طوبا خانم از قاب مى زند بيرون- #عادل_اعظمی
........
جنازه همینجا روی میز بود \ همین اینجا\ همین میز
همین بودی كه تا دیروز به قامت من می گفت: یك لا قبا\ همین رو
نگاهش كه می كردی هنوز چشم داشت( بى معنا!)
می افتاد از سر انگشت آدم.
موهایش را پخش می كرد روی تخت\ كه انگار بخت آخرش باشد( مسخره!)
(و طوبا خانم از پنجره نگاهمان می كرد)
اينجا پر بود از ترانه هايى كه من نخوانده بودم
اينجا را گذاشته بودند روى سرشان/ مسواك اش را لاى دندان هاى يك گاو پيدا كردم/ خودش را وقتى مى زد به مرده گى /همه ى استخوانهاى ام تير مى كشيد
و تصميم گرفتم ميز را خفه كنم
از ديوار رو
بروم بالا
راست راست توى گلويش زل بزنم و ببينم كه پاهايم از حدقه اش درآمده بود
[آدم است ديگر
وقتی مى افتد از گلو/ قاب ها قاتل جان اش مى شوند]
بودم را گذاشته بودى روى طاقچه / كه يادت هست؟
كه من از پشت شيشه با موهاى تو صبح مى كردم
و تو هر صبح/ مرا با دستمال پاك مى كردى
مى دانستى قاب شده ام از گرد و خاك بدش مى آيد( خب قبلا با دستهای خودت خاك ام كرده بودی / يادم هست آن شب را تا صبح سرفه كردم)
بعضى وقت ها زل مى زدى به چشمهام
كله ام را پشت قاب قايم مى كردم
و تو تا ده مى شمردى
من از دهان مى افتادم:
كف همين آشپزخانه با آن صندلى هاى يك لا قبا
تو ترانه ات را بخوان /بگو دنيا مارا كم آورد فلك اى
به گلوى تو سوگند
كه هر صبح زل مى زنم به آن/ آدم بايد كسى مثل تو را داشته باشد /تا هر روز آرزو كند از قاب بزند بيرون/ به حنجره ى تو سوگند/ آدم كسى مثل تو را هر روز باید كشته باشد
كه هر صبح
با يك مشت سكوت از خواب بپرد
و به آن تارها زل بزند
و به زندگى بگويد فلك اى:
به دندانهایت سوگند!
آدم بايد كسى مثل او را داشته باشد
كه هر روز /با دهان ترانه ها خودش را دار بزند.
صدای مادرم را می شنوی؟/ به چشمهای زن همسایه زل زده است
: طوبا خانم جان پسرم از آسيا بدش مى آمد/ يك روز دندان هاى آسياى اش درد گرفت/ باور كن همين چاره اش را سياه كرد/ به كوه زد و ترانه هايش برگشتند / شر بودند شر/ آه طوبا خانم جان/ به صندلى ها گير داده بودند كه مگر شما آدم نيستيد؟!/ مگر چهار پا نداريد؟!/ پس چرا جايى نيست ما كونمان را روى آن بنشانيم.. طوبا خانم جان پسرم/ ديوانه شده بود ديوانه/ همين ترانه ها ديوانه اش كردند/ به ميز مى گفتند وطن/ و دخترى كه عاشق پسرم بود را/ همين ترانه ها با دندان آسيا كشتند/ترانه هاى اش هنوز توى خانه مى چرخند/ به گلوى من زل مى زنند/ آه طوبا خانم جان... بعضی وقت ها خیلی مى ترسم.
https://t.me/zolmarezabahador