"چیزی نشده که" یعنی چی؟ "چیزی" چیه که حالا نشده و نباید بیخود وقت و فکر و روانمون رو صرفش کنیم؟
مثلا دعوای با مامان "چیزی نشده که" محسوب میشه و برای ناراحت و عصبی شدن باید حتما هفت دست از طرف داداش تجاوز شه بهم تا حق داشته باشم ناراحت و عصبی شم، یا درد قلب و کمر و پای بابا "چیزی نشده که" ست و حق ندارم غصه بخورم و فقط در صورت خاک کردن والدین با دستای خودم (دور از جون هفت قرآن به میون) "چیزی" اتفاق میفته و من اجازه دارم غمگین و غصهدار باشم، یا کافی نبودن توی کارای روزمره چیزی نیست که حتما باید اخراج یا دست و پا چلفتی در نظر گرفته شی تا "چیزی" شده باشه -دیده شده همونم چیزی نشده، اخراجه دیگه ته دنیا نیست که- و مثالهایی از این قبیل!
چیزی شدن از نظر من با چیزی شدن از نظر شما زمین تا آسمون فرقشه چون شما مو میبینی، من پیچش و زاویه و رنگ و طرح و حالت مو! شما بیش از حد قانع و راضی به رضاشی، من اما بیشتر و درستتر و دقیقتر و قشنگتر میخوام.
پس "چیزی" شده قطعا، این وسط اونیکه کوره تویی!