"ژیک"


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


صنم عابدینی
#ژیک
https://telegram.me/dar2delbot?start=send_2qd7g0

اگر بیاید میان بازوانش فراموش می کنم قطره ها گاهی غمگین ترین رخ داد جهانند...!
:)
اینستاگرام:
instagram.me/sanam.abedini

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


"ژیک" dan repost
حس ميكنم حال اين روزهايم بيش از اندازه بي ثبات است!ميخندم و ته تمام خنده هايم گلويم تلخ ميشود.حس ميكنم اين روزها ديگر من،منه سابق نيست و بيش از اندازه عوض شده حس ميكنم...

_ژيك_
#صنم_عابدینی
@zhiiiiik


نويسنده اين شعر رو نمي شناسم!
اما پارميدا چون تو رمان من خونده هشتك اسم من رو زده!


ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریه کنان ابر جدا یار جدا...


يه روزي فكر كردم بار و بنديل ببندم و از هر چي كه من رو از من دور مي كنه فرار كنم! اما حالا مي فهمم از هر چي فرار كني سرت مياد...
اين روز ها نه خوبم نه بد جاي تمام اهنگ هاي شادم رو متن هاي غمگين گرفته و همدمم شده اهنگ هاي غمگين قديمي و جديد...


|• لبخند •| dan repost
فرض کن حبس ابد باشی و یک بار فقط...
به مشامت نمی از بوی خیابان برسد!!!
#لولی_وش
#صنم_عابدینی
@lab_bekhand


چرا من نبودم كسي دلش واسم تنگ نشده ☹️🤦‍♀️


ما به همه چی عادت می کنیم!
چه سخت و چه راحت...
پس وقتی قراره عادت کنیم چرا روزای خودمون و تیره و تار کنیم؟
چرا به اون لکه های روشنش بیشتر دفت نکنیم؟
چرا؟


روز قلم مبارک💜


اســــطــوره? dan repost
پسرا فقط واسه رل زدن نيستن
خيلي وقتا ميتونن بهترين دوستت باشن
#رفاقت


@Roxanna_Ahmadshahi dan repost
مرا از قلبت
به سرزمینِ فراموشی تبعید نکن
باور کن
من در " غُربت " دوام نمی آورم ...

#رکسانا_احمدشاهی

@Roxanna_Ahmadshahi


یـــغـمـا dan repost
خرمشهر...
مارا ببخش بخاطر لیوان آبی که بی دغدغه مینوشیم


چه قدر خوبه کسایی و دارم که باعث شن بخندم!


#موزيك_طوري
+بشنويم🍃
@zhiiiiik


یو توئیت dan repost
یه وقتاییم آدم باید از خودش بپرسه که چی میتونه حالمو خوب کنه؟ و اگر جوابی براش نداشت، باید به فکر تغییری توی زندگیش باشه

× یک مماس ×

@YouTwitte


#سونا بهم ميگه نگران نباش درست ميشه!
اما نمي دونم كي... نمي دونم واقعا حقم بود همه اين اتفاقا مثل سريال دنبال هم اتفاق بيفته يا نه... واقعا نمي دونم!


مي گفت انگار قصه ما از همان اول هم تلخ بود!
از همان روز هايي كه او حرف از رفتن زد و من حرف از ماندن!
اما من مي دانم
قصه هميشه جا ماندن ها و تمام شدن ها نيست
باختن ها و نا اميدي ها نيست...
قصه ها گاهي آغاز زندگي ست
كه قبلا حتي تصورش هم نمي كردي...!
_ژيك_
[ #صنم_عابدینی ]
@zhiiiiik


|• لبخند •| dan repost
و من دلم می خواد برم خودمو توی کنج اتاقم جا بدم.چراغها رو خاموش کنم، پرده ها رو بکشم و در و قفل کنم.اون وقته که می تونم با خیال راحت در حالی که خودم و به دیوار سرد فشار می دم، زانو هامو توی بغلم بگیرم و گهواره وار خودمو تکون بدم...تکون بدم...تکون بدم...
اجازه بدم اشکام با خیال راحت بریزن، روی گونه ام سر بخورن و از چونه ام بیفتن روی فرش و من تا زمانی که لا به لای پرز های فرش خودشونو جا می دن نگاهشون و دوباره روز از نو و روزی از نو...
می خوام اونقدر کنج دیوار بشینم و گریه کنم تا شب بشه!
نه به منت هایی که تو سرم مثل پتک می کوبن فکر کنم...
نه به حرف هایی که بهم می زنن و هر لحظه بیشتر بهم ثابت می شه که ازم متنفرن...
نه به هیچ کوفت دیگه ای... !
نمی خوام به هیچ کدوم از آدمهایی که کمکم می کنن و بعد روزی هزار بار اونو می کوبن تو سرم و خوردم می کنن و باعث می شن بیشتر به این فکر کنم که چقدر به درد نخورم، چون اونا اینو بهم می گن؛ توجه کنم!
فقط می خوام اونقدر تنها باشم که وقتی سرم و به دیوار اتاقم تکیه می دم و سرماش تا عمق وجودم نفوذ می کنه، بتونم با خیال راحت، در حالی که همونطور گهواره وار تکون می خورم واسه خودم بخونم...
« دل من غصه نخور؛ گریه نکن؛ خونسرد باش!!! »
و کسی نباشه که بخواد خلوتم با خودم و بهم بزنه و اجازه نده اونطور که می خوام گریه کنم و خالی شم و چشمه اشکم خشک بشه...
کسی نباشه تا بتونم بعد یه دل سیر گریه کردن و شعر خوندن وقتی که آروم شدم؛ همونطور که دستمال کاغذی مچاله شده تو دستمه و دارم آخرین قطره اشکم رو با آستین لباس بافتنی قرمز رنگم پاک می کنم به ماه کامل تو آسمون نگاه کنم و زمزمه کنم...
« به جبران تموم تحقیر هایی که نثارم کردید؛ جوری موفق می شم، جوری به همه ی چیزایی که می خوام می رسم و اون زندگی که دوست دارم رو می سازم و از کمک هر کس و ناکسی بی نیاز می شم که از حرفتون پشیمون می شید... »
...
و الان، ده سال از اون روز می گذره و اون دختر؛ داره با لبخند خاطرات دوران پونزده سالگیشو می خونه...
:))))):
[ #پارمیدا_شارستانی ]
🍃 @lab_bekhand


Je suis un forte personne mais parfois je voudrais que quelqu'une me prend la main en me disant que tout ira bien.

من انسان قوی هستم اماگاهی دلم
میخواهد کسی دستم رابگیرد و بگویدهمه چیزدرست میشود.
@zhiiiiik


ميشه يكي بيدارم كنه بگه همش كابوسه؟!
ميشه بهم بگن الان ١٠ سال گذشته؟!
ميشه؟!


اين روزا نياز دارم به دعاتون!
ميشه برام دعا كنيد؟!

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

422

obunachilar
Kanal statistikasi