˖‧⁺˒𝕸𝕰夢 ִֶָ ۫ ִ dan repost
عزیزم، هم اکنون که برای تو مینویسم مهمانی عزیز دارم که باید به پیشواز او بروم. قسم میخورم در برخورد اول از رویارویی با آن هراسان بودم و شاید بهتر باشد اینطور بگویم که حتی فکر چنین کاری را هم نمیکردم. اما اتفاقات ...نمیتوان جلوی آن را گرفت.
قرار شد او را به خوردن یک فنجان مرگ دعوت کنم و او درعوض خواب ابدی را مهمان تن من ...
و حتی شاید لیوان خالی هم جوابگوی درد و رنج من نباشد ...
و از خدا تقاضا دارم گناهان مارا ببخشد.
دوستدار شما .. دیوید
اختلالات ناشی از افسردگی
@wordroom80
قرار شد او را به خوردن یک فنجان مرگ دعوت کنم و او درعوض خواب ابدی را مهمان تن من ...
و حتی شاید لیوان خالی هم جوابگوی درد و رنج من نباشد ...
و از خدا تقاضا دارم گناهان مارا ببخشد.
دوستدار شما .. دیوید
اختلالات ناشی از افسردگی
@wordroom80