#آدمکش_کور
#فصل_دوم
#بخش_سوم
#نیمکت_پارک
#قسمت_نخست
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
١- آدمکش کور: نیمکت پارک
چطور در زیکرون آدم هایی مثل ما زندگی میکردند؟ منظورم این است که اگر زیکرون در بعد دیگری از فضا باشد، نباید ساکنانش شبیه بزمجههایی که حرف میزنند، یا چیزی شبیه آن باشند؟
فقط در نوشته های عامه پسند چنین موجودات ساختگیای وجود دارند.واقعیت به این صورت بود: زیکرونی ها حدود چند میلیون سال قبل از تاریخیکه از آن صحبت میکنیم، توانایی پیدا کردند که از بعدی از فضا به بعد دیگری سفر کنند. زیکرونیها زمین را مستعمره خود کردند. آنها حدود هشتاد هزارسال قبل به اینجا آمدند. همراه خود مقداری تخم گیاه نیز آوردند، همین سبب
شد ما امروز میوه هایی چون سیب و پرتقال داشته باشیم. البته موز، نه. با یکنگاه به موز میشود فهمید که به شکل کاملی از جایی خارج از این کره آمده است. آنها حیواناتی چون اسب و سگ و بز و نظیر آن را با خود به زمین آوردند، و به این ترتیب آتلانتیس به وجود آمد. بعد زیرکی زیاده از حدشان سبب نابودیشان شد.مابازماندگان عقب ماند؛ آنهاییم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
١-القاتل الأعمي: مقعد الحديقة
لماذا يوجد أناس على كوكب ذيكرون؟ أقصد بشرًا مثلنا. فإذا كان هو كوكباًفي بعد آخر من الفضاء، أفلا يجب أن يكون سكانه نوعاً متطوراً من السِحالي أوشيئاً من هذا القبيل؟
قال: إنهم كذلك فقط في جوهرهم. وكله من صنع الخيال. أما في الواقع فالأمر كالتالي: كان أهالي ذيكرون يحتلون الأرض وقد طوروا قدرتهم على السفرمن بعد فضائي إلى آخر في زمن يتقدم على زمننا آلاف السنين. وقد وصلوا هنا منذ ثمانية آلاف عام. وأحضروا معهم كثيراً من البذور الزراعية، وهذا هو السبب في أن لدينا تفّاحا وبرتقالًا، ناهيك عن الموز - فالمرء ينظر إلى الموزة فيعرف أنّها جاءت من الفضاء الخارجي. وقد أحضروا معهم الحيوانات أيضاً من أحصنةوكلاب وماعز، وما إلى ذلك. إنهم بناة مدينة أطلانطيس. فكانوا في غاية المهارةحتى إنهم فجروا أنفسهم. أما نحن فننحدر ممن تبقى منهم.
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
٢-"آها، فهمیدم. چه داستان مناسبی"
"در شرایط ما داستان مناسبی است. از مختصات زیکرون این است که دارای هفت دریا، پنج ماه، و سه خورشید است که قدرت ها و رنگ های متفاوت دارند."
"چه رنگ هایی؟ شکلاتی، وانیلی یا توت فرنگی؟"
"حرف هایم را جدی نمی گیری؟"
"معذرت میخواهم. سرش را به طرف او خم میکند. حالا دارم گوش میدهم. میبینی؟"
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
۲- قالت: "ياه. هكذا اتضح الأمر. فكم يناسبك ذلك."
"إذا اقتضى الأمر. أما عن التفاصيل الأخرى لكوكب ذيكرون، فيه سبعةبحور، وخمسة أقمار، وثلاث شموس، وكلها متفاوتة القوى والألوان.
"أي ألوان؟ شكولاتة، فانيلا، وفراولة؟"
"إنك لا تأخذيني على محمل الجد."
آسفة. ومالت برأسها نحوه. الآن أنا منصتة إليك.أرأيت؟
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
٣-مرد می گوید: شهر - که بهتر است آن را به نام قبلیاش ساکیلنورن بنامیم کهترجمه تقریبیاش مروارید سرنوشت است - حتی کسانی را که ادعا پدرانشان آن را از بین بردند به ستایش وادار میکند، حتی اینان از شرح زیباییهای سابق این شهر لذت میبرند. آب چشمه ها را به وسیله کانالهایی که در سنگ کنده بودند به باغها و حیاطهای شیب دار قصرهای متعدد شهر، آورده بودند. باغها از گل و فضا از آوای پرندگان سرشار بود. شهر را دشت هایسرسبزی در بر گرفته بودکه حیوانات در آن می چریدند. باغهای میوه، بیشهها وجنگل های شهر را هنوز سودجویان قطع نکرده با دشمنان کینه توز به آتش نکشیده بودند. دره های خشک امروز، رودخانه های پر آب بودند کانالهای آب مزارع دور شهر را آبیاری می کرد، و خاک آن قدر پربار بود که گفته می شد سنبله غلات حدود هشت سانتی متر بود.
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
۳-قال: اشتهرت قبلتدميرها، أي المدينة - فلنسمها باسمها السابق، ساكيل نورن، ويمكن ترجمتهاتقريبا ب "درة المصير" - بأنها أعجوبة العالم. حتى أولئك الذين يزعمون أنهم أجدادهم هم الذين دمروا المدينة يسعدهم وصف جمالها. فقد أعدت الينابيع الطبيعية لتنبثق خلال نافورات مزينة بنقوش محفورة تنتشر في الأفنية المبلطة والحدائق المنتشرة في القصور العديدة. وتزخر الحدائق بالزهورويعبق الهواء بنغمات الطيور المغردة،وعلى مقربة من المكان تمتد سهول غنية بالحشائش ترعى فيها قطعان من الماشية السمينة، كما تكثر بساتين الفواكه والغيطان وغابات الأشجار الطويلة التي لم يقطعها تجار بعد ولم يحرقها أعداء حاقدون. فالوُدْيان العميقة لم تكن سوى أنهار تمتد منها القنوات لتروي الحقول المحيطة بالمدينة، وكانت التُربة عالية الخُصوبة حتى إن طول حبة القمح وصل إلى ثلاث بوصات.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ادامه دارد...
#القاتل_الأعمى
#الفصل_الثاني
@taaribedastani
کانال تعریب متون داستانی
#فصل_دوم
#بخش_سوم
#نیمکت_پارک
#قسمت_نخست
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
١- آدمکش کور: نیمکت پارک
چطور در زیکرون آدم هایی مثل ما زندگی میکردند؟ منظورم این است که اگر زیکرون در بعد دیگری از فضا باشد، نباید ساکنانش شبیه بزمجههایی که حرف میزنند، یا چیزی شبیه آن باشند؟
فقط در نوشته های عامه پسند چنین موجودات ساختگیای وجود دارند.واقعیت به این صورت بود: زیکرونی ها حدود چند میلیون سال قبل از تاریخیکه از آن صحبت میکنیم، توانایی پیدا کردند که از بعدی از فضا به بعد دیگری سفر کنند. زیکرونیها زمین را مستعمره خود کردند. آنها حدود هشتاد هزارسال قبل به اینجا آمدند. همراه خود مقداری تخم گیاه نیز آوردند، همین سبب
شد ما امروز میوه هایی چون سیب و پرتقال داشته باشیم. البته موز، نه. با یکنگاه به موز میشود فهمید که به شکل کاملی از جایی خارج از این کره آمده است. آنها حیواناتی چون اسب و سگ و بز و نظیر آن را با خود به زمین آوردند، و به این ترتیب آتلانتیس به وجود آمد. بعد زیرکی زیاده از حدشان سبب نابودیشان شد.مابازماندگان عقب ماند؛ آنهاییم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
١-القاتل الأعمي: مقعد الحديقة
لماذا يوجد أناس على كوكب ذيكرون؟ أقصد بشرًا مثلنا. فإذا كان هو كوكباًفي بعد آخر من الفضاء، أفلا يجب أن يكون سكانه نوعاً متطوراً من السِحالي أوشيئاً من هذا القبيل؟
قال: إنهم كذلك فقط في جوهرهم. وكله من صنع الخيال. أما في الواقع فالأمر كالتالي: كان أهالي ذيكرون يحتلون الأرض وقد طوروا قدرتهم على السفرمن بعد فضائي إلى آخر في زمن يتقدم على زمننا آلاف السنين. وقد وصلوا هنا منذ ثمانية آلاف عام. وأحضروا معهم كثيراً من البذور الزراعية، وهذا هو السبب في أن لدينا تفّاحا وبرتقالًا، ناهيك عن الموز - فالمرء ينظر إلى الموزة فيعرف أنّها جاءت من الفضاء الخارجي. وقد أحضروا معهم الحيوانات أيضاً من أحصنةوكلاب وماعز، وما إلى ذلك. إنهم بناة مدينة أطلانطيس. فكانوا في غاية المهارةحتى إنهم فجروا أنفسهم. أما نحن فننحدر ممن تبقى منهم.
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
٢-"آها، فهمیدم. چه داستان مناسبی"
"در شرایط ما داستان مناسبی است. از مختصات زیکرون این است که دارای هفت دریا، پنج ماه، و سه خورشید است که قدرت ها و رنگ های متفاوت دارند."
"چه رنگ هایی؟ شکلاتی، وانیلی یا توت فرنگی؟"
"حرف هایم را جدی نمی گیری؟"
"معذرت میخواهم. سرش را به طرف او خم میکند. حالا دارم گوش میدهم. میبینی؟"
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
۲- قالت: "ياه. هكذا اتضح الأمر. فكم يناسبك ذلك."
"إذا اقتضى الأمر. أما عن التفاصيل الأخرى لكوكب ذيكرون، فيه سبعةبحور، وخمسة أقمار، وثلاث شموس، وكلها متفاوتة القوى والألوان.
"أي ألوان؟ شكولاتة، فانيلا، وفراولة؟"
"إنك لا تأخذيني على محمل الجد."
آسفة. ومالت برأسها نحوه. الآن أنا منصتة إليك.أرأيت؟
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
٣-مرد می گوید: شهر - که بهتر است آن را به نام قبلیاش ساکیلنورن بنامیم کهترجمه تقریبیاش مروارید سرنوشت است - حتی کسانی را که ادعا پدرانشان آن را از بین بردند به ستایش وادار میکند، حتی اینان از شرح زیباییهای سابق این شهر لذت میبرند. آب چشمه ها را به وسیله کانالهایی که در سنگ کنده بودند به باغها و حیاطهای شیب دار قصرهای متعدد شهر، آورده بودند. باغها از گل و فضا از آوای پرندگان سرشار بود. شهر را دشت هایسرسبزی در بر گرفته بودکه حیوانات در آن می چریدند. باغهای میوه، بیشهها وجنگل های شهر را هنوز سودجویان قطع نکرده با دشمنان کینه توز به آتش نکشیده بودند. دره های خشک امروز، رودخانه های پر آب بودند کانالهای آب مزارع دور شهر را آبیاری می کرد، و خاک آن قدر پربار بود که گفته می شد سنبله غلات حدود هشت سانتی متر بود.
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
۳-قال: اشتهرت قبلتدميرها، أي المدينة - فلنسمها باسمها السابق، ساكيل نورن، ويمكن ترجمتهاتقريبا ب "درة المصير" - بأنها أعجوبة العالم. حتى أولئك الذين يزعمون أنهم أجدادهم هم الذين دمروا المدينة يسعدهم وصف جمالها. فقد أعدت الينابيع الطبيعية لتنبثق خلال نافورات مزينة بنقوش محفورة تنتشر في الأفنية المبلطة والحدائق المنتشرة في القصور العديدة. وتزخر الحدائق بالزهورويعبق الهواء بنغمات الطيور المغردة،وعلى مقربة من المكان تمتد سهول غنية بالحشائش ترعى فيها قطعان من الماشية السمينة، كما تكثر بساتين الفواكه والغيطان وغابات الأشجار الطويلة التي لم يقطعها تجار بعد ولم يحرقها أعداء حاقدون. فالوُدْيان العميقة لم تكن سوى أنهار تمتد منها القنوات لتروي الحقول المحيطة بالمدينة، وكانت التُربة عالية الخُصوبة حتى إن طول حبة القمح وصل إلى ثلاث بوصات.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ادامه دارد...
#القاتل_الأعمى
#الفصل_الثاني
@taaribedastani
کانال تعریب متون داستانی