XII.XXX


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


Entp personal .

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


Sunsmotha dan repost
به مناسبت یک سالگی چنل این پیامو فور کنید منم پست فیومو ازتون فور کنم یکم بیشتر شیم 💕✨


Finally.




Тихий






اگر امروز دم غروب از بالا به شهر نگاه می‌کردی، می‌توانستی یک گوشه‌اش خط خاکستری محوی را ببینی که دور پارک می‌چرخد و در مسیری منحنی به نقطه اول برمی‌گردد. پدال که می‌زدم یاد آدمی ‌افتادم که می‌گفت تو فقط دوچرخه‌سواری هستی که قرار است کل زندگی‌اش را پدال بزند و جهان را تماشا کند. تماشای غروبی که دهانش را باز کرده تا خورشید را ببلعد و تماشای آدم‌هایی که معمولی و آرام و عادی بودند. پیرمردها تخته و حکم بازی می‌کردند و هر عابری، شبیه قصه‌ای با پایان خوش بود. حتم داشتم اگر در حال رکاب زدن نبودم و اگر دوچرخه‌سواری لذت‌بخش‌ترین کار دنیا نبود، جهان در آن لحظه هیچ‌چیزی برای تماشا نداشت.


چتری که ان روز باد برایم اورد را یادمه . پاهای لختت ، در حالی که گونه های یخ زدت رو گرفته بودی . عابرانی که از باد و بارون فرار میکردن را درک نمیکردی ، انها هم تو را درک نمیکردند .
دخترک کوچکی که بر خلاف مسیر مردم راه میرفت انگار راهی برای رسیدن به پایان هست . چیز قشنگی وجود نداشت اما شاید میتوانستی بین نقاشی هایی که به دیوار اتاقت میچسباندی تصویر امروز را بکشی با عنوان دخترکی که در سرمای زمستان تنها با نیم بوت و چتر بیرون رفت
شاید باید همجا میگفتند .
باید اطلاع رسانی میکردند کوچولوی گمشده به رنگ آبی .
دیوار اتاقت از ارت پر شده ، عطر ملایمت روی وسایلت مونده،الان خوشحالی ؟ ابی را پیدا کردی؟ اون کلبه چوبی کجاست.
https://t.me/IDKFORTHISSHIT








101






Lαcяιмαє яєνυм dan repost
_من می گویم تو خارق العاده ای و تو تلاش میکنی تا ثابت کنی غیر از این است.
به گمانم از اینکه این همه خوبی هایت را می ستایم می ترسی




در خاطرات نيل آرمسترانگ نوشته بود:
من آدم حساسی نيستم. وقتی خانه‌ی والدينم را ترک كردم گريه نكردم، وقتی گربه‌ام مرد گريه نكردم، وقتی در ناسا كار پيدا كردم گريه نكردم، و حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گريه نكردم، اما وقتی از روی ماه به زمين نگاه كردم، بغضم گرفت. با ترديد با پرچمی كه بنا بود روی ماه نصب كنم بازی می‌کردم. از آن فاصله رنگ و نژاد و مليتی نبود. ما بوديم و یک خانه ‌ی گرد آبی. با خود گفتم انسانها برای چه میجنگند. شصت دستم را به سمت زمین گرفتم و تمام دارایی ام و کره زمین با آن عظمت پشت شصتم پنهان شد و من اشک ریختم.


چهار نفر دیگه بیان شده شماره پیراهن نیمار


Me and New People :



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

14

obunachilar
Kanal statistikasi