Forward from: «تَطهيرُ الإعتِقاد»
📜 مفهوم عبادت نزد صحابه پیامبر
از سلمان فارسی رضی الله عنه به صورت صحیح نقل است که فرمود:
«دَخَلَ رَجُلٌ الْجَنَّةَ فِي ذُبَابٍ، وَدَخَلَ النَّارَ رَجُلٌ فِي ذُبَابٍ» قَالُوا: وَكَيْفَ ذَلِكَ؟ قَالَ: " مَرَّ رَجُلَانِ عَلَى قَوْمٍ لَهُمْ صَنَمٌ لَا يَجُوزُهُ أَحَدٌ حَتَّى يُقَرِّبَ لَهُ شَيْئًا، فَقَالُوا لِأَحَدِهِمَا: قَرِّبْ قَالَ: لَيْسَ عِنْدِي شَيْءٌ فَقَالُوا لَهُ: قَرِّبْ وَلَوْ ذُبَابًا فَقَرَّبَ ذُبَابًا، فَخَلَّوْا سَبِيلَهُ " قَالَ: " فَدَخَلَ النَّارَ، وَقَالُوا لِلْآخَرِ: قَرِّبْ وَلَوْ ذُبَابًا قَالَ: مَا كُنْتُ لِأُقَرِّبَ لِأَحَدٍ شَيْئًا دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ " قَالَ: «فَضَرَبُوا عُنُقَهُ» قَالَ: «فَدَخَلَ الْجَنَّةَ» [1].
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﮕﺴﯽ ﺩﺍﺧﻞ ﺑﻬﺸﺖ ﺷﺪ، ﻭ ﻣﺮﺩﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﮕﺴﯽ ﺩﺍﺧﻞ ﺟﻬﻨﻢ ﺷﺪ. ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺑﺮ ﻗﻮﻣﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﻣﮕﺮ ﯾﮏ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﺖ ﺑﺪﻫﺪ. ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺖ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻦ. ﮔﻔﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﻢ، ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻦ ﮔﺮ ﭼﻪ ﻣﮕﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻣﮕﺴﯽ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩ، و ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﭘﺲ ﻭﺍﺭﺩ ﺟﻬﻨﻢ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻦ گرچه مگسی باشد، ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺟﺰ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ. ﭘﺲ ﮔﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻬﺸﺖ ﺷﺪ.
🔹در بعضی از الفاظ تصریح شده که این دو شخص مسلمان بوده اند. چنانکه بیهقی اینگونه آورده است: «مَرَّ رَجُلَانِ مُسْلِمَانِ عَلَى قَوْمٍ يَعْكِفُونَ عَلَى صَنَمٍ لَهُمْ، فَقَالُوا لَهُمَا: قَرِّبَا لِصَنَمِنَا قُرْبَانًا قَالَا: لَا نُشْرِكُ بِاللهِ شَيْئًا، قَالُوا: قَرِّبَا مَا شِئْتُمَا وَلَوْ ذُبَابًا، فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ: مَا تَرَى؟، قَالَ أَحَدُهُمَا: لَا نُشْرِكُ بِاللهِ شَيْئًا، فَقُتِلَ فَدَخَلَ الْجَنَّةَ، فَقَالَ الْآخَرُ: بِيَدِهِ عَلَى وَجْهِهِ فَأَخَذَ ذُبَابًا فَأَلْقَاهُ عَلَى الصَّنَمِ فَدَخَلَ النَّارَ»[2]
علماء در مورد حال کسی که مگس را در حالت اکراه برای بُت قربانی کرد، اختلاف نظر دارند. چرا که می دانیم اکراه مانع از حکم به شرک و دخول جهنم است. بعضی از علماء فرموده اند عذر متعلق به قول است نه فعل، بعضی نیز گفته اند این شخص مکرَه نبوده است بلكه این امر را سبک و سهل دیده و اهمیتی به آن نداده است! [3]
قول صحیح این است که این شخص چنین امری را کوچک و بی اهمیت دانسته است و مؤید این قول؛ روایت ابن ابی شیبه رحمه الله مي باشد که در آن آمده است: «فَقَالُوا: قَدِّمْ وَلَوْ ذُبَابًا، فَقَالَ: وَأَيْشٍ ذُبَابٌ!» و این عبارت او؛ به معنی خوار و سبک شمردن این فعل است. [4]
🔸وجه استدلال:
این صحابی بزرگوار (سلمان) بر کسی که برای غیر الله ذبح انجام داد؛ حکم شرک را صادر نموده و در این ماجرا اشاره ای به این نیست که آن قوم از این دو شخص طلب کرده باشند که شما باید این بت ها را دارای صفات ربوبیت (مستقل یا غیر مستقل) و موثر بر کَون بدانید!
بلکه غایت آنچه که از این دو خواستند؛ خضوع نسبت به آن بت به وسیله خون ریختن (ذبح) بود.
بر همین اساس؛ بر این کار آنها چنین حکم نمود که عبادتی برای غیر الله بوده و مستحق عذاب الهی است.
اگر سلمان رضی الله عنه معتقد بود، عبادت تنها زمانی معنا می پذیرد که صفات ربوبیت به غیر الله داده شود و او را مؤثر بر عالم دانست؛ بر چنین فعلی که عاری از این شروط است؛ حکم شرک نمی داد.
پس اگر مناط موثر در حکم نزد این صحابی، فقط اعتقاد قلبی می بود؛ آن را "شرک" نمی دانست. و چنانکه از روایت بیهقی مشخص است؛ سلمان در واقع از حقیقت شرک سخن می گوید به همین دلیل فرمود: «قَالَا: لَا نُشْرِكُ بِاللهِ شَيْئًا» ایشان به این نکته اشاره دارد که طلب آنها از این دو شخص، داخل در مفهوم عبادت بوده و صرف کردن آن برای غیر الله شرک می باشد.
از فوائد دیگر این ماجرا این است که هر عملی هر چند بسیار ناچیز و اندک باشد؛ اما اگر برای غیر الله انجام پذیرد؛ خطری عظیم در پی دارد!
#نکته: هیچ تفاوتی ندارد که سلمان این داستان را از بنی اسرائیل نقل نموده یا کلام خود او باشد؛ چرا که اعتبار به اقرار او به مضمون و مدلول آن است و چنانکه امام احمد، ابن ابی شیبه و بیهقی آن را روایت کرده اند؛ ( بر اساس سخن مخالفین) این خود دال بر عقیده این علماء بوده که به آن اقرار کرده اند.
•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•
#منابع:
[1]. روایت امام احمد در زهد رقم (۸۴)، مصنف ابن ابی شیبه رقم (۳۳۷۰۹).
[2]. "شعب الإیمان" (۴۸۵/۵)
[3]. "فتح الحمید"، ابن منصور (٥٩٠/٢)
[4]."القول المفید"، ابن عثیمین (٢٩٣/١)
•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•
@Tathir_aleteqad2
از سلمان فارسی رضی الله عنه به صورت صحیح نقل است که فرمود:
«دَخَلَ رَجُلٌ الْجَنَّةَ فِي ذُبَابٍ، وَدَخَلَ النَّارَ رَجُلٌ فِي ذُبَابٍ» قَالُوا: وَكَيْفَ ذَلِكَ؟ قَالَ: " مَرَّ رَجُلَانِ عَلَى قَوْمٍ لَهُمْ صَنَمٌ لَا يَجُوزُهُ أَحَدٌ حَتَّى يُقَرِّبَ لَهُ شَيْئًا، فَقَالُوا لِأَحَدِهِمَا: قَرِّبْ قَالَ: لَيْسَ عِنْدِي شَيْءٌ فَقَالُوا لَهُ: قَرِّبْ وَلَوْ ذُبَابًا فَقَرَّبَ ذُبَابًا، فَخَلَّوْا سَبِيلَهُ " قَالَ: " فَدَخَلَ النَّارَ، وَقَالُوا لِلْآخَرِ: قَرِّبْ وَلَوْ ذُبَابًا قَالَ: مَا كُنْتُ لِأُقَرِّبَ لِأَحَدٍ شَيْئًا دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ " قَالَ: «فَضَرَبُوا عُنُقَهُ» قَالَ: «فَدَخَلَ الْجَنَّةَ» [1].
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﮕﺴﯽ ﺩﺍﺧﻞ ﺑﻬﺸﺖ ﺷﺪ، ﻭ ﻣﺮﺩﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﮕﺴﯽ ﺩﺍﺧﻞ ﺟﻬﻨﻢ ﺷﺪ. ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺑﺮ ﻗﻮﻣﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﻣﮕﺮ ﯾﮏ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﺖ ﺑﺪﻫﺪ. ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺖ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻦ. ﮔﻔﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﻢ، ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻦ ﮔﺮ ﭼﻪ ﻣﮕﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻣﮕﺴﯽ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩ، و ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﭘﺲ ﻭﺍﺭﺩ ﺟﻬﻨﻢ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻦ گرچه مگسی باشد، ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺟﺰ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ. ﭘﺲ ﮔﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻬﺸﺖ ﺷﺪ.
🔹در بعضی از الفاظ تصریح شده که این دو شخص مسلمان بوده اند. چنانکه بیهقی اینگونه آورده است: «مَرَّ رَجُلَانِ مُسْلِمَانِ عَلَى قَوْمٍ يَعْكِفُونَ عَلَى صَنَمٍ لَهُمْ، فَقَالُوا لَهُمَا: قَرِّبَا لِصَنَمِنَا قُرْبَانًا قَالَا: لَا نُشْرِكُ بِاللهِ شَيْئًا، قَالُوا: قَرِّبَا مَا شِئْتُمَا وَلَوْ ذُبَابًا، فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ: مَا تَرَى؟، قَالَ أَحَدُهُمَا: لَا نُشْرِكُ بِاللهِ شَيْئًا، فَقُتِلَ فَدَخَلَ الْجَنَّةَ، فَقَالَ الْآخَرُ: بِيَدِهِ عَلَى وَجْهِهِ فَأَخَذَ ذُبَابًا فَأَلْقَاهُ عَلَى الصَّنَمِ فَدَخَلَ النَّارَ»[2]
علماء در مورد حال کسی که مگس را در حالت اکراه برای بُت قربانی کرد، اختلاف نظر دارند. چرا که می دانیم اکراه مانع از حکم به شرک و دخول جهنم است. بعضی از علماء فرموده اند عذر متعلق به قول است نه فعل، بعضی نیز گفته اند این شخص مکرَه نبوده است بلكه این امر را سبک و سهل دیده و اهمیتی به آن نداده است! [3]
قول صحیح این است که این شخص چنین امری را کوچک و بی اهمیت دانسته است و مؤید این قول؛ روایت ابن ابی شیبه رحمه الله مي باشد که در آن آمده است: «فَقَالُوا: قَدِّمْ وَلَوْ ذُبَابًا، فَقَالَ: وَأَيْشٍ ذُبَابٌ!» و این عبارت او؛ به معنی خوار و سبک شمردن این فعل است. [4]
🔸وجه استدلال:
این صحابی بزرگوار (سلمان) بر کسی که برای غیر الله ذبح انجام داد؛ حکم شرک را صادر نموده و در این ماجرا اشاره ای به این نیست که آن قوم از این دو شخص طلب کرده باشند که شما باید این بت ها را دارای صفات ربوبیت (مستقل یا غیر مستقل) و موثر بر کَون بدانید!
بلکه غایت آنچه که از این دو خواستند؛ خضوع نسبت به آن بت به وسیله خون ریختن (ذبح) بود.
بر همین اساس؛ بر این کار آنها چنین حکم نمود که عبادتی برای غیر الله بوده و مستحق عذاب الهی است.
اگر سلمان رضی الله عنه معتقد بود، عبادت تنها زمانی معنا می پذیرد که صفات ربوبیت به غیر الله داده شود و او را مؤثر بر عالم دانست؛ بر چنین فعلی که عاری از این شروط است؛ حکم شرک نمی داد.
پس اگر مناط موثر در حکم نزد این صحابی، فقط اعتقاد قلبی می بود؛ آن را "شرک" نمی دانست. و چنانکه از روایت بیهقی مشخص است؛ سلمان در واقع از حقیقت شرک سخن می گوید به همین دلیل فرمود: «قَالَا: لَا نُشْرِكُ بِاللهِ شَيْئًا» ایشان به این نکته اشاره دارد که طلب آنها از این دو شخص، داخل در مفهوم عبادت بوده و صرف کردن آن برای غیر الله شرک می باشد.
از فوائد دیگر این ماجرا این است که هر عملی هر چند بسیار ناچیز و اندک باشد؛ اما اگر برای غیر الله انجام پذیرد؛ خطری عظیم در پی دارد!
#نکته: هیچ تفاوتی ندارد که سلمان این داستان را از بنی اسرائیل نقل نموده یا کلام خود او باشد؛ چرا که اعتبار به اقرار او به مضمون و مدلول آن است و چنانکه امام احمد، ابن ابی شیبه و بیهقی آن را روایت کرده اند؛ ( بر اساس سخن مخالفین) این خود دال بر عقیده این علماء بوده که به آن اقرار کرده اند.
•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•
#منابع:
[1]. روایت امام احمد در زهد رقم (۸۴)، مصنف ابن ابی شیبه رقم (۳۳۷۰۹).
[2]. "شعب الإیمان" (۴۸۵/۵)
[3]. "فتح الحمید"، ابن منصور (٥٩٠/٢)
[4]."القول المفید"، ابن عثیمین (٢٩٣/١)
•┈┈••✾••۰۰۰۰••✾••┈┈•
@Tathir_aleteqad2