داستان هفت شهر عشق عطار نیشابوری
قسمت سوم
اولین وادی در هفت شهر عشق عطار
1- وادی طلب :
ابتدای راه وادی طلب است ؛ اولین وادی یا اولین شهر عشقی که باید بپیمایند ؛ وادی طلب است : سالک در این راه شب و روز باید به یاد معشوق خودش باشد چه در نهان و چه در آشکارا به گونه ای که اگر تمام دنیا و نعمت های دنیا را به او دهند و اگر آخرت و بهشت و تمام نعمت های اخروی را در اختیارش قرار دهند نپذیرد و در جستجوی معشوق خود و خواهان او باشد .در وادی طلب فرد باید جوینده و طالب باشد و در راه رسیدن به معشوق قدم بگذارد .
چون فرو آیی به وادی طلب
پیشت آید هر زمانی صد تَعَب
صد بلا در هر نفس اینجا بود
طوطی گردون ، مگس اینجا بود
هفت شهر عشق عطار
دومین وادی در هفت شهر عشق عطار
2- وادی عشق
و چنانچه بتوانی سالک مصمم این وادی باشی و آن را با همه تعب و سختی ای که دارد ، بپیمایی، وارد وادی عشق می شوی . عشق را به آتش و گاهی به آفتاب تشبیه کرده اند ، آتش کارش این است که هر جایی که بیفتد ، می سوزاند و وقتی شی را سوزاند به رنگ خودش در می آورد . معشوق را به خورشید نیز تشبیه کرده اند و از صفات خورشید این است که هرآنچه به او نزدیک شود ، آن را ذوب می کند و می سوزاند . عشق وقتی که در عاشق به وجود آید و در معشوق هم ایجاد شود ، عاشق هم سعی اش بر این است که به رنگ معشوق درآید و در نتیجه عاشق و معشوق همرنگ هم می شوند . عاشق نه قدرت فراق دارد و نه تحمل دیدار دارد . اگر به وصال برسد از بین می رود و نابود می شود در نتیجه این باعث حرکت و کوشش برای رسیدن به معشوق می شود و می خواهد به اصل برسد .
بعد از این وادی عشق آید پدید
غرق آتش شد کسی کانجا رسید
کس در این وادی بجز آتش مباد
وانکه آتش نیست عیشش خوش مباد
عاشق آن باشد که چون آتش بود
گرم رو ، سوزنده و ، سر کش بود
ادامه دارد ...
#منطق_الطیر_عطار_نیشابوری
#هفت_شهر_عشق_قسمت_سوم
@Bolbolibargegoli1397
قسمت سوم
اولین وادی در هفت شهر عشق عطار
1- وادی طلب :
ابتدای راه وادی طلب است ؛ اولین وادی یا اولین شهر عشقی که باید بپیمایند ؛ وادی طلب است : سالک در این راه شب و روز باید به یاد معشوق خودش باشد چه در نهان و چه در آشکارا به گونه ای که اگر تمام دنیا و نعمت های دنیا را به او دهند و اگر آخرت و بهشت و تمام نعمت های اخروی را در اختیارش قرار دهند نپذیرد و در جستجوی معشوق خود و خواهان او باشد .در وادی طلب فرد باید جوینده و طالب باشد و در راه رسیدن به معشوق قدم بگذارد .
چون فرو آیی به وادی طلب
پیشت آید هر زمانی صد تَعَب
صد بلا در هر نفس اینجا بود
طوطی گردون ، مگس اینجا بود
هفت شهر عشق عطار
دومین وادی در هفت شهر عشق عطار
2- وادی عشق
و چنانچه بتوانی سالک مصمم این وادی باشی و آن را با همه تعب و سختی ای که دارد ، بپیمایی، وارد وادی عشق می شوی . عشق را به آتش و گاهی به آفتاب تشبیه کرده اند ، آتش کارش این است که هر جایی که بیفتد ، می سوزاند و وقتی شی را سوزاند به رنگ خودش در می آورد . معشوق را به خورشید نیز تشبیه کرده اند و از صفات خورشید این است که هرآنچه به او نزدیک شود ، آن را ذوب می کند و می سوزاند . عشق وقتی که در عاشق به وجود آید و در معشوق هم ایجاد شود ، عاشق هم سعی اش بر این است که به رنگ معشوق درآید و در نتیجه عاشق و معشوق همرنگ هم می شوند . عاشق نه قدرت فراق دارد و نه تحمل دیدار دارد . اگر به وصال برسد از بین می رود و نابود می شود در نتیجه این باعث حرکت و کوشش برای رسیدن به معشوق می شود و می خواهد به اصل برسد .
بعد از این وادی عشق آید پدید
غرق آتش شد کسی کانجا رسید
کس در این وادی بجز آتش مباد
وانکه آتش نیست عیشش خوش مباد
عاشق آن باشد که چون آتش بود
گرم رو ، سوزنده و ، سر کش بود
ادامه دارد ...
#منطق_الطیر_عطار_نیشابوری
#هفت_شهر_عشق_قسمت_سوم
@Bolbolibargegoli1397