🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌹 بسم الله الرحمن الرحيم🌹
📃قصه های پیامبران
⏳قسمت ← دوم⏳
❣زندگی حضرت یعقوب علیه السلام❣
🌺✍🏻بالآخره حضرت یعقوب وارد عراق شد و به شهر «فدارام» که محل سکونت دائیش بود رفت بعد ازمعارفه و دید و بازدید، خواستگار دخترکوچک دائیش گردید که نامش راحیل بود.
🌺✍🏻دائیش گفت: به آن شرط که باید به مدت هفت سال چوپان من باشی. یعقوب شرط را قبول کرد ولی دائیش گفت در شرع ما باید دختر بزرگ قبل از دختر کوچک ازدواج کند،
🌺✍🏻 بالآخره به جای راحیل، دختر بزرگش را به نام «لیا» به عقد یعقوب درآورد، یعقوب از اینکه دختر کوچکش را خواسته بود و او را به عقد او در نیاورد بسیار ناراحت و غمگین بود و این جریان را با دائیش به میان آورد.
🌺✍🏻دائیش گفت: این مسئله قابل حل است، زیرا در شرع ما ازدواج دو خواهر با هم جائز است و اگر شرط و قراردادرا مضاعف کنی و به جای هفت سال چهارده سال چوپانی را قبول کنی من دختر کوچکم را نیز به عقد تو در میآوردم.
🌺✍🏻 بالآخره «راحیل» را نیز به عقد یعقوب درآورد و دو کنیز را به دخترهایش بخشید و دخترهایش این دو کنیز را به یعقوب بخشیدند که در نتیجه حضرت یعقوب دارای چهار همسر گردید .
🌺✍🏻 بعد از مدت بیست سال حضرت یعقوب آرزوی دیدار پدر و مادرش کرد و از دائیش اجازه خواست که به فلسطین برگردد، دائیش به او اجازه داد.
🌺✍🏻 حضرت یعقوب با تمام وسایل و ثروت و دارائیاش به همراه چهار همسر و فرزندانش به طرف فلسطین روانه شد و به دیدار پدر و مادرش شاد گردید و با برادرش «عیص» معارفه و آشتی را به عمل آورد و به دیدار یکدیگر خوشحال گردیدند.
🌺✍🏻در نتیجه حضرت یعقوب از طرف خداوندبه مقام نبوت نائل گردید و صاحب دوازده فرزند شد که دوفرزند او به نام یوسف و بنیامین از راحیل از سه همسر دیگرش متولد شدند.
🌺✍🏻حضرت یعقوب در آخر عمرش روانه مصر شد و در سن صد و شصت سالگی درآنجا وفات فرمودولی حضرت یوسف جنازه پدرش را به فلسطین آورد و در محل «خلیلالرحمن» کنار جدش حضرت ابراهیم و پدرش حضرت اسحاق به خاک سپرده شد.
📬ان شاءالله ادامه دارد...کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
🌹 بسم الله الرحمن الرحيم🌹
📃قصه های پیامبران
⏳قسمت ← دوم⏳
❣زندگی حضرت یعقوب علیه السلام❣
🌺✍🏻بالآخره حضرت یعقوب وارد عراق شد و به شهر «فدارام» که محل سکونت دائیش بود رفت بعد ازمعارفه و دید و بازدید، خواستگار دخترکوچک دائیش گردید که نامش راحیل بود.
🌺✍🏻دائیش گفت: به آن شرط که باید به مدت هفت سال چوپان من باشی. یعقوب شرط را قبول کرد ولی دائیش گفت در شرع ما باید دختر بزرگ قبل از دختر کوچک ازدواج کند،
🌺✍🏻 بالآخره به جای راحیل، دختر بزرگش را به نام «لیا» به عقد یعقوب درآورد، یعقوب از اینکه دختر کوچکش را خواسته بود و او را به عقد او در نیاورد بسیار ناراحت و غمگین بود و این جریان را با دائیش به میان آورد.
🌺✍🏻دائیش گفت: این مسئله قابل حل است، زیرا در شرع ما ازدواج دو خواهر با هم جائز است و اگر شرط و قراردادرا مضاعف کنی و به جای هفت سال چهارده سال چوپانی را قبول کنی من دختر کوچکم را نیز به عقد تو در میآوردم.
🌺✍🏻 بالآخره «راحیل» را نیز به عقد یعقوب درآورد و دو کنیز را به دخترهایش بخشید و دخترهایش این دو کنیز را به یعقوب بخشیدند که در نتیجه حضرت یعقوب دارای چهار همسر گردید .
🌺✍🏻 بعد از مدت بیست سال حضرت یعقوب آرزوی دیدار پدر و مادرش کرد و از دائیش اجازه خواست که به فلسطین برگردد، دائیش به او اجازه داد.
🌺✍🏻 حضرت یعقوب با تمام وسایل و ثروت و دارائیاش به همراه چهار همسر و فرزندانش به طرف فلسطین روانه شد و به دیدار پدر و مادرش شاد گردید و با برادرش «عیص» معارفه و آشتی را به عمل آورد و به دیدار یکدیگر خوشحال گردیدند.
🌺✍🏻در نتیجه حضرت یعقوب از طرف خداوندبه مقام نبوت نائل گردید و صاحب دوازده فرزند شد که دوفرزند او به نام یوسف و بنیامین از راحیل از سه همسر دیگرش متولد شدند.
🌺✍🏻حضرت یعقوب در آخر عمرش روانه مصر شد و در سن صد و شصت سالگی درآنجا وفات فرمودولی حضرت یوسف جنازه پدرش را به فلسطین آورد و در محل «خلیلالرحمن» کنار جدش حضرت ابراهیم و پدرش حضرت اسحاق به خاک سپرده شد.
📬ان شاءالله ادامه دارد...کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam