Akuma🩸𖨥
- درک میکنم پسرم... تو هنوز نتونستی کاری که با خواهرت کردی رو هضم و قبول کنی؛ ولی نباید من رو هم مقصر تصمیمی که خودت گرفتی، بدونی عزیزم! لطفاً به خودت بیا و اینقدر روحت رو عذاب نده. تو فقط خدای خودت رو از بدنامی نجات دادی... همین!
تهیونگ یکهخورده از جملاتی که حتی قادر به درک یک کلمهاش هم نبود، ابروهاش رو بهمعنای نفهمیدن بالا انداخت و ناخودآگاه نگاهش رو بین تکتک چهرههای غرق در افسوس اطرافش ردوبدل کرد. اون احمقها چرا داشتند اونطور با ترحم نگاهش میکردند؟ مگه اون با خواهرش چکار کرده بود؟
- منظورت چیه مامان؟! مگه من با یوجین چکار کردم که نمیتونم هضم و قبولش کنم؟ تو داری از چه بدنامیای حرف میزنی؟ چرا حتی یه کلمه از حرفهات رو هم نمیفهمم؟!
- الان مثلاً میخوای انکار کنی که قاتلِ دختر منی؟!
❘ #Akuma ❘ #Fic ❘ #Spoil ❘
ִ 𖦹 ִ ˑ 𖥔 ּ ִ 𖦹 ִ ˑ
⊹𖡡 @TK_land
⊹𖡡 @TK_landUP
- درک میکنم پسرم... تو هنوز نتونستی کاری که با خواهرت کردی رو هضم و قبول کنی؛ ولی نباید من رو هم مقصر تصمیمی که خودت گرفتی، بدونی عزیزم! لطفاً به خودت بیا و اینقدر روحت رو عذاب نده. تو فقط خدای خودت رو از بدنامی نجات دادی... همین!
تهیونگ یکهخورده از جملاتی که حتی قادر به درک یک کلمهاش هم نبود، ابروهاش رو بهمعنای نفهمیدن بالا انداخت و ناخودآگاه نگاهش رو بین تکتک چهرههای غرق در افسوس اطرافش ردوبدل کرد. اون احمقها چرا داشتند اونطور با ترحم نگاهش میکردند؟ مگه اون با خواهرش چکار کرده بود؟
- منظورت چیه مامان؟! مگه من با یوجین چکار کردم که نمیتونم هضم و قبولش کنم؟ تو داری از چه بدنامیای حرف میزنی؟ چرا حتی یه کلمه از حرفهات رو هم نمیفهمم؟!
- الان مثلاً میخوای انکار کنی که قاتلِ دختر منی؟!
❘ #Akuma ❘ #Fic ❘ #Spoil ❘
ִ 𖦹 ִ ˑ 𖥔 ּ ִ 𖦹 ִ ˑ
⊹𖡡 @TK_land
⊹𖡡 @TK_landUP