ᵈᵃʳᵏ ᵐᶤᶰᵈ ᶠ-ᶠ


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan


✨ᵈᴬʳᵏ ᵐᶤᶰᵈ ᶠᴬᶰᶠᶤᶜᵗᶤᵒᶰ✨
Writer:
@its_parmidaa
ناشناس:
https://t.me/BiChatBot?start=sc-406125519

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


دیگه فن فیکو ادامه نمیدم...
مرسی از همتون که تا اینجا موندینو خوندین و نظر دادینو حمایت کردین. دمتون گرم. ♥️♥️♥️


Just for you...
New part is on the way..


دلم میخواد این فن فیکو دیگه ادامه ندم
So‘rovnoma
  •   گوه نخور
  •   فکر خوبیه
44 ta ovoz


هی امروز تولد فینه. تولدش مبارک♥️♥️♥️♥️


چطور بودن این پارتا؟
So‘rovnoma
  •   عالی
  •   خوب
  •   بد
  •   افتضاح
35 ta ovoz


✨ᵈᴬʳᵏ ᵐᶤᶰᵈ ᶠᴬᶰᶠᶤᶜᵗᶤᵒᶰ✨

#part12

از نگاه فین:
سرش روی پام بود.نگاش میکردم.
_هوا تاریک شد
ف:اوهوم.
یه نگاه بهم انداخت
_چیه؟
ف:مگ باید چیزی باشه؟
_چرا اون جوری نگام میکنی پس
ف:دارم تصورت میکنم.
_جلوتم بعد داری تصورم میکنی؟
ف:نه. رو تخت.
_فین از کی تا حالا انقد هورنی شدی؟
ف:از وقتی تورو دیدم.
_انقد سکسی ام؟
ف:اوف اصن یه چیز باور نکردنی.
_اصن داری تعریف میکنی خودم تحریک شدم
خندیدم.
ف:ببین دیگه من چه حالی بم دست میده وقتی سه بُعدی جلوم وایسادی.
_میدونی دارم به چی فکر میکنم؟
ف:چی
_به اینکه تو کل این دنیا هیچکس نیست که به من فکر کنه. برای هیچکس مهم نیستم...
ف: ببین سارا. برای من مهمی. اندازه ی همه ی اونایی که براشون مهم نیستی برای من مهمی. حتی بیشتر. اافاقن من از این موضوع خوشحالم.
_چرا؟
ف:چون کسی نیست که تو براش مهم باشی جز خودم. پس همیشه واس خودم میمونی.
_عاو.چقد رومانتیک.
از نگاه سارا:
سرمو از پای فین ورداشتم. از رو مبل بلند شدم. اومدم روبروی فین. فین نشسته بود و نگام میکرد. نشستم رو پاش. رو به خودش.
ف: پیشرفت...
سرمو گذاشتم رو شونش و بغلش کردم. اونم دستاشو دور کمرم حلقه کرد.
ف:چند کیلویی
_فاک آف فین.
ف: چیز بدی نمیگم که
چیزی نگفتم.
ف:هی عام.
سرمو از رو شونش برداشتم.
ف: یه سوال.
_وات
ف:به من اعتماد داری دیگه درسته؟
_نه فین بهت اعتماد ندارم ولی تو خونم راه دادمت. حتی شبم خونه من میمونی ولی بهت اعتماد ندارم.
ف:خب پس بهتره از این بعدم بهم اعتماد نداشته باشی. آدم مطمئنی نیستم(با پوزخند)
_توعم بهتره انقد مغرور نباشی زورت به همه نمیرسه
ف:عا اره البته که زورم بهت نمیرسه. مخصوصا اگر بخوای مث اون روز جلو در کلاس که مشت زدی تو صورت اون یارو منو بزنی
_خوبه خوبه. اون صحنه رو همیشه یادت باشه
(کلکل میکنن)
ف:هممم. هر چی شما بگی سرورم.
یه دفه زدم زیر خنده.فینم خندش گرفت.
_کصخلیم

@Wolfysff

یه مینی پارت


✨ᵈᴬʳᵏ ᵐᶤᶰᵈ ᶠᴬᶰᶠᶤᶜᵗᶤᵒᶰ✨

#part11

از نگاه فین: همون لحظه بابام اومد پایین.
ب:بریم رفقا
سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت قبرستون. حدود یه ساعت وایساده بودیم. داشتم دیوونه میشدم. نمیدونم الان من چرا باید اینجا باشم. حتی طرفو نمیشناختم. فقط یبار دیده بودمش. وات دا فاک
در گوش بابام گفتم: بابا میشه من برم؟
ب:نه
ف:چرا؟
ب:چون من میگم
ف:متاسفم بابا. ولی میخوام برای اولین بار حرفتو بزارم زیر پام.
راهمو کشیدمو اومدم سمت خونه ی سارا.اثر ژلوفن داشت میرفت. دوباره داشتم سر درد میگرفتم. ولی باید تحمل میکردم.. رسیدم. در زدم....دوباره در زدم...
ف:هی سارا.
دوباره درو محکم کوبیدم... کسی درو باز نکرد.
گوشیمو در اوردم زنگ زدم سارا. گوشیشم جواب نمیداد. دوباره زنگ زدم. جواب نداد. تصمیم گرفتم برم دنبالش برگشتم که یه دفه دستم خورد تو صورت سارا. سارا دولا شد و دستشو گرفت رو دماغش..
ف:فااااک. واد دا فااک
رفتم سمتش. مردی؟
یه نگاه پوکر بم کرد
ف:به گا رفتی. ببخشید.
_بریم تو.
ف:ناراحت شدی؟
_کص نگو فین. خون دماغ شدم.کلیدو از جیبم وردار.
ورداشتم و درو باز کردم. سارا رفت تو دستشویی. صورتشو شست و با دستمال دماغشو گرفت. رفتم تو دستشویی...
ف: چقد سوسول بودی نمیدونستم
_اره. الکسیسم باکرست
خندم گرفت.
ف:نیک فهمید دیشب تو اتاقم بودی
_به سلامتی
ف: جوگیر شد گفت بیاین با الی بریم پاتیناژ
_الی؟
ف:دوس دخترش
_اها.
ف:خب نظرت چیه؟
_پاتیناژ اخه؟
ف:منم همینو میگم.
_نمیدونم شایدم بد نگذره. با نیکم اشنا میشم. با الی ام همینطور
ف:الیو ببینی کف و خون بالا میاری
_چرا
ف:ادم چندشیه. نمیدونم نیک چجوری یه سال تحملش کرده. تازه دوسشم داره.
_سلیقست.
ف: پس نریم دیگه؟
_اره. ترجیح میدم خودمون دوتا باشیم.
ف:کی فردا میخواد بره مدرسه
_من و تو..
سارا تکیه داده بود به روشویی منم روی توالت فرنگی که درش بسته بود نشسته بودم.زل زده بودم تو چشاش. بلند شدم. رفتم نزدیکش. جوری که 3 سانت فاصله داشتیم. موهاشو دادم پشت گوشش
_نظرت چیه از دستشویی بریم بیرون.
ف:کامان. میمردی نمیریدی تو حس و حالمون.
_قصدم همین بود
ف:فاک یو
از دستشویی رفتیم بیرون.. نشستم رو مبل. ساراعم نشست و سرشو گذاشت رو پام.

@wolfysff


پارت داره اماده میشه دیگه تقریبا


هی گایز. من معذرت میخوام. چیزی نمیتونم بگم. ولی واقعا معذرت میخوام. ♥️♥️

میخوام پارت بدم. دلم تنگ شده.

بیاین پیویم. میخوام راجب پارت جدید یه گفت و گویی داشته باشم.
@its_parmidaa


I was all alone,
On my own,
It's ok though,
Do you really love me?
Do you really trust me?

#song : '' forever'' from '' haroinfather''


خب پس پارت


کدوم
So‘rovnoma
  •   پارت
  •   یه اهنگ باحال
  •   ردبلو(قرمز ابی)
34 ta ovoz


خب دلم میخواد پارت بدم ولی کار دارم. یکی بیاد بگه چیکار کنم


تا اینجای فن فیک....
So‘rovnoma
  •   عالی بود
  •   خوب بود
  •   بد بود
  •   ریدی
27 ta ovoz


✨ᵈᴬʳᵏ ᵐᶤᶰᵈ ᶠᴬᶰᶠᶤᶜᵗᶤᵒᶰ✨

#part10

از نگاه فین:
ف:بخور من الان میام
_اوکی.
رفتم سمت حموم. دست و صورتمو شستم و اومدم بیرون.
ف:عه چرا شروع نکردی پس
_گفتم با هم بخوریم
ف:اها.سریع بخوریم بریم تا نیک باز نیومده.
صبونه رو خوردیم. رفتم ظرفارو گذاشتم تو اشپز خونه. اومدم از اشپز خونه برم بیرون. یاد یه چیزی افتادم... برگشتم و یکی از ظرفارو شستم. برگشتم بالا. دیدم سارا حاضر شده.
ف:الان منم میپوشم.
در کمدمو باز کردم. یه یقه اسکی نوک مدادی پوشیدم روشم یه سوییشرت مشکی. یه شلوار جین گشاد مشکی ام پوشیدم. ال استارامو پام کردمو گوشیو فندکمو ورداشتم. سارا زل زد بهم یه دفه. اولش نفهمیدم چیشد بعد یه دفه..
ف:هنوز عادت نکردم ببخشید.
فندکو گذاشتم تو کشومو. پنجره رو دادم بالا و خودم رفتم پایین. ساراعم اومد اینور پنجره و پنجره رو بست. از روی شیروونی اومد پایین. اسکیتامونو ورداشتیم و سریع پیچیدیم تو خیابون.همینجوری که داشتیم با اسکیت میرفتیم سمت خونه احساس کردم سرم درد میکنه. همینجوری سردردم بیشتر میشد. سیگار میخواستم.بدنم داشت واکنش نشون میداد. ولی... باید تحملش میکردم. باید..رسیدیم. رفتیم بالا و سارا درو بست. رفت سمت کابینت.
_فاک ایت. یه دقه بشین برم ژلوفن بخرم بیامسرم خیلی درد میکنه.
ف:منم....میام باهات
_هر طور راحتی.
رفتیم از داروخونه و یه ورق ژلوفن خرید. همونجا یدونشو خورد.
_دارم میمیرم از سر درد.
ف:الان ژلوفن خوردیم.بعد از این تحمل میکنیم سر دردو.
_مریضیم مگه
ف:اره
_باشه.
رفتیم خونه. سارا دراز کشید رو کاناپه.منم دراز کشیدم رو کاناپه ی دو نفره که روبروی کاناپه سه نفره هه بود. پاهامو از دسته ی مبل اویزون کردم. تو مبل جا نمیشدم.گوشیم زنگ خورد
ف:مامانمه... سلام مامان.... وا.خب من برای چی باید بیام. من نمیخوام بیام... خونه ی دوستم. باشه. گفتم باشه دیگه. خدافظ
_میری؟
ف:دوست بابام تصادف کرده. مرده. باید برم سر خاکش. بابام میگه برای احترام باید بیای.
_خب عیب نداره که برو.. برگرد.
ف:باشه. فعلا میرم پس.
از جاش پاشد.
_ بای
ف:بای.
یه بغل کوتاه... رفتم از پله ها پایین. سوار تاکسی شدمو رفتم سمت خونه. نیک تو گاراژ نشسته بود.
ف:هی
ن:واستا
وایسادم سر جام...اومد نزدیک و جلوم وایساد
ن:دیشب کی تو اتاقت بود.
ف:چرا فکر میکنی کسی تو اتاق من بوده دیشب؟
ن:چونکه دیشب 2 تا اسکیت بورد زیر پنجره اتاقت بود. صبح که رفتی هیچکدوم نبودن.
ف:اصن چرا باید بهت جواب پس بدم؟
ن:چون من داداشتم
ف:خب پس چرا اینجوری باهام رفتار میکنی.
دستمو ول کرد
ن:راست میگی.. ببخشید زیاده روی کردم
ف:عیب نداره.
ن:از اون روزی که دیدم سیگار میکشی احساس کردم باید کنترلت کنم
ف:ترک کردم
ن: جدی؟
ف:شوخی دارم مگه
ن:افرین. ولی حالا جدی.. دیشب کسی باهات بود؟
ف:اره
ن:کی
دماغمو خاروندم. یه نگاه به صورت نیک کردم. تردید داشتم.
ف:دوس دخترم...
ن:واو.. چیکار کردین..
ف:نیک.. حالت خوبه؟
ن(با خنده) :بیار ببینمش
ف:اوکی. مامان اینا نمیان بریم؟
ن:الان میان. تا بیان بیا حرف بزنیم یکم...
ف:راجب چی
ن:مثلا.. دوس دخترت
ف:نیک مث اینکه خیلی خوشحالیا.دوس دخترمه دیگه. خیلی عجیبه؟
ن:نه عجیب نیس...
ف:خب
ن:میگم چرا سیگارو ترک کردی
ف:اونم سیگاری بود.
ن:عا پس باهم تصمیم گرفتین. اسمش چیه
ف:سارا
ن:قشنگه..
ف:نیک میشه بس کنی؟ الان میخوای به چی برسی
ن:بالاخره من و تو نداریم که. دوس دختر تو دوس دختر منم هست. (میخنده)
ف:خیلی بیشعوری. ولی خوشحالم
ن:منم
ف:برای اینکه سعی میکنی رابطمونو بهتر کنی
ف:راستی. چه خبر از الی(دوس دختر نیک)
ن:با مامان باباش رفته کالیفرنیا پیش خالش..فردا برمیگردن
ف:عا پس وا همینه خونه ای..
ن:اره.پس فردا میریم پاتیناژ
ف:خوش بگذره
ن:شماعم بیاین
ف:پاتیناژ؟؟!
ن:اره...
ف:اه، خیلی چرته
ن:چس نکن دیگه
ف:باش حالا بزار به سارا بگم..
ن:بیاین
ف:اوکی...

@Wolfysff

نظررر. ♥️♥️♥️♥️♥️♥️


پارت؟
So‘rovnoma
  •   ارههههه
  •   اِهم چیزه
23 ta ovoz


پارت بعدی ام بزودی😀♥️


✨ᵈᴬʳᵏ ᵐᶤᶰᵈ ᶠᴬᶰᶠᶤᶜᵗᶤᵒᶰ✨

#part9

نگاه فین: منم دستامو دور کمرش حلقه کردمو سرمو گذاشتم رو شونش. عطرش. دیوونم میکرد.این دختر... واقعا من این دخترو دوست داشتم. با همه فرق داشت. یه چیزی داشت که هیچکدوم از دخترا نداشتن. شایدم...شایدم یه چیزی که همه دخترا داشتنو نداشت.لوس نبود. و این چیزی بود که بیشتر از همه چی جذبم میکرد.. یه دفه یکی سعی کرد درو باز کنه. ولی در قفل بود.
نیک: هی فاکر این درو باز کن
ف:چیکار داری نیک
نیک:گفتم باز کن.
به سارا اشاره کردم که برو تو حموم. رفت منم رفتم درو باز کردم
ف:چته نیک
نیک:برو اونور.
نیک شروع کرد به نگاه کردن اتاق. پشت تختمو نگاه کرد
ف:میشه بگی دنبال چی هستی دقیقا؟
چیزی نگفت. کمدمو چک کرد. اومد بره سمت حموم
ف(با داد) :نیکک. معلوم هست چته؟ بیا برو بیرون.
دیدم گوش نمیده. هلش دادم به سمت در.
ف:بت گفتم برو بیرون
پشت سرش درو بستمو قفل کردم. چند لحظه صبر کردم که نیک بره پایین.رفتم در حمومو وا کردم. به سارا اشاره کردم که چیزی نگه فعلا.
_(وا صدای اروم) : جدی نمیخوای به خانوادت بگی چیزی؟
ف:حوصله کصشرای نیکو ندارم
_اوکی. صبح بریم خونه من اونجا راحت تریم.
ف:الانم میتونیم بریما اگه اذیت میشی اینجا.
_نه اذیت نمیشم. کلی گفتم. یه شبم تو اتاق تو...
ف:هر طور راحتی.بیا دراز بکشیم.
_بکشیم
چراغو خاموش کردمو چراغ خوابمو که نور قرمز داشت روشن کردم. خودمو پرت کردم رو تخت. ساراعم سرشو گذاشت رو سینمو شزوع کردیم به حرف زدن.تا اینکه نفهمیدم کی خوابم برد.
از خواب پاشدم. سارا هنوز خواب بود. سرش رو سینم بود. دلم نمیخواست پاشم. ولی مجبور بودم. سعی کردم یجوری پاشم که سارا بیدار نشه. اما نشد.همونجوری موندم. دستش دور کمرم حلقه شده بود و کف دستش روی شکمم بود. دستاشو گرفتم و انگشتامو قفل کردم تو انگشتاش. یه یه ربی گذشت. دیدم کم کم داره بلند میشه.
ف:صبح بخیر
_صبح بخیر.(چشماشو میماله) از کی بیداری
ف:20 دیقه ای میشه.
_خب خوبه. زیادم زندانی نبودی.
ف:برو دست صورتتو بشو من برم پایین ببینم چیزی پیدا میشه بیارم واس خوردن
_اوکی. فقط داداشت اینا نیان بالا
ف:نه درو از بیرون قفل میکنم
_اوکی رفتم پایین و تو اشپز خونه
ف:سلام مامان
م:سلاااام فینن. دیشب اومدی چرا نیومدی سلام بدی.
ف:خسته بودم
م:باشه.
ف:مامان چی داریم واس خوردن
م:نوتلا داریم. مربا و پنیرو...
ف:یه چیز حاضری که سریع بشه خورد.
م:کورن فلکس(غلات صبحانه) هست
ف:همون خوبه
دوتا ظرف از کابینت ورداشتم و کورن فلکس ریختم توشو شیر. ظرفارو گذاشتم تو سینی. قاشق گذاشتم توشون. دیدم مامان داره بد نگاه میکنه
ف:به نیک چیزی نگو
اومدم بالا.
ف:هی
_هی.
ف:بخور منم برم صورتمو بشورم بیام.
_اوکی

@wolfysff

نظر بدین. تورو خدا🥺♥️


امشب پارت میدم♥️♥️


دلم میخواد پارت بدم
So‘rovnoma
  •   ارههههه
  •   نه باو بسه بزا یکم نفس بکشیم
33 ta ovoz

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

30

obunachilar
Kanal statistikasi