ولی امشب بعد مدتها
حس کردم دارم با یکی حرف میزنم که میفهمه چی میگم(:
میدونی!
عجیب بود حسش
مث شیرینی یه خاب بود
نمیدونم چرا یهو غیبش زد.
مرموز بود ولی دلشکسته
بنظر صادق بود.
دوست داشتم ساعتها باهاش حرف میزدم!
عجیب بود(:
حس کردم دارم با یکی حرف میزنم که میفهمه چی میگم(:
میدونی!
عجیب بود حسش
مث شیرینی یه خاب بود
نمیدونم چرا یهو غیبش زد.
مرموز بود ولی دلشکسته
بنظر صادق بود.
دوست داشتم ساعتها باهاش حرف میزدم!
عجیب بود(: