🔶 نهاد شاعرانه هنر
گذار از «زمانِ شتاب» به «زمانِ درنگ»
*بریده ای از سرمقاله دفتر یکم دوماهنامه #بیناب*
به قلم سیدحسین شهرستانی
... آنچه به نحوی نخستین نسبت ما و اثر هنری (و نیز شعر) را پدیدار می کند، به زبان فارسی در واژۀ «درنگ» نشسته است که عموما در برابر «شتاب» قرار دارد. اشیاء عادی در ظرف حیات روزمره، موضوع مواجهۀ شتابناک یا گذرای ما هستند. ما با آنها در سطح رویارو شده و از آنها درمی گذریم. اساساً روزمرگی چیزی نیست جز تردد شتابناک چیزها در سطح که در پهنه ای ناپایدار متوالیا می آیند و می روند: پیش از آنکه فرصت ظهور بیابند غایب می شوند. و اما این میان ناگاه در برابر چیزی ناگزیر به ایستادن، مکث، توقف و درنگ می گردیم و به جای عبور از آن به دیگری، درگیر حرکتی در درون آن می شویم و عبور را در درون آن دنبال می کنیم. شیئ هنری اساساً فراخوانی است به #درنگ و از این رهگذر دعوتی است برای آشکاری و ظهور (الثیا، ناپوشیدگی). او ما را از گرو این توالی رهانیده و چرخۀ شتاب و روزمرگی را پاره می کند و حرکت در سطح را به حرکت در عمق مبدل می سازد. چرا که او همان نیست که در مقام شیئ عادی پیدا است.
... درنگ ابتدائاً به معنی تأخیر و تعویق و مکث و توقف (در برابر «شتاب») است که با نوعی تذکر و تفطن و وقوف یافتن و تامل کردن در چیزی و اشعار به چیزی (شعر) نسبت دارد و از سنخ دانش و رای است. (نه هوش و نه دانش نه رای و درنگ). درنگ به معنی تانّی و «تأمل» در خود حامل معنی «زمان» و فرصت و مهلت و املاء است و به لحاظ ریشه شناختی به «دارگا» در فارسی باستان (longus در لاتین) به معنی «درازی» یا همان «امتداد» برمی گردد که آن را بن¬مایۀ زمان و حرکت می توان شناخت. اما درنگ در واژۀ «درنگ» مسیر پیش روی ما را نیز بیش از این می گشاید:
درنگ با «دیر» نیز همریشه است و دیرینه و دیرپا، به معنی چیز کهن که زمان درازی است تا بر جای است، اساس معنای محکم بودن و پابرجاماندن و استواری است. لذا در شاهنامه «درنگی» به معنی «استوار» به کار رفته است:
گوِ پیلتن گفت جنگی منم
به آوردگه در، درنگی منم
پس در اینجا ما با دو تقابل روبروییم:
تقابل درنگ (تامل، شعور، حکمت) که با «قرار» نسبت دارد (سرای درنگ است و جای قرار)؛ در برابر شتاب
و تقابل درنگی (دیرینه، استوار، محکم)؛ در برابر نقیض آن یعنی ناپایدار و سست.
این دو حاکی از رویارویی دو نحو از زمان است: زمانِ دیرینه و باقی و پایدار و پدیدار و حاضر یا «زمانِ حضوری» ـ پیدایی پایدار و استوار چیزها در عمق ـ ، با زمان شتابناک و حادث و گذرا و فانی یا «زمان حصولی» ـ پیدایی ناپایدار و نیم¬بند چیزها در سطح ـ .
...درنتیجه حرکت و پویایی مستتر در هنر، عبور و رهایی از «زمانِ شتاب» یا همان امر روزمره، عادی و حادث است به «زمانِ درنگ» یا همان امر ظاهرشونده و ژرف. این حرکت همانا حرکت از امر ناپایدار و سست به امر دیرپا و استوار است که حافظ آن را «کسب جمعیت از آن زلف پریشان» می خواند. نکته مهم آن است که حرکت میان درنگ و شتاب یا استوار و سست یا دیرینه و نوپا، در متن کار هنری روی می دهد و هنر، ظرف این پویایی و کارزار این رویارویی است. لذا هنر و تجربۀ هنری، نمودار این دو کرانه از کیفیت پدیداری چیزها است. بدین ترتیب هنر به مثابه شعر، وجه استوار و دیرین اشیاء را به ظهور آورده و امر کهنه را تازه می کند:
بدانستم آمد زمان سخن
کنون نو شود روزگار کهن ...
🔸🔸در این شماره نسبت شعر و هنر از دریچه ملاقات با آثاری از هنرمندان معاصر ایران وارسی شده است.
🔸🔸آثاری از نادر ابراهیمی (ادبیات)، ابوالقاسم سعیدی (تجسمی)، ابوالحسن صبا (موسیقی)، فرهاد احمدی (معماری) و بهرام بیضایی (سینما)
🔸🔸بیناب را از کیوسک ها و کتابفروشی ها تهیه فرمایید.
https://t.me/binabmag