نمیدونستم مالک بودن چه حسی داره، حس تعلقِ خاطر داشتن رو برای خودم هیچوقت هجی یا معنی نکرده بودم؛ چه اهمیتی داشت که باید میفهمیدم؟ آره اینا افکار منطقی من بود برای نفهمیدن عشقی که خودِ تویی و وقتی خودتو و احساساتت رو بهم هدیه دادی اون شب توی سلول با تمام اتفاقات فهمیدم مالکیت واقعی چه طعمی داره، فهمیدم تعهد دادن به قلب کسی چقدر میتونه شیرین باشه طوری که زبونِ روحمم مزه ی شیرینش رو زنده بچشه و این بخاطر توئه، شاید اگر باهات آشنا نمیشدم هیچوقت معنی واقعیش رو قبل از
تو متوجه نمیشدم.