.
امروز چهاردهم مرداد سالگرد شهادت ناصر شفیعی عزیزه.
عکس مربوط به جلسه توجیهی عملیات نصر هفت است که فرمانده گردان عمار، برادر یزدی مشغول ارایه توضیحات هستند. ابتدای جلسه ناصر برای آخر ین بار در جلسه عمومی قرآن تلاوت میکنه و بعد هم نوبت سردار میرسه.
مرحله بعد هم قابل حدس زدنه
سوار اون کامیون های موجود در عکس میشن و در میان دره ها به سمت نقطه رهایی حرکت میکنند.
نقطه ای که دشمن روی اون دید داره.
قبل از نقطه رهایی، کامیون بچه هارو پیاده میکنه و یکی دو ساعتی منتظر میمونند که هوا تاریک بشه.
در این مدت یک کشتی در منطقه زدیم که برادر #حمید_ دادگسترنیا از رفقای قدیم و از بچه های گردان مجاور مارو دید و بقیه دوستان مشترک رو صدا کرد و یک عکس یادگاری گرفتیم.
عکس شماره دو
از حمید و سایر دوستان خداحافظی کردیم و برگشتیم به گردان خودمون، #گردان_عمار و منتظر موندیم تا هوا تاریک بشه.
اینجا همونجایی است که بعضی بچه ها خوابیدند و ناصر ظاهرا خوابی میبینه گفتنی.
ناصر بعد از بیداری اون ترانه معروف از آسمون میاد یک دسته حوری، همه چادر به سر گوگوری محوری رو میخونه و بعدش با دستور فرمانده، گردان بصورت پیاده وارد منطقه میشن و بعد از حدود شش ساعت پیاده روی به زیر قله دوپازا میرسند و درگیری تن به تن با دشمن و عقب راندن آنها و تصرف قله انجام میشه.
قله ای که با استقرار روی اون دید کاملی روی سد دربندیخان و مناطق وسیعی از عراق بدست اومد و دشمن مجبور شد کلی عقب نشینی کنه و تحرکات او هم زیر نظر ما قرار گرفت.
خدا کند شرمنده ناصر شفیعی و دیگر شهدای اون عملیات نباشیم.
صفحه اینستاگرام دکتر حمیدرضا زرین
امروز چهاردهم مرداد سالگرد شهادت ناصر شفیعی عزیزه.
عکس مربوط به جلسه توجیهی عملیات نصر هفت است که فرمانده گردان عمار، برادر یزدی مشغول ارایه توضیحات هستند. ابتدای جلسه ناصر برای آخر ین بار در جلسه عمومی قرآن تلاوت میکنه و بعد هم نوبت سردار میرسه.
مرحله بعد هم قابل حدس زدنه
سوار اون کامیون های موجود در عکس میشن و در میان دره ها به سمت نقطه رهایی حرکت میکنند.
نقطه ای که دشمن روی اون دید داره.
قبل از نقطه رهایی، کامیون بچه هارو پیاده میکنه و یکی دو ساعتی منتظر میمونند که هوا تاریک بشه.
در این مدت یک کشتی در منطقه زدیم که برادر #حمید_ دادگسترنیا از رفقای قدیم و از بچه های گردان مجاور مارو دید و بقیه دوستان مشترک رو صدا کرد و یک عکس یادگاری گرفتیم.
عکس شماره دو
از حمید و سایر دوستان خداحافظی کردیم و برگشتیم به گردان خودمون، #گردان_عمار و منتظر موندیم تا هوا تاریک بشه.
اینجا همونجایی است که بعضی بچه ها خوابیدند و ناصر ظاهرا خوابی میبینه گفتنی.
ناصر بعد از بیداری اون ترانه معروف از آسمون میاد یک دسته حوری، همه چادر به سر گوگوری محوری رو میخونه و بعدش با دستور فرمانده، گردان بصورت پیاده وارد منطقه میشن و بعد از حدود شش ساعت پیاده روی به زیر قله دوپازا میرسند و درگیری تن به تن با دشمن و عقب راندن آنها و تصرف قله انجام میشه.
قله ای که با استقرار روی اون دید کاملی روی سد دربندیخان و مناطق وسیعی از عراق بدست اومد و دشمن مجبور شد کلی عقب نشینی کنه و تحرکات او هم زیر نظر ما قرار گرفت.
خدا کند شرمنده ناصر شفیعی و دیگر شهدای اون عملیات نباشیم.
صفحه اینستاگرام دکتر حمیدرضا زرین