📌#آسیب_شناسی_بازیها_تخصصی
💠 نقد #بازیهای_رایانه ای #گشت_و_گذاری_در_برزخ؟
🎮 نام بازي: " #سایلنت_هیل۲ « Silent Hill2»" قسمت ۵
🔰 داستان بازی #سایلنت_هیل۲:
⭕️ ادامه داستان...
🔺 در ادامه داستان جیمز یکبار دیگر با دختری که در قبرستان دیده بود مواجه می شود. اینبار دختر درون اتاقی که آینه بزرگی در آن قرار دارد روی زمین دراز کشیده و درحالیکه چاقویی در دست دارد به تصویر خودش در آینه خیره شده است. درست مانند حالتی که جیمز در اولین سکانس بازی داشت. پیش تر توضیح دادم که آینه نمادی از خودشناسی است و در اینجا هم وجود این آینه تاکیدی بر این موضوع دارد.
🔺جیمز با دختر شروع به صحبت می کند، اما نکته مهم در این سکانس تاکید کارگردان بازی به نمایش هوشمندانه تصاویر جیمز و دختر درون آینه است. هر زمان که جیمز در حال صحبت است ما تصویر او را در آینه می بینیم (جسم او کمتر نشان داده می شود) و جسم دختر را جلوی آینه می بینیم، نه تصویر او را و هر زمان که دختر درحال صحبت است ما تصویر او را درون آینه می بینیم (جسم او کمتر نشان داده می شود) و جسم جیمز روبروی آینه است.
🔺 نمایش چنین صحنه های هوشمندانه ای تاکیدی دوباره به مبحث خودشناسی در این بازی دارد. حال می دانیم که علاوه بر جیمز، دختر (آنجلا) و احتمالا جوان چاق (ادی) هم درحال خودشناسی هستند. پس می توان شهر سایلنت هیل را به نوعی مکانی برای خودشناسی افرادی دانست که به آن فراخوانده می شوند. به این دیالوگ ها توجه کنید:
دختر: اوه... تویی.
جیمز: بله... اسم من جیمزه.
دختر: آنجلا...
جیمز: آنجلا... خوبه. نمی دونم چه نقشه ای تو سر داری... اما همیشه یه راهی وجود داره.
آنجلا: واقعا؟ اما... تو هم مثل منی. این راحت تر از فرار کردنه. گذشته از این، این چیزیه که ما سزاوارشیم.
جیمز: نه... من مثل تو نیستم.
جیمز: تونستی مادرتو پیدا کنی؟
آنجلا: هنوز نه... اون هیچ کجا نیست.
جیمز: اون توی این آپارتمان زندگی می کرده؟
آنجلا: نمی دونم...
جیمز: پس تنها چیزی که می دونی اینه که اون توی این شهر زندگی می کرده.
آنجلا: از کجا فهمیدی؟ چطور اینو می دونستی؟
جیمز: خب... من فقط حدس زدم، چون تو توی این شهر دنبالش می گردی.
آنجلا: بله...
جیمز: درست گفتم؟
آنجلا: من خیلی خسته ام...
جیمز: پس چرا به این شهر اومدی؟
آنجلا:... من، من متاسفم. تو تونستی پیدا کنی... کسی رو که دنبالش می گشتی؟
جیمز: نه هنوز.
آنجلا: من فقط می خوام مامیم رو پیدا کنم...
جیمز: می تونم باهات بیام؟ این شهر خیلی خطرناکه. حالا فهمیدم که چرا توی قبرستون بودی.
آنجلا: من مراقب خودم هستم. گذشته از این ها، من باعث کندی تو هم می شم.
جیمز: اون چیه؟ (اشاره به چاقوی در دست آنجلا)
آنجلا: می تونی اون برای من نگه داری؟
جیمز: حتما. مشکلی نیست.
آنجلا: اگه من اونو نگه دارم... نمی دونم ممکنه که باهاش چیکار کنم.
⭕️ نکات مهم درمورد آنجلا و این بخش:
1⃣ جیمز آنجلا را خطاب قرار می دهد و به او می گوید که:
جیمز: نمی دونم چه نقشه ای تو سر داری... اما همیشه یه راهی وجود داره.
به چاقویی که در دست آنجلا قرار دارد توجه کنید. ظاهرا جیمز حدس زده که آنجلا قصد دارد با استفاده از چاقو خودکشی کند. برای همین هم به او می گوید که از انجام این کار منصرف شود، زیرا همیشه راهی وجود دارد!! این جمله، شباهت زیادی به دیالوگی دارد که معمولا افراد در مواجهه با فردی که قصد خودکشی دارد آن را به زبان می آورند.
2⃣ آنجلا در تمام دیدارهایی که با جیمز دارد همواره ابراز تاسف می کند. اما طبق چیزی که در بازی نمایش داده می شود، در تمام این برخورد ها، خطایی از آنجلا سر نزده که بابت آن شرمنده و متاسف باشد! پس چرا آنجلا این همه ابراز تاسف می کند؟ ظاهرا او از انجام کاری پشیمان است و احساس شرمندگی می کند.
3⃣ آنجلا در پاسخ به جیمز می گوید که :
آنجلا: تو هم مثل منی. این راحت تر از فرار کردنه. گذشته از این، این چیزیه که ما سزاوارشیم.
او جیمز را همانند خود می داند. اما این به چه معنی است؟ آیا منظور آنجلا این نیست که جیمز هم مانند او به خودکشی فکر می کند؟ یا حتی اقدام به خودکشی کرده؟ او به جیمز می گوید که که این کار (خودکشی) راحت تر از فرار کردن است. فرار از چه؟ پس ظاهرا جیمز درحال فرار از موضوعی است که آنجلا هم از آن اطلاع دارد!
اما این چه موضوعی است که به واسطه آن، آنجلا سرنوشت کنونی خود و جیمز را عادلانه دانسته و خودشان را سزاوار گرفتاری در آن می دانند؟ (به این سوال در ادامه پاسخ داده خواهد شد.)
✍نویسنده: محمود بلالی
✅ کانال تلگرامی مصاف گیم👇
https://t.me/joinchat/AAAAAENBOfyDljq2gzGjEQ