میخواست از این آشفتگی بیدار شه
درست لب پرتگاه آخرین کهکشان
با وجود تنفرش از ستاره ها
میخواست از این آشفتگی بیدار شه
اون پای خودش بود
که دستاش رو آزاد می کرد
اون دست خودش بود
که رها می کرد
تمام آنچه داشت رو
اون خودش بود
که ستاره می شد
با لبخند
بدون حرف !
-رایلین
تصویر از نقاشی های او و دوستانش
@whitepoplar