دلبر میشه یه چیزی بگم بهت ؟
خستم ، خیلی خسته ..
نشستم یجا فقط دارم سیگار میکشم
جا سیگاري دیگه جا نداره لیوانمم پر ته سیگار شده
دلبر ..
سینم تیر میشکه ، ولي نه از سیگار نه از عشق به درد اون دوتا خیلی وقته ك عادت کردم ..
دلبر سینم از دست آدما تیر میکشه دلم براشون تنگ شده نمیدونم کي همشونو با این ادم فضاییای بدجنس عوض کردن ..
دکتر میگه اگه ازین حرفا نمیزدی الان اینجا نبودی
میگم دکتر تو از ادم فضایي خوبایی .
میخنده تو دفترچَش یه چیزی مینویسه .
میگم دکتر ..
دکتر مهربونه ، میگه جانم !
میگم میدونی چرا منو نبردن ؟
میگه کیا ؟
میگم آدما دیگه اونا که داشتن میرفتن خوب منم بیدار میکردن میبردن ، چرا منو با این ادم فضایی بدجنسا تنها گذاشتن ؟
میخنده میگه قرصاتو میخوری ؟
میگم دکتر ، جون من جون تو بگو کجا رفتن قول میدم به کسی نگم
با لبخند میگه بچه ها میگن صداي گیتارت شبا بلند میشه :)) میگم دکتر خب چیکار کنم شبا ادم فضایی بدجنسا میخوابن ادمایی ك بیدارن شاید صدامو بشنون بیان دنبالم ..
میگه برات یه سری جدید مینویسم قبلیارم اگه خواستی میتونی بخوری به خواب کمک میکنه پاشو این نسخرو به پرستار اسایشگاه نشون بده خودش میدونه چیکار کنه ..
پاشدم نسخرو گرفتم همین ك از بالاسرش رد شدم دفترچشو دیدم وسطش بزرگ نوشته بود
دیوونه نقطه ! :)
@texturrry🌾