۱۲ تیر سال روز درگذشت میرزاده عشقی
است.
نام و یادش گرامی باد.
میرزاده عشقی
شاعر، روزنامهنگار، نویسنده و نمایشنامه نویس
دوران مشروطیّت و مدیر نشریه قرن بیستم بود؛
که در دوره نخستوزیری رضاخان، به دستور
رئیس اداره تأمینات نظمیه (شهربانی) وقت،
ترور شد.
وی از جمله مهمترین شاعران عصر مشروطه
بهشمار میرود که از عناصر هویت ملی در جهت
ایجاد انگیزه و آگاهی در توده مردم بهره گرفت.
دو سه شب بود که دو نفر ناشناس پیرامون خانهٔ
عشقی کشیک میکشیدند.
عشقی به توصیه دوستانش از خانه بیرون
نمیرفت و کسی را هم نزد خود نمیپذیرفت.
تمام شب دوازدهم تیر ماه ۱۳۰۳ را عشقی ناراحت
به سر برده بود.
صبح آن شب عشقی، خسته، لب حوض
دستهایش را میشست.
پسر عموی او که از چندی پیش مراقب او بود
بیرون رفته بود.
کلفت خانه هم برای خرید رفته بود و در خانه را
باز گذاشته بود.
در حیاط باز شد و سه نفر بدون اجازه وارد خانه
عشقی شدند.
عشقی از آنها پرسید که چه کار دارند؟
آنها جواب دادند که شب گذشته، شکایتی از
سردار اکرم همدانی به منزل او دادهاند که عشقی
آن را به چاپ برساند و اکنون برای گرفتن جواب
عریضه آمدهاند.
عشقی خندان تعارف کرده و میخواست برای
پذیرایی آنها را به اتاق ببرد و در حالی که با
یکی از آنان صحبت کنان جلو بود، یکی از دو نفر،
از عقب تیری به سوی او خالی کرد و بیدرنگ هر
سه نفر فرار کردند.
عشقی فریاد کشید و خود را به کوچه رسانید.
در آنجا از شدت درد به جوی آب افتاد.
همسایهها به صدای تیر و فریاد عشقی جوان،
سراسیمه از خانه بیرون ریختند و
«محمد هرسینی» نوکر مخبرالدوله قاتل را
دستگیر نمود.
اسم قاتل «ابوالقاسم بهمن» و از مهاجرین قفقاز
بود.
عشقی را به بیمارستان شهربانی بردند.
در تختخوابی افتاده و لحافی رویش کشیده
شده بود.
رنگش به کلی پریده بود و سایه مرگ بر صورتش
نشسته بود.
تنش سرد شده و از سرما به خود میپیچید.
به دلیل درد ناله میکرد و داد میزد که یا مرا از
اینجا بیرون ببرید یا یک گلوله دیگر به من بزنید
و آسودهام بکنید.
گلولهٔ سربی از طرف چپ زیر قلبش گیر کرده
بود.
خون زیادی میآمد.
بعد از چهار ساعت درد و شکنجه، عشقی چشم
از جهان بربست.
پیراهن خونینش را روی جنازهاش گذاشته و
تابوت را به مسجد سپهسالار بردند.
صبح روز بعد تمام تهران عزادار بود.
دانشمندان، دانش آموزان، کاسب کارها واهالی
محل طوق و علم بلند کرده و جنازهٔ شاعر جوان
را در حالی که پیراهن خونین او روی تابوت بود
برداشته و حرکت کردند.
هر کس جنازه را میدید میگریست و میگفت:
تهران چنین سوگواری را یک بار دیگر نخواهد
دید.
۲۰ آذر ۱۲۷۳ خورشیدی / همدان
۱۲ تیر ۱۳۰۳ خورشیدی / تهران
@Termehband