد که بتوان تجربه رنگ را برای یک فرد نابینا توضیح داد. در واقع با مغزمان میبینیم و میشنویم، و ادراک مغز ما از صدا و یا رنگ تنها وابسته به گوش و یا چشم نیست. یک سیستم یکپارچه چند ورودی است که مغز با در نظر گرفتن تمام ورودیها، تفسیر خود را انجام میدهد.
به عنوان مثال آنچه میبینیم بر آنچه میشنویم تاثیر میگذارد، که به اثر McGurk معروف است. سیستم بینایی ما نیز همانند یک دوربین عمل نمیکند، بلکه به صورت پویا اطلاعات ورودی را پردازش میکند.
برای مثال با توجه به تفاوت سرعت صدا و نور، سیگنالهایی صدا و نور که از یک منبع به ما میرسد اختلاف زمانی دارد. اما مغز صدایی را که تا ١٢۵ میلیثانیه تاخیر دارد با تصویر همزمان میکند. از این دست مثالها بسیار است.
✍️جارد دایموند
ما چگونه میتوانیم به ادراکی که از جهان خارج داریم اطمینان کنیم؟
«جهان و ذهن باهم وجود دارند»
جهان چیزی جز تجسم عینیتهای ادراکشده توسط حواس پنجگانه نیست.
ازآنجا که یک ذهن واحد از طریق این پنج حس جهان را ادراک میکند، بنابراین جهان چیزی جز ذهن نیست.
جدای از ذهن آیا جهان میتواند وجود داشته باشد؟
@RichardSanchz
حدود ٧۵٪ از مغز انسان آب، و مابقی چربی و پروتئین است. مغز هیچ حسگر درد و یا دما ندارد، در واقع هیچ احساسی ندارد. تنها دریافت کننده پالسهای الکتریکی از جهان خارج است. خود در تاریکی و سکوت مطلق به سر میبرد اما جهان خارج را به صورت ٣بعدی و پویا برای ما تصویر میکند.
حتی در تنهایی و آرامش نیز، مغز ما در ٣٠ثانیه اطلاعاتی به اندازه ٣٠سال اطلاعات تلسکوپ هابل را پردازش میکند. در حالیکه تنها ٢٪ وزن ما است اما به اندازه ٢٠٪ انرژی بدن را مصرف میکند. این مقدار در نوزادان ۶۵٪ است به همین دلیل بیشتر اوقات خواب هستند.
امواج نور که به چشم میرسند بیرنگ و امواج صدایی که به گوش میرسد بیصدا هستند. آنچه میبینیم و میشنویم چیزی است که مغز برای ما میسازد. کفهای آب دریا سفید دیده میشوند در حالیکه آب دریا سبز-آبی به نظر میرسد. هردو یک ساختار مولکولی دارند اما نور را متفاوت انعکاس میدهند.
رنگ، موجودیتی ثابت خارج از ذهن ما نیست، بلکه تنها برداشت ذهن ما است. هیچ تضمینی نیست رنگی که به عنوان سبز میشناسیم، در ذهن همه ما به یک شکل تصویر شود. همه ما در تجربهمان از دنیا تنها هستیم. مغز و زبان ما به اندازهای تکامل نیافته که بتوانیم تجربهها را انتقال دهیم.
شاید روزی برسد که بتوان تجربه رنگ را برای یک فرد نابینا توضیح داد. در واقع با مغزمان میبینیم و میشنویم، و ادراک مغز ما از صدا و یا رنگ تنها وابسته به گوش و یا چشم نیست. یک سیستم یکپارچه چند ورودی است که مغز با در نظر گرفتن تمام ورودیها، تفسیر خود را انجام میدهد.
به عنوان مثال آنچه میبینیم بر آنچه میشنویم تاثیر میگذارد، که به اثر McGurk معروف است. سیستم بینایی ما نیز همانند یک دوربین عمل نمیکند، بلکه به صورت پویا اطلاعات ورودی را پردازش میکند.
برای مثال با توجه به تفاوت سرعت صدا و نور، سیگنالهایی صدا و نور که از یک منبع به ما میرسد اختلاف زمانی دارد. اما مغز صدایی را که تا ١٢۵ میلیثانیه تاخیر دارد با تصویر همزمان میکند. از این دست مثالها بسیار است.
✍️جارد دایموند
ما چگونه میتوانیم به ادراکی که از جهان خارج داریم اطمینان کنیم؟
«جهان و ذهن باهم وجود دارند»
جهان چیزی جز تجسم عینیتهای ادراکشده توسط حواس پنجگانه نیست.
ازآنجا که یک ذهن واحد از طریق این پنج حس جهان را ادراک میکند، بنابراین جهان چیزی جز ذهن نیست.
جدای از ذهن آیا جهان میتواند وجود داشته باشد؟
@RichardSanchz