انباشت فضا/انباشت سلطه
📝احمد غلامی، دکتری جامعهشناسی
دیوید هاروی با استناد به اینکه ساختارهای شهری جدید، همواره به سازماندهی، تولید، تصرف و جذب مازادهای اقتصادی معطوف بوده است، مبحث شهری شدن سرمایه را به عنوان یک فرآیند اجتنابناپذیرِ نظام سرمایهداری و مصرف مطرح میسازد. شهری شدن سرمایه و مصرف همان اصلی است که نظام سرمایهداری برای بازتولید خود هیچ راهی جز آن ندارد. شهری شدن سرمایه از سوی سرمایهداری با خلق و تولید محیطهای مخلوق و بدست آوردن مازاد سرمایهی ناشی از تولید آنها تداوم مییابد. نظام سرمایهداری برای تولید، نگهداری و مدیریت محیطهای مخلوق ناچار به مداخلهی دولت است. سامانهی حمل و نقل-نمونهی بارز انحصار طبیعی در فضا-همواره مسئلهی منافع خصوصی را در قبال منافع عام اجتماعی و حقوق مالکیت خصوصی در مقابل نیازهای اجتماعی و جمعی را تحمیل میکند.
در بازار مصرف نیز دولت با مداخله در سیاست اقتصاد کلان، به راهبردهای نوین سرمایهداری در ترویج مصرف و افزایشِ میزان سرمایهی مازاد یاری میرساند. برای نمونه وقتی ایالات متحده دچار رکود شد، فورد که نسبت به ایدههای خود وفادار مانده بود آن را چونان مسئلهی مصرف نامکفی مدنظر قرار داد و تلاش کرد دستمزدها را افزایش دهد. فوردیسم در عرض شش ماه تحت فشار منطق بازار عقبنشینی کرد و خود را (هر چند با بی میلی) در قبای مدیریت دولتی کینزگرا و سیاستها و اصلاحات نهادی نیودیل (سیاست نوین) درآورد. در طی بیش از یک نسل، شهری شدن سرمایهدارانه (بلاخص در ایالات متحده) با چاشنی جنگ دوم جهانی، به شکل واکنش دولتی در قبال آنچه به عنوان معضلات مصرف نامکفیِ مزمنِ دههی 1930 تفسیر میشد، شکل گرفت. مضامین شهری شدنِ سرمایه بسیار عمیق بود. شهر کینزی به منزلهی مصنوع مصرفی شکل گرفت و حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن حول موضوع مصرف با حمایت دولت و تأمین مالی از طریق وام سازماندهی شد. کانون سیاستهای شهری از ائتلاف طبقاتی مواجه با مسائل طبقاتی به سوی ائتلافهای بسیار مبهم منافع حول موضوعات مصرف، توزیع، تولید و کنترل فضا تغییر جهت داد. بحران شهری دههی 1960، متضمن تمامی نشانههای تحول مذکور بود. این تحول به تنش شدیدی میان شهرهای صنعتی به مثابهی کارگاههای تولید ارزش مازاد و شهرهای مصرفی به مثابهی مراکز مصرف و تحقق ارزش مازاد دامن زد. تنش میان گردش سرمایه و گردش درآمدها، میان تقسیم فضایی کار و تقسیم فضایی مصرف، میان شهرها و حومهها و الی آخر شکل گرفت. نوعی تقابل و تصادم میان سیاستهای فوردیستی مبتنی بر تولید و سیاستهای کینزی مبتنی بر مصرف. سیاستهایی که شهرها را برای سازماندهی تقاضاهای موثر از طریق بازسازی کامل فضا برای مصرف محصولاتی چون خودرو، نفت، لاستیک و صنایع ساختمانی به کالاهای ضروری و نه تجملی آماده ساخته بود. در حقیقت شهری شدن سرمایه از طریق انباشت سرمایه و بازسازی بنیادین و مستمر ماتریس فضازمان و الگوهای انباشتفضا در بازارهای کالا موجب شد تا شهر صنعتی به سرعت جای خود را به شهر کینزی مصرفگرا و سیاستهای تقسیم فضایی مصرف بدهد. شهری شدن کینزی به سازماندهی تودهای و حاکمیت مصرف کنندگان وابسته است. در نتیجه مازادها بطور گسترده به عاملی برای سلطه بیشتر نظامهای حاکم اقتصادی و سیاسی بر مردم، سازماندهی توده ها و در نهایت تسخیر کامل محیط ها و فضاهای شهری مبدل شد.
@Ahmad_Gholami17548
📝احمد غلامی، دکتری جامعهشناسی
دیوید هاروی با استناد به اینکه ساختارهای شهری جدید، همواره به سازماندهی، تولید، تصرف و جذب مازادهای اقتصادی معطوف بوده است، مبحث شهری شدن سرمایه را به عنوان یک فرآیند اجتنابناپذیرِ نظام سرمایهداری و مصرف مطرح میسازد. شهری شدن سرمایه و مصرف همان اصلی است که نظام سرمایهداری برای بازتولید خود هیچ راهی جز آن ندارد. شهری شدن سرمایه از سوی سرمایهداری با خلق و تولید محیطهای مخلوق و بدست آوردن مازاد سرمایهی ناشی از تولید آنها تداوم مییابد. نظام سرمایهداری برای تولید، نگهداری و مدیریت محیطهای مخلوق ناچار به مداخلهی دولت است. سامانهی حمل و نقل-نمونهی بارز انحصار طبیعی در فضا-همواره مسئلهی منافع خصوصی را در قبال منافع عام اجتماعی و حقوق مالکیت خصوصی در مقابل نیازهای اجتماعی و جمعی را تحمیل میکند.
در بازار مصرف نیز دولت با مداخله در سیاست اقتصاد کلان، به راهبردهای نوین سرمایهداری در ترویج مصرف و افزایشِ میزان سرمایهی مازاد یاری میرساند. برای نمونه وقتی ایالات متحده دچار رکود شد، فورد که نسبت به ایدههای خود وفادار مانده بود آن را چونان مسئلهی مصرف نامکفی مدنظر قرار داد و تلاش کرد دستمزدها را افزایش دهد. فوردیسم در عرض شش ماه تحت فشار منطق بازار عقبنشینی کرد و خود را (هر چند با بی میلی) در قبای مدیریت دولتی کینزگرا و سیاستها و اصلاحات نهادی نیودیل (سیاست نوین) درآورد. در طی بیش از یک نسل، شهری شدن سرمایهدارانه (بلاخص در ایالات متحده) با چاشنی جنگ دوم جهانی، به شکل واکنش دولتی در قبال آنچه به عنوان معضلات مصرف نامکفیِ مزمنِ دههی 1930 تفسیر میشد، شکل گرفت. مضامین شهری شدنِ سرمایه بسیار عمیق بود. شهر کینزی به منزلهی مصنوع مصرفی شکل گرفت و حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن حول موضوع مصرف با حمایت دولت و تأمین مالی از طریق وام سازماندهی شد. کانون سیاستهای شهری از ائتلاف طبقاتی مواجه با مسائل طبقاتی به سوی ائتلافهای بسیار مبهم منافع حول موضوعات مصرف، توزیع، تولید و کنترل فضا تغییر جهت داد. بحران شهری دههی 1960، متضمن تمامی نشانههای تحول مذکور بود. این تحول به تنش شدیدی میان شهرهای صنعتی به مثابهی کارگاههای تولید ارزش مازاد و شهرهای مصرفی به مثابهی مراکز مصرف و تحقق ارزش مازاد دامن زد. تنش میان گردش سرمایه و گردش درآمدها، میان تقسیم فضایی کار و تقسیم فضایی مصرف، میان شهرها و حومهها و الی آخر شکل گرفت. نوعی تقابل و تصادم میان سیاستهای فوردیستی مبتنی بر تولید و سیاستهای کینزی مبتنی بر مصرف. سیاستهایی که شهرها را برای سازماندهی تقاضاهای موثر از طریق بازسازی کامل فضا برای مصرف محصولاتی چون خودرو، نفت، لاستیک و صنایع ساختمانی به کالاهای ضروری و نه تجملی آماده ساخته بود. در حقیقت شهری شدن سرمایه از طریق انباشت سرمایه و بازسازی بنیادین و مستمر ماتریس فضازمان و الگوهای انباشتفضا در بازارهای کالا موجب شد تا شهر صنعتی به سرعت جای خود را به شهر کینزی مصرفگرا و سیاستهای تقسیم فضایی مصرف بدهد. شهری شدن کینزی به سازماندهی تودهای و حاکمیت مصرف کنندگان وابسته است. در نتیجه مازادها بطور گسترده به عاملی برای سلطه بیشتر نظامهای حاکم اقتصادی و سیاسی بر مردم، سازماندهی توده ها و در نهایت تسخیر کامل محیط ها و فضاهای شهری مبدل شد.
@Ahmad_Gholami17548