آی آدمها!
استشهاد به نیما در رباعی امروز
مطلب بالا را من سال پیش در این کانال گذاشته بودم. همان موقع، رباعیاتی هم که به شعرهای نیما نظر داشتند، گرد آمده بود. بد ندیدم آن رباعیات را اینجا، جداگانه بیاورم. طبیعی است که مقدمۀ قبلی، به کار این رباعیات هم میآید. البته، نفوذ سپهری در رباعی امروز بیش از نیما بوده است.
..
هر دم به لبش ترانۀ دريا بود
پروردۀ عشق جنگل و صحرا بود
دستش به نشانۀ كمك بالا بود
در آب، خروش «آی آدمها...» بود.
اکبر بهداروند
●
ما بغض فرو خوردۀ هر دریاییم
در موج بلا، غریق ناپیداییم
در گوش جهانی که به خود مشغول است
فریاد غریب «آی آدمها»ییم.
احسان افشاری
●
رنج آمد و بر گردن جانم آویخت
جانم به صلیب استخوانم آویخت
این ژنده قبای خالی از فردا را
آخر به کجای شب توانم آویخت؟
پارسا همتی
●
اینجا کسی از رفق و مدارا میگفت
آنجا کسی از فال و تماشا میگفت
افسوس، کسی نبود بیدار کند
آن «خفتۀ چند...» را که نیما میگفت.
امیر مرادی
●
منابع:
گوشۀ تماشا، ۱۶۵؛ دندانههای سین احسانم، 62؛ دوشیزه ترین نگاه، ۱۰۳؛ خواب نما، 25
●●
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
استشهاد به نیما در رباعی امروز
مطلب بالا را من سال پیش در این کانال گذاشته بودم. همان موقع، رباعیاتی هم که به شعرهای نیما نظر داشتند، گرد آمده بود. بد ندیدم آن رباعیات را اینجا، جداگانه بیاورم. طبیعی است که مقدمۀ قبلی، به کار این رباعیات هم میآید. البته، نفوذ سپهری در رباعی امروز بیش از نیما بوده است.
..
هر دم به لبش ترانۀ دريا بود
پروردۀ عشق جنگل و صحرا بود
دستش به نشانۀ كمك بالا بود
در آب، خروش «آی آدمها...» بود.
اکبر بهداروند
●
ما بغض فرو خوردۀ هر دریاییم
در موج بلا، غریق ناپیداییم
در گوش جهانی که به خود مشغول است
فریاد غریب «آی آدمها»ییم.
احسان افشاری
●
رنج آمد و بر گردن جانم آویخت
جانم به صلیب استخوانم آویخت
این ژنده قبای خالی از فردا را
آخر به کجای شب توانم آویخت؟
پارسا همتی
●
اینجا کسی از رفق و مدارا میگفت
آنجا کسی از فال و تماشا میگفت
افسوس، کسی نبود بیدار کند
آن «خفتۀ چند...» را که نیما میگفت.
امیر مرادی
●
منابع:
گوشۀ تماشا، ۱۶۵؛ دندانههای سین احسانم، 62؛ دوشیزه ترین نگاه، ۱۰۳؛ خواب نما، 25
●●
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4