اون شب رو یادت میاد؟
شبی که قسمتی از آسمون رو جدا کردی و به من دادی؟
شبی که اشک هامو کنار زدی و گفتی اگه تمام ستاره ها هم برای خوشحال کردنم کافی نباشه، تمام دنیا رو خالی از نور می کنی و ماه رو برای من میاری؟
یادته میگفتی لیاقتم خورشیده و ماه به اندازه کافی برام نورانی نیست؟
تو نور بودی
تو صبح بودی
تو عاشق خورشید بودی
تو ساخته شده بودی که توی روشنایی روز قدم بزنی
ولی من ساخته شدم که تو تاریکی شب بدرخشم.
ما مثل هم نبودیم و تو روز رو ترجیح دادی.
ولی میدونی،
یه روز میرسه که روز زیادی برات روشن میشه.
درست وقتی که میخوای یه گوشه بشینی و گریه کنی، میبینی که غرورت اجازه نمیده تو این روشنایی خودت رو خالی کنی.
اون لحظه س که ارزش شب رو درک میکنی و دلتنگ ماه میشی.
و اون لحظه س که ماه خیلی وقته از زمین فاصله گرفته.
MOON