خب راستش منم ی جورایی داشتم بهش وابسته میشدم و اگه ی روز پیام نمیداد خودم به بهانه درس ازش سوال میپرسیدم و اونم دیگه ادامه میداد و کلی باهم حرف میزدیم و البته هرروز هم فقط در حد خوبی و چیکار میکنی و کجا میری بود.
چهارشنبه سوری بود که دیدم پیام نداده شب شد نگران شدم رفتم و الکی مثلا عید و پیشاپیش بش تبریک بگم😂بعد گفت اصلا معلوم نیستی و یادم تو رو فراموش اینا بعد من جا خوردم گفتم نه من هیچ وقت شمارو فراموش نمیکنم بعد خودم جا خوردم که چرا همچین حرفی زدم بعد صحبت کردیم و من رفتم دیگه چون مهمون داشتیم همینجوری یهویی آنلاین شدم دیدم برام شعر خونده فرستاده🥺 راستش همونجا یهو دلم ریخت و حس کردم چقدر دوسش دارم♥️
عید شد
۷ صبح اینا لحظه سال تحویل بود و من نمیدونم چرا اونو فراموش کرده بودم و اصلا آنلاین نشدم بعد اینکه سال تحویل شد خوابیدم و حدودساعت ۱۲ بیدار شدم مهمون اومده بود خونمون ( مهمون آنچنانی نه ها کل عید عموهلم فقط کلن خونه ما بودند) بعدش با خودم گفتم حالا آنلاین شم ببینم چ خبره دیدم دقییییقاااا همون لحظه همون ساعتی که سال تحویل شده با کلی قربون صدقه عید و بهم تبریک گفته
#ماجرای_آشنایی_من_و_دلبرم
چهارشنبه سوری بود که دیدم پیام نداده شب شد نگران شدم رفتم و الکی مثلا عید و پیشاپیش بش تبریک بگم😂بعد گفت اصلا معلوم نیستی و یادم تو رو فراموش اینا بعد من جا خوردم گفتم نه من هیچ وقت شمارو فراموش نمیکنم بعد خودم جا خوردم که چرا همچین حرفی زدم بعد صحبت کردیم و من رفتم دیگه چون مهمون داشتیم همینجوری یهویی آنلاین شدم دیدم برام شعر خونده فرستاده🥺 راستش همونجا یهو دلم ریخت و حس کردم چقدر دوسش دارم♥️
عید شد
۷ صبح اینا لحظه سال تحویل بود و من نمیدونم چرا اونو فراموش کرده بودم و اصلا آنلاین نشدم بعد اینکه سال تحویل شد خوابیدم و حدودساعت ۱۲ بیدار شدم مهمون اومده بود خونمون ( مهمون آنچنانی نه ها کل عید عموهلم فقط کلن خونه ما بودند) بعدش با خودم گفتم حالا آنلاین شم ببینم چ خبره دیدم دقییییقاااا همون لحظه همون ساعتی که سال تحویل شده با کلی قربون صدقه عید و بهم تبریک گفته
#ماجرای_آشنایی_من_و_دلبرم