#پارت_صددرصد_واقعی ♨️💯
#جهان_آلودهی_خواب_است 🌙
- من داشتم به اون مرتیکه التماس میکردم دو روز بهمون وقت بده و تو اینجا داشتی با اون آق دکترتون تیک میزنی #لاشی؟!
نفسی #عمیق کشیدم و دستم رو روی قلبم گذاشتم. پر اخم زل چشماش شدم و گفتم:
- احمق بیشعور چرا داد میزنی؟ ترسیدم! مگه نگفتی #تیغش بزنم؟ خب منم میخوام...
دست روی #دهنم گذاشت و منو سمت دیوار پشت سرم برد. نگاه #خونیش رو به مادرش دوخت و گفت:
- بپیچ برو اون اتاق بینم.
شیوا با اکراه سیبزمینی رو توی ظرف کوبید و به اتاق دیگه رفت و با دادی که کیهان زد، درو بست. حالا چشمای پسر #وحشیش منو نشونه گرفته بود. صورتش رو به نیمرخ صورتم #چسبوند و از بیابین دندونهای به هم کلید شدهاش پر غیظ گفت:
- مگه قرار نبود بتیغیش؟ پس کو پول؟
دستش رو از روی دهنم برداشت و تونستم #نفسی راحت بکشم. آروم پاسخ دادم:
- به این زودی که نمیشه. باید یه کم بگذره تا به من #اعتماد کنه.
نفسهای #داغ و پر حرارتش که روی پوستم خالی میشد، داشت #ذوبم میکرد. آرومتر از قبل گفت:
- ازش که خوشت نیومده؟
دروغ بود اما سر به نه تکون دادم. لبخندی کج و یکوری زد و حالا چشماش وصل #لبهام بود:
- خوبه. پس رد کن بیاد اون #خوشگوشتای لامذهبتو تا اون روی #سگم بالا نیومده.
#پسری_که_بخاطر_بیپولی_عشقشو_میفروشه_اما_دختره_عاشق_اون_مرد_میشه_و... 🤦🏻♀
#خیانت_زن_به_مرد 😳
#هیپنوتیزم 🤐
#موضوعی_غیرتکراری_و_جذاب 😍
#اثر_جدید_نویسندهی_حبس_بهشت 🥰
https://t.me/joinchat/AAAAAExz1-5i_BVrHayi5A
https://t.me/joinchat/AAAAAExz1-5i_BVrHayi5A
#جهان_آلودهی_خواب_است 🌙
- من داشتم به اون مرتیکه التماس میکردم دو روز بهمون وقت بده و تو اینجا داشتی با اون آق دکترتون تیک میزنی #لاشی؟!
نفسی #عمیق کشیدم و دستم رو روی قلبم گذاشتم. پر اخم زل چشماش شدم و گفتم:
- احمق بیشعور چرا داد میزنی؟ ترسیدم! مگه نگفتی #تیغش بزنم؟ خب منم میخوام...
دست روی #دهنم گذاشت و منو سمت دیوار پشت سرم برد. نگاه #خونیش رو به مادرش دوخت و گفت:
- بپیچ برو اون اتاق بینم.
شیوا با اکراه سیبزمینی رو توی ظرف کوبید و به اتاق دیگه رفت و با دادی که کیهان زد، درو بست. حالا چشمای پسر #وحشیش منو نشونه گرفته بود. صورتش رو به نیمرخ صورتم #چسبوند و از بیابین دندونهای به هم کلید شدهاش پر غیظ گفت:
- مگه قرار نبود بتیغیش؟ پس کو پول؟
دستش رو از روی دهنم برداشت و تونستم #نفسی راحت بکشم. آروم پاسخ دادم:
- به این زودی که نمیشه. باید یه کم بگذره تا به من #اعتماد کنه.
نفسهای #داغ و پر حرارتش که روی پوستم خالی میشد، داشت #ذوبم میکرد. آرومتر از قبل گفت:
- ازش که خوشت نیومده؟
دروغ بود اما سر به نه تکون دادم. لبخندی کج و یکوری زد و حالا چشماش وصل #لبهام بود:
- خوبه. پس رد کن بیاد اون #خوشگوشتای لامذهبتو تا اون روی #سگم بالا نیومده.
#پسری_که_بخاطر_بیپولی_عشقشو_میفروشه_اما_دختره_عاشق_اون_مرد_میشه_و... 🤦🏻♀
#خیانت_زن_به_مرد 😳
#هیپنوتیزم 🤐
#موضوعی_غیرتکراری_و_جذاب 😍
#اثر_جدید_نویسندهی_حبس_بهشت 🥰
https://t.me/joinchat/AAAAAExz1-5i_BVrHayi5A
https://t.me/joinchat/AAAAAExz1-5i_BVrHayi5A