آن زمان که نا امید و مأیوس از همه در خودم فرو میروم، دور نیست که بگویم : "تنهایم"
اما اندکی بعد شرمندگی دلم را میآزارد، چگونه میتوان با وجود ذاتی به عظمت تو، بگویم تنهایم؟
مرا چه میشود که فراموش میکنم در "مهربانی" همتا نداری؟ بار ها و بارها گفته ای : "بخشنده ام و مهربان" ولی انگار که من، پای "ایمانم" میلنگد..
یاری ام کن بشوم آن "بنده ای" که تو میخواهی.. یاری ام کن دنیا و مافيها اندوهگینم نکند و هرچه اندوه هست، اندوه تو و آخرتم باشد..
یاری ام کن که تا ابد، باور همیشگی ام این باشد : "إنّ رَبِّي رَحْيِمٌ وَدُودٌ"
اما اندکی بعد شرمندگی دلم را میآزارد، چگونه میتوان با وجود ذاتی به عظمت تو، بگویم تنهایم؟
مرا چه میشود که فراموش میکنم در "مهربانی" همتا نداری؟ بار ها و بارها گفته ای : "بخشنده ام و مهربان" ولی انگار که من، پای "ایمانم" میلنگد..
یاری ام کن بشوم آن "بنده ای" که تو میخواهی.. یاری ام کن دنیا و مافيها اندوهگینم نکند و هرچه اندوه هست، اندوه تو و آخرتم باشد..
یاری ام کن که تا ابد، باور همیشگی ام این باشد : "إنّ رَبِّي رَحْيِمٌ وَدُودٌ"