فرآوریِ ارزش به عنوانِ وجه گسترشیابندهیِ آموختگیِ دانشگاهی ایجاب میکرد که ایدهیِ ناهمسازِ فرهیختگی از مسیرِ رشدِ آموختگی خارج شود. فرهیختگی به مثابهیِ پرورشِ هدفمندِ قوایِ آدمی همچون یک کل، درست به دلیلِ تأکیدِ خود بر کل بودگیِ انسان، عنصری ناسازگار با نقشِ دانشآموخته در جایگاهِ نیرویِ انسانیِ تخصصیافتهیِ موردِ نیازِ دولت و بنگاههایِ اقتصادی است. به همین دلیل، ضروری بود که آموزش در دانشگاه با تخریبِ یکپارچگیِ هستیِ دانشآموخته آغاز شود. در خاستگاهِ دانشگاه نه تنها تجربهیِ دانشگاهِ غربی در این زمینه موردِ توجه قرار نگرفت، بلکه ترکیبِ کاملی از اندیشمندانِ ایراندوستِ کمیسیونِ یادشده هم نسبتی میانِ فرهنگی که از آن سخن میگفتند و تعریفِ انسانِ دانشگاهی نیافتند. ازاینرو نهادی که در تاریخِ خود همواره از ترادادِ فرهنگی ایرانزمین سخن گفته است، در عمل با سنگواره کردن این فرهنگ و بیرونگذاریِ آن از امرِ آموزش در لحظهیِ بنیادگذاریِ خود، فرآیندِ افول آن را کامل کرده و با فروبستگی نسبت به پرسش از رابطهیِ آموختگی دانشگاهی با هستیِ تاریخیِ انسانِ ایرانی، جهتگیریِ نهفته در تخصص و رهبری را به طبیعتِ ثانویِ دانشگاه دگردیسیده است.
«تربیتِ دانشگاهی در خاستگاهِ آن؛ جستاری در معنا و جهتمندیِ آموختگی»
نوشتهیِ مهدیِ کبریا
نشریهی فرهنگی و اجتماعیِ اخگر
شمارهیِ یکم، صفحهیِ ۱۱۵.
@axgar_pub
«تربیتِ دانشگاهی در خاستگاهِ آن؛ جستاری در معنا و جهتمندیِ آموختگی»
نوشتهیِ مهدیِ کبریا
نشریهی فرهنگی و اجتماعیِ اخگر
شمارهیِ یکم، صفحهیِ ۱۱۵.
@axgar_pub