بیداری؟
امشب میخواستم یه اعتراف کنم بلکه سبک شم.
زندگی من پکیجی هست از آشنایی با آدمای درست در زمان اشتباه وَ یا آشنایی با آدمای اشتباه در زمان درست. تنهاییای که در تمام عمر تا به اینجا گریبانم رو گرفته وُ با دستاش گلوم رو فشار میده، حاصل این تناقض بیرحمانهست. قطعا اگه در زمان درست سر و کلهی اون آدم خوب توی زندگیم پیدا میشد الان انقدر نصف وُ نیمه نبودم.
البته که از حق نمیگذرم؛ خودمم آدم درست در زمان نادرست بعضی ها بودم، یا شاید خودمم آدم نادرست در زمان درست بعضی ها بودم اما در نهایت این تضاد، حاصل فرسایندهای رو سبب شده؛ حاصلی بنام تنهایی، ترس از آشنایی با آدمهای جدید وَ وحشت از آدمهای گذشته!
امشب میخواستم یه اعتراف کنم بلکه سبک شم.
زندگی من پکیجی هست از آشنایی با آدمای درست در زمان اشتباه وَ یا آشنایی با آدمای اشتباه در زمان درست. تنهاییای که در تمام عمر تا به اینجا گریبانم رو گرفته وُ با دستاش گلوم رو فشار میده، حاصل این تناقض بیرحمانهست. قطعا اگه در زمان درست سر و کلهی اون آدم خوب توی زندگیم پیدا میشد الان انقدر نصف وُ نیمه نبودم.
البته که از حق نمیگذرم؛ خودمم آدم درست در زمان نادرست بعضی ها بودم، یا شاید خودمم آدم نادرست در زمان درست بعضی ها بودم اما در نهایت این تضاد، حاصل فرسایندهای رو سبب شده؛ حاصلی بنام تنهایی، ترس از آشنایی با آدمهای جدید وَ وحشت از آدمهای گذشته!