گیسوانت چون پریشان گشته روی شانه بود
عاشق رخسار تو مجنون دلی دیوانه بود
مثل گنجی کنج قلبی مست و بس زودآشنا
جای آن گنج گران هم در دلی ویرانه بود
چون که لیلی هم دلش را دست مجنونش سپرد
در فراقش عاشقش مانند یک بیگانه بود
چرخ میزد روز و شب مجنون لیلی سوی او
مهر مجنون بهر لیلی مثل یک پروانه بود
شعر شیرینت دهد آرامشی بر هر دلی
قصه از لیلی و مجنون همچو یک افسانه بود
جام شعرم نوش دارویی که شد بر عاشقان
عاشقی مانند گنجی کنج هر کاشانه بود
#محمد_جهان_زاد
@fazelenazari
عاشق رخسار تو مجنون دلی دیوانه بود
مثل گنجی کنج قلبی مست و بس زودآشنا
جای آن گنج گران هم در دلی ویرانه بود
چون که لیلی هم دلش را دست مجنونش سپرد
در فراقش عاشقش مانند یک بیگانه بود
چرخ میزد روز و شب مجنون لیلی سوی او
مهر مجنون بهر لیلی مثل یک پروانه بود
شعر شیرینت دهد آرامشی بر هر دلی
قصه از لیلی و مجنون همچو یک افسانه بود
جام شعرم نوش دارویی که شد بر عاشقان
عاشقی مانند گنجی کنج هر کاشانه بود
#محمد_جهان_زاد
@fazelenazari