✨ᵈᴬʳᵏ ᵐᶤᶰᵈ ᶠᴬᶰᶠᶤᶜᵗᶤᵒᶰ✨
#part11
از نگاه فین: همون لحظه بابام اومد پایین.
ب:بریم رفقا
سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت قبرستون. حدود یه ساعت وایساده بودیم. داشتم دیوونه میشدم. نمیدونم الان من چرا باید اینجا باشم. حتی طرفو نمیشناختم. فقط یبار دیده بودمش. وات دا فاک
در گوش بابام گفتم: بابا میشه من برم؟
ب:نه
ف:چرا؟
ب:چون من میگم
ف:متاسفم بابا. ولی میخوام برای اولین بار حرفتو بزارم زیر پام.
راهمو کشیدمو اومدم سمت خونه ی سارا.اثر ژلوفن داشت میرفت. دوباره داشتم سر درد میگرفتم. ولی باید تحمل میکردم.. رسیدم. در زدم....دوباره در زدم...
ف:هی سارا.
دوباره درو محکم کوبیدم... کسی درو باز نکرد.
گوشیمو در اوردم زنگ زدم سارا. گوشیشم جواب نمیداد. دوباره زنگ زدم. جواب نداد. تصمیم گرفتم برم دنبالش برگشتم که یه دفه دستم خورد تو صورت سارا. سارا دولا شد و دستشو گرفت رو دماغش..
ف:فااااک. واد دا فااک
رفتم سمتش. مردی؟
یه نگاه پوکر بم کرد
ف:به گا رفتی. ببخشید.
_بریم تو.
ف:ناراحت شدی؟
_کص نگو فین. خون دماغ شدم.کلیدو از جیبم وردار.
ورداشتم و درو باز کردم. سارا رفت تو دستشویی. صورتشو شست و با دستمال دماغشو گرفت. رفتم تو دستشویی...
ف: چقد سوسول بودی نمیدونستم
_اره. الکسیسم باکرست
خندم گرفت.
ف:نیک فهمید دیشب تو اتاقم بودی
_به سلامتی
ف: جوگیر شد گفت بیاین با الی بریم پاتیناژ
_الی؟
ف:دوس دخترش
_اها.
ف:خب نظرت چیه؟
_پاتیناژ اخه؟
ف:منم همینو میگم.
_نمیدونم شایدم بد نگذره. با نیکم اشنا میشم. با الی ام همینطور
ف:الیو ببینی کف و خون بالا میاری
_چرا
ف:ادم چندشیه. نمیدونم نیک چجوری یه سال تحملش کرده. تازه دوسشم داره.
_سلیقست.
ف: پس نریم دیگه؟
_اره. ترجیح میدم خودمون دوتا باشیم.
ف:کی فردا میخواد بره مدرسه
_من و تو..
سارا تکیه داده بود به روشویی منم روی توالت فرنگی که درش بسته بود نشسته بودم.زل زده بودم تو چشاش. بلند شدم. رفتم نزدیکش. جوری که 3 سانت فاصله داشتیم. موهاشو دادم پشت گوشش
_نظرت چیه از دستشویی بریم بیرون.
ف:کامان. میمردی نمیریدی تو حس و حالمون.
_قصدم همین بود
ف:فاک یو
از دستشویی رفتیم بیرون.. نشستم رو مبل. ساراعم نشست و سرشو گذاشت رو پام.
@wolfysff
#part11
از نگاه فین: همون لحظه بابام اومد پایین.
ب:بریم رفقا
سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت قبرستون. حدود یه ساعت وایساده بودیم. داشتم دیوونه میشدم. نمیدونم الان من چرا باید اینجا باشم. حتی طرفو نمیشناختم. فقط یبار دیده بودمش. وات دا فاک
در گوش بابام گفتم: بابا میشه من برم؟
ب:نه
ف:چرا؟
ب:چون من میگم
ف:متاسفم بابا. ولی میخوام برای اولین بار حرفتو بزارم زیر پام.
راهمو کشیدمو اومدم سمت خونه ی سارا.اثر ژلوفن داشت میرفت. دوباره داشتم سر درد میگرفتم. ولی باید تحمل میکردم.. رسیدم. در زدم....دوباره در زدم...
ف:هی سارا.
دوباره درو محکم کوبیدم... کسی درو باز نکرد.
گوشیمو در اوردم زنگ زدم سارا. گوشیشم جواب نمیداد. دوباره زنگ زدم. جواب نداد. تصمیم گرفتم برم دنبالش برگشتم که یه دفه دستم خورد تو صورت سارا. سارا دولا شد و دستشو گرفت رو دماغش..
ف:فااااک. واد دا فااک
رفتم سمتش. مردی؟
یه نگاه پوکر بم کرد
ف:به گا رفتی. ببخشید.
_بریم تو.
ف:ناراحت شدی؟
_کص نگو فین. خون دماغ شدم.کلیدو از جیبم وردار.
ورداشتم و درو باز کردم. سارا رفت تو دستشویی. صورتشو شست و با دستمال دماغشو گرفت. رفتم تو دستشویی...
ف: چقد سوسول بودی نمیدونستم
_اره. الکسیسم باکرست
خندم گرفت.
ف:نیک فهمید دیشب تو اتاقم بودی
_به سلامتی
ف: جوگیر شد گفت بیاین با الی بریم پاتیناژ
_الی؟
ف:دوس دخترش
_اها.
ف:خب نظرت چیه؟
_پاتیناژ اخه؟
ف:منم همینو میگم.
_نمیدونم شایدم بد نگذره. با نیکم اشنا میشم. با الی ام همینطور
ف:الیو ببینی کف و خون بالا میاری
_چرا
ف:ادم چندشیه. نمیدونم نیک چجوری یه سال تحملش کرده. تازه دوسشم داره.
_سلیقست.
ف: پس نریم دیگه؟
_اره. ترجیح میدم خودمون دوتا باشیم.
ف:کی فردا میخواد بره مدرسه
_من و تو..
سارا تکیه داده بود به روشویی منم روی توالت فرنگی که درش بسته بود نشسته بودم.زل زده بودم تو چشاش. بلند شدم. رفتم نزدیکش. جوری که 3 سانت فاصله داشتیم. موهاشو دادم پشت گوشش
_نظرت چیه از دستشویی بریم بیرون.
ف:کامان. میمردی نمیریدی تو حس و حالمون.
_قصدم همین بود
ف:فاک یو
از دستشویی رفتیم بیرون.. نشستم رو مبل. ساراعم نشست و سرشو گذاشت رو پام.
@wolfysff