𑑍 𝖤𝗌𝗉𝗈𝗂𝗋


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


The only one who can tell you “ you can't ” is you,
𝗜𝗦𝗧𝗣.
https://t.me/BiChatBot?start=sc-497963-rPGbRJe
Kiss who ever the Fuck you Want !.

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


Ani's house dan repost
‏موهامو كه رنگ كنم ديگه هيچكودومتونو نگاه نميكنم.


دوست عزیز؛
من آدمی نیستم که چیزی رو چندصد بار برای کسی تکرار کنم حتی اگه برام شخص مهمی باشه!
پس اگر یک بار بهت راجب یه موضوعی میگم و هرچی که میدونمو میزارم جلوت انتظار دارم در بهترین حالت به حرفایی که زدم فکر کنی چون دلیل و تجربه داشتم از چیزایی که بهت گفتم!
وقتی میبینم هیچ ارزشی برای حرفا و چیزایی که بهت گفتم نشون نمیدی دفعه بعدی وجود نداره، حتی اگر دلم بخواد کمکت کنم بخاطر رفتاری که دیدم میزارم خودت هرکار میخوای بکنی.
چرا؟!
چون یک بار کمکت کردم و تو دقیقا بی اهمیتی مطلقو بهش دادی پس دیگه تکرارش نمیکنم، پس لطفا نظرمو راجب خودتون یهو عوض نکنید!
ممنون.


海洋𝖮𝖼𝖾𝖺𝗇 dan repost
راستش، مدتی است که از میلیون ها زندگیِ در حال نفس کشیدن فاصله گرفته ام، صدها آدم را از دست داده و تنها شده ام، چه روز ها که خودم به تنهایی نشسته و زانوهای زخمیم را درمان کردم، چه شب هایی که اشک هایم را با دستان خودم پاک کردم و چهره سرد خود را بر روی شما دوختم، شما آن چیزهایی را دیدید که خودم انتخابشان کرده بودم زیرا کنترل زندگی هرکس در دستان خودش است، شاید که اتفاقات ناگوار یا خوشایند از کنترل ما خارج باشند اما ما مسئول تمام آنچه هستیم که بعد از آن ها رخ میدهد.
تمام دوست داشتن ها مال خودتان،
تمام نِفرَت، شُهرَت، تحسین، بحث و جدل و کلیشه ها و تمام آنچه را که زندگی مینامید و خود را به آن ها محدود کرده اید مال خودتان، من نه نیازی به این سرخوشی ها دارم و نه میخواهم که تنها کار من نفس کشیدن باشد، دلم میخواهد کمی زندگی کنم.

آزادی همانجایی بود که باید باشد،
آنائیل ۲۵ سپتامبر


یجوری هیچی از فیزیک نمیفهمم که در راستای پاس کردن این درس به شک افتادم؛
و همچنان از دوستای عزیزم کاپوچینو و قهوه کمال تشکرو دارم که همراهی میکنن با من تا کلاسو بگذرونیم در جوار هم.


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


خب حالا اون هشت نفری که نمیان 50 شیم خودشون بیان.


Bienvenido a mi casa
¡Hola!


@BiChatBot dan repost
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
I just joined
Annyeonghaseyo :D


مرسی اومدین
خیلیم خوش اومدین.


دَرد dan repost
۴۰ شدی


اون سه نفری که نمیان 40 شیم خودشون بیان‌.


𝘕𝘰𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨... dan repost
لونلیِ جاستین مود تا ابد.


چقد‌داشتن‌یه‌همچین‌چری‌های‌کیوتایی‌خوبه؛🍒


αяϲαиє dan repost
امیدوارم امروز کلی حس خوب تجربه کنی ♥️


قدم های ضعیف و مرددشو به سمت کتابخونه گوشه اتاقش کشید و درست جلوی قفسه کتابا چند ثانیه ای مکث کرد.
دستشو جلو برد و کتاب مورد علاقش رو که مثل همیشه خودنمایی میکرد از بین بقیه کتابا بیرون آورد و دستی روی جلدش کشید
"شازده کوچولو" ...
نفسشو با آهی بیرون داد و سرشو کمی به سمت شونش کج کرد تا دیدش به کتاب تو دستش بهتر باشه، سر انگشتاشو دو طرف برگه های کتاب گذاشت و شانسی یکی از صفحه ها رو باز کرد:
"شازده کوچولو پرسید: با غم از دست دادنش چطور کنار بیام؟
روباه جواب داد: اول مطمئن شو بدست اورده بودیش..."

با چشماش خط به خط نوشته داخل صفحه رو دنبال کرد و با ضرب دستش کتابو بست. نفس لرزونشو بیرون داد و دوباره نگاهی به کتاب انداخت.
انگشتشو بین برگه های کتاب کشید و یکی از صفحه ها رو باز کرد، اینبار قبل از اینکه حواسش به نوشته ها پرت بشه، افتادن چیزی از لای برگه های کتابش نظرش رو جلب کرد.
هیچ تصوری نداشت، یادش نمیومد چی رو بین صفحه کتاب مورد علاقش قایم کرده بود، اما مطمئن بود چیز مهمیه، اگر مهم نبود هیچوقت راهش به صفحه های کتاب شازده کوچولو نمیخورد..
اروم روی زانوهاش نشست و نگاهی به جلوی پاش انداخت، با دیدن عکس دونفره ای چند ثانیه با مکث سرجاش موند.
دستشو جلو برد و عکسو از روی زمین برداشت، دوباره وایساد و دستشو بالاتر اورد، اینبار زیر نور ماهی که از پنجره وارد اتاق میشد میتونست آدمای داخل عکسو تشخیص بده..
لبخند ضعیفی روی لبای بی رنگش جا گرفت و به عکس خیره موند، وقتی به خودش اومد احساس خفگی میکرد، نفس میکشید اما چیزی راه گلوشو بسته بود...
شخص دوم توی عکسو به خوبی میشناخت، مگه آدم میتونه کسی که بهش دلباخته رو نشناسه؟!
به آرومی عکسو به لباش نزدیک کرد و جایی نزدیک صورت شخصو از روی عکس بوسید.
چشماش میسوخت اما مجال اشکی شدن نمیداد، کتابو با دست دیگش بالا آوردو نوشته داخل صفحه رو با صدای گرفته و شیرینش زمزمه کرد:
"شازده کوچولو پرسید: از کجا بفهمم وابسته شدم؟
روباه جواب داد: تا وقتی که هست نمی فهمی....."

با تموم کردن جمله دست از جنگیدن با خودش برداشت و به اشکاش اجازه داد تا گونه های رنگ پریدشو خیس کنن؛
تمام زحماتش هدر رفته بود، تمام تلاشایی که کرده بود تا اون آدمو به یاد نیاره، اما حالا،
اون برگشته بود...!

-واراها؛🖤


نمیدونم از اون باید بدم بیاد یا از خودم؛
شاید نباید از هیچکدوممون بدم بیاد، نه من مقصر بودم که دوسش داشتم، نه اون مقصر بود که دوسم نداشت...
دلم میخواد خوشحال باشه، اما کاش میشد خوشحالیشو کنار خودم ببینم، نه کنار یه ادم دیگه، ادمی که از شانس خوبش خیلی تو دلش جا باز کرده...
کاش قدرشو بدونه، مراقبش باشه...
کاش خوشحال باشن....
خوشحال بمونن...
همین؛🖤


چه ایده باحالیه.


Casa Twilight dan repost
اگه اینستاگرام دارید، این پیام رو تو چنلتون فور کنید یا تو ناشناس لینک بدید.
من بر اساس خودتون -که بهتره بیوگرافی داده باشید- و چنلتون ی پیج تو اینستا بزنم، و سلبریتی ها و چیز هایی که وایبتون میده رو با چندتا پست براتون آماده کنم-


حتما چری؛
خب، من اسمم واراهاس که معمولا وارا صدا میزنن، معنی اسممو تو پیامای بالاتر گفتم میتونی بخونی از اونجا.
17 سالمه و تایپم ISTP عه.
به قول بعضی از عزیزان درونگرای وحشی با رگه مهربون و این داستانا که بگذریم،
رشتمم تجربیه و اینکه اگه چیز دیگه ای دلت میخواست بدونی بهم بگو تا بهت بگم؛ 🤍


@BiChatBot dan repost
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
میشه خودتو معرفی کنیی؟ :>

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

46

obunachilar
Kanal statistikasi