باغ شعر


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


تا مرا نفس باقی ست وحشت از سیاهی نیست
او ترانه می سوزد
من ترانه می سازم⁦..

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


ن
تا ارتفاع خشم و جنون
ن
تا آخرین ستاره ی خون
ن
ب اوج نفرت خواهم رسید
و از تمام ارتفاعات بردباری سقوط خواهم کرد
و روی لجه ی تاریک خون
چو نیلوفر
در انتظار تو ای عشق خفته
خواهم ماند
و از بساک پریشان خویش بر مرداب
هزار گرده ی طغیان خواهم افشاند
فلات را بنگر
دریای وحشت انگیزی ست
ک موج می زند از خون عاشقانه ی ما
و بادبان سیاه تمام قایق ها
صلیب سوخته ی گرهای دریایی ست
ببین شهیدان روی غروب می رانند
و با صدایی خونین و خسته می خوانند
و تور کهنه ی صیاد های جلگه ی خون
از این تلاطم مغلوب مرده می گیرد..

در این سکوت سترون
بر این کرانه ی خوف
در این فلات گل و خون و ساقه ی زنجیر
ن
ای صدای توانای من
نمی مانم
و با تمام توان ب خون نشسته ی تو
چنان ک "فرخی" و "یزدی"
ببین
هنوز از این قتلگاه
می خوانم
صدای خسته ی من رنگ دیگری دارد
صدای خسته ی من سرخ و تند و طوفانی ست
صدای خسته ی من آن عقاب را ماند
ک روی قله ی شبگیر بال می کوبد
و نیزه های تیره ی فریادش
روی مدار منفجر انقلاب می چرخد
کجاست قایقم ای شب
کجاست باروها
کجاست باروها
می خواهم
برای ماندن بر خون سفر کنم تا مرگ
و لاشه ام را مثل گل همیشه بهار
میان آتش و خون و گلوله بنشانم
و توده های گل های بردباری را
ک مثل مادیانی از راه دور آوردم
ب کوهه های پریشان خون کنم پرتاب

کجاست باروها
ک یک ستاره بر فرق شاعری مغلوب
و یک گلوله برای شروع خون
کافی ست..

#سعیدسلطانپور
بر این کرانه ی خوف
کتاب آوازهای بند

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


روزگار مرگ انسانیت است
من ک از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست

مرگ او را از کجا باور کنم
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان می کنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند

هیچ حیوانی ب حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردان با جان انسان می کنند
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبت ها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق

"گفتگو از مرگ انسانیت است"..

#ناشناس

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


در این دیار غریب در این شهر شلوغ
خسته شدم دگر از فریب و مکر و دروغ
در این زمانه ی شوم میان مردم پوچ
دلم گرفت و رسید زمان هجرت و کوچ
سوار خاطره ها روم ب عمق سراب
امید و باور من حباب نقش بر آب
کسی نمی شنود صدای درد مرا
کسی نمی بیند نگاه سرد مرا
اسیر خاطره ها روم ب سوی غروب
رفیق و همدم من زوزه ی باد جنوب
در این جهنم سرد کجاست خانه ی دوست؟؟
کجاست محرم راز ک دل در پی اوست
مرا رها کن از این هراس و رنج و عذاب
بیا و پاره بکن پیله ی وحشت خواب
بگیر دست مرا در اعماق جنون
ببر مرا تو از این سرای غرق سکون
کسی نمی شنود صدای درد مرا
کسی نمی گیرد دو دست سرد مرا

اسیر خاطره ها..

#امیدطوطیان

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


نفسم گرفت از این شهر در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ برآر رایتِ خون
ب جنون صلابتِ صخره‌ی کوهسار بشکن
تو کهم ترجمانِ صبحی ب ترنم و ترانه
لبِ زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن
شبِ غارتِ تتاران همه سو فکنده سایه
تو ب آذرخشی این سایه‌ی دیوسار بشکن
ز برون کسی نیاید چو ب یاریِ تو این جا
تو ز خویشتن برون آ سپهِ تتار بشکن
«سرِ آن ندارد امشب ک برآید آفتابی»
تو خود آفتابِ خود باش و طلسمِ کار بشکن
بسُرای تا ک هستی ک سرودن است بودن
ب ترنمی دژِ وحشتِ این دیار بشکن..

#شفیعی_کدکنی

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


نشانی از تو می بینم


نمی دانی ک من در ھر ستاره
ک مه را تا سحر یار و ندیم است
و یا در چھره ی سرخ شقایق
ک خود بازیچه ی دست نسیم است
نشانی از تو می بینم
سراغی از تو می گیرم
نشانی از تو می بینم
سراغی از تو می گیرم
نمی دانی ک من در قطره ی اشک
ک روزی مظھر خشم تو بوده
و یا در شط خونین افق ھا
ک روزی منظر چشم تو بوده
نشانی از تو می بینم
سراغی از تو می گیرم
نشانی از تو می بینم
سراغی از تو می گیرم
در اندوه غریبان
در آه بی نصیبان
در آن شبنم در آن گل
در عشق پاک بلبل
در ایام بھاران
در آب چشمه ساران
در آن سر گشتگی ھا
در این گمگشتگی ھا
نشانی از تو می بینم
سراغی از تو می گیرم
نشانی از تو می بینم
سراغی از تو می گیرم
من اینک در رواق کھکشان ھا
در آوای حزین کاروان ها
در آن رنگین کمان پیرو خسته
در آن اشکی ک بر مژگان نشسته
در آن جامی ک خالی مانده از می
در آوایی ک برمی خیزد از نی
نشانی از تو می بینم سراغی از تو می گیرم
نشانی از تو می بینم سراغی از تو می گیرم
در اندوه غریبان
در آه بی نصیبان
در آن شبنم در آن گل
در عشق پاک بلبل
در ایام بھاران
در آب چشمه ساران
در آن سر گشتگی ھا
در این گمگشتگی ھا
نشانی از تو می بینم
سراغی از تو می گیرم
نشانی از تو می بینم
سراغی از تو می گیرم..

#ایرج_رزمجو

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


از عمر چون غروب زمانی نمانده است
وز جور شام تیره امانی نمانده است
چون شبنم خیال ب گلبرگ یاد یار
از ما نشانه دیر زمانی نمانده است
بودیم یک فغان و خموشی مزار ماست
جز لحظه یی طنین فغانی نمانده است
از ما ب جز نسیم ک برگ شکوفه برد
در کوی عشق نامه رسانی نمانده است
شمعیم پک سوخته در بزم عاشقی
تا ماجرا کنیم زبانی نمانده است
آغوش گلشنیم ک بعد از بهارها
در ما ب جز دریغ خزانی نمانده است
بس فرش سبزه بافت بهار دلم کزو
در مهرگاه عمر نشانی نمانده است
بر توسن نسیم روانیم همچو عطر
تا باز ایستیم عنانی نمانده است
سیمین شراب شعر تو بس مست می کند
در ما ب یک پیاله توانی نمانده است..

#سیمین_بهبهانی

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


باد ک می‌وزد
تمام درختان عاشقت می‌شوند
و برگ‌ها ب پایت می‌ریزند..

و تو
ب پاییز بیاندیش
ک عاشقان
دست خالی ب خانه برنمی‌گردند..
با جنگلی دشنه بر دل
در پایان فصل عاشقی..

#عبدالرضاقنبری

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


"زخم سکوت"

این شعر نیست سوگ نامه‌ی من است
زخم سکوت بر لب دوخته‌اند من است
تن‌های سوخته و درگیر آن قفس
آن آسمان سربی و افتاده از نفس
یک تن زخمی و غمین مانند این وطن
خاک جهنمی آن سوگ دائمی
این شعر نیست شرح درد و ماتم است
یک اتفاق پوسیده در ذهن آدم است
یک انفرادی عجین شده با من است
یک درد در سینه زندانی من است
دردی ب وسعت سرزمینم است
تکرار آن سکوت تکرار آن غم است
این بیت شلاق خورده‌ی بی‌مصرع من‌ است
این شعر نیست رخت عزایی‌ست بر تنم
شمعی‌ست نیمه جان بر نوشتنم
این شعر نیست تقدیر خونین بغض‌هاست
بغض نوشته ها و قهر ریشه‌هاست
این یک ترانه‌ی بی‌موسیقی و بم است
فریادی از دشنه و دار و ماتم است
این شعر نیست دردی از عمق وجودم است
این یک روایت از زخم سکوتم است..

#کتایون_خزعلی
---$-❀🌺❀$----
@baghsherman

عکس: "محمد حبیبی" معلم زندانی در اوین


حالا ديگر دير است
من نام کوچه‌های بسياری را از ياد برده‌ام
نشانی خانه‌های بسياری را از ياد برده‌ام
و اسامی آسان نزديکترين کسان دريا را..
راستی آيا ب همين دليل ساده نيست
ک ديگر هيچ نامه‌ای ب مقصد نمی‌رسد؟!

ن ری‌را
سال ها و سال ها بود
ک در ايستگاه راه‌آهن
در خواب و خلوت ورودی همه‌ی شهرها
کوچه‌ها
جاده‌ها
ميدان‌ها
چشم ب راه تو از هر مسافری ک می‌آمد
سراغ کسی را می‌گرفتم ک بوی ليموی شمال و
شب حلال دريا می‌داد..


چقدر کوچه‌های خلوت بامدادی را
خيس گريه رفتم و در غم غروب باز آمدم..
من می‌دانستم
تو از ميان روشن‌ترين روياهای روزگار
تنها ترانه‌های ساده‌ی مرا برگزيده‌ای
چرا ک من هنوز هم خسته‌ترين برادر همين سادگان زمينم..

ری‌را
هر بار ک نام تو بر دفتر گريه‌های من جاری شد
مردمانی را ديدم ک آهسته می‌آمدند
همان جا در سايه‌سار گريه و بابونه
عطر ترا از باغ پروانه ب خواب کودکان خود می‌خواندند..

مردمان می‌فهمند
مردمان ساکت و مردمان صبور می‌فهمند
مردمان ديری‌ست ک از راز واژگان ساده‌ی من
ب معنای بعضی آوازها رسيده‌اند..

رازی دارد اين سادگی
اين رسيدن رويا
معلوم است ک بعد از "نامه‌ها"
مرا آوازی از تحمل اوقات گريه آموخته‌اند..

کجا می‌روی حالا؟!
بيا
هنوز تا کشف نشانی آن کوچه
حرف ما بسيار و
وقت ما اندک و
آسمان هم بارانی‌ست..

اصلا فرض ک مردمان هنوز در خوابند
فرض ک هيچ نامه‌ای هم ب مقصد نرسيد
فرض ک بعضی از اينجا دور
حتی نان از سفره و کلمه از کتاب
شکوفه از انار و تبسم از لبان مان گرفته‌اند

با روياهامان چ می‌کنند؟!

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ
ﺑﺎ ﮔﻬﺮ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ
ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ
ﻣﻦ ی ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﺗﻨﻬﺎ
ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ
ﺩﺭ ﮔﺬﺭﻫﺎ
ﺭﻭﺩﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﺍﻭﻓﺘﺎﺩﻩ
ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮﻡ
ﯾﮏ ﺩﻭ س ﮔﻨﺠﺸﮏ ﭘﺮ ﮔﻮ
ﺑﺎﺯ ﻫﺮ ﺩﻡ
ﻣﯽ ﭘﺮﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮ ﻭ ﺁﻥ ﺳﻮ
ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺷﯿﺸﻪ ﻭ ﺩﺭ
ﻣﺸﺖ ﻭ ﺳﯿﻠﯽ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ
ﻧﯿﺴﺖ ﻧﯿﻠﯽ
ﯾﺎﺩﻡ ﺁﺭﺩ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﮔﺮﺩﺵ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺮﯾﻦ
ﺧﻮﺏ ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻦ
ﺗﻮﯼ ﺟﻨﮕﻞ ﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﻥ
ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻡ
ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮﻡ
ﻧﺮﻡ ﻭ ﻧﺎﺯﮎ
ﭼﺴﺖ ﻭ ﭼﺎﺑﮏ
ﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﻩ
ﺍﺯ ﺧﺰﻧﺪﻩ
ﺍﺯ ﭼﺮﻧﺪﻩ
ﺑﻮﺩ ﺟﻨﮕﻞ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺁﺑﯽ ﭼﻮ ﺩﺭﯾﺎ
ﯾﮏ ﺩﻭ ﺍﺑﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭ ﺁﻧﺠﺎ
ﭼﻮﻥ ﺩﻝ ﻣﻦ
ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺷﻦ
ﺑﻮﯼ ﺟﻨﮕﻞ
ﺗﺎﺯﻩ ﻭ ﺗﺮ
ﻫﻤﭽﻮ ﻣﯽ ﻣﺴﺘﯽ ﺩﻫﻨﺪﻩ
ﺑﺮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ می زﺩﯼ ﭘﺮ
ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ
ﺑﺮﮐﻪ ﻫﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺁﺑﯽ
ﺑﺮﮒ ﻭ ﮔﻞ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ
ﭼﺘﺮ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﺩﺭﺧﺸﺎﻥ
ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ
ﺳﻨﮓ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺟﺴﺘﻪ
ﺍﺯ ﺧﺰﻩ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺗﻦ ﺭﺍ
ﺑﺲ ﻭﺯﻍ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ
ﺩﻡ ب ﺩﻡ ﺩﺭ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻏﻮﻏﺎ
ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ
ﺑﺎ ﺩﻭ ﺻﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ
ﺯﯾﺮ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ
ﭼﺮﺥ می زد
ﭼﺮﺥ می زد
ﻫﻤﭽﻮ ﻣﺴﺘﺎﻥ
ﭼﺸﻤﻪ ﻫﺎ ﭼﻮﻥ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ
ﻧﺮﻡ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺩﺭ ﺟﻮﺵ ﻭ ﻟﺮﺯﻩ
ﺗﻮﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﻨﮓ ﺭﯾﺰﻩ
ﺳﺮﺥ ﻭ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺯﺭﺩ ﻭ ﺁﺑﯽ
ﺑﺎ ﺩﻭ ﭘﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ
ﻣﯽ ﺩﻭﯾﺪﻡ ﻫﻤﭽﻮ ﺁﻫﻮ
ﻣﯽ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺟﻮ
ﺩﻭﺭ می گشتم ﺯ ﺧﺎﻧﻪ
ﻣﯽ ﮐﺸﺎﻧﯿﺪﻡ ب ﭘﺎﯾﯿﻦ
ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺪ ﻣﺸﮑﯽ
ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﺸﺖ ﺭﻧﮕﯿﻦ
ﺍﺯ ﺗﻤﺸﮏ ﺳﺮﺥ ﻭ ﻣﺸﮑﯽ
ﻣﯽ ﺷﻨﺪﯾﻢ ﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﻩ
ﺩﺍﺳﺘﺎن هاﯼ ﻧﻬﺎﻧﯽ
ﺍﺯ ﻟﺐ ﺑﺎﺩ ﻭﺯﻧﺪﻩ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ
ﻫﺮ چ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ
ﺑﻮﺩ ﺩﻟﮑﺶ
ﺑﻮﺩ ﺯﯾﺒﺎ
ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻡ
ﻣﯽ ﺳﺮﻭﺩﻡ
رﻭﺯ ﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﺩﻻﺭﺍ
ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺧﺸﺎﻥ
ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺭﺧﺴﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ
ﻭﺭﻧﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺯﺷﺖ ﻭ بی جان
ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ
ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺳﺒﺰﯼ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ
ﮔﻮ چ ﻣﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺟﺰ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﭼﻮﺑﯽ
ﮔﺮ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﻣﻬﺮ ﺭﺧﺸﺎﻥ؟؟
ﺭﻭﺯ اﯼ ﺭﻭﺯ ﺩﻻﺭﺍ
ﮔﺮ ﺩﻻﺭﺍﯾﯽ ﺳﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ
ﻫﺮ چ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺳﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻧﺪﮎ ﺍﻧﺪﮎ
ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ
ﺍﺑﺮ ﻫﺎ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﭼﯿﺮﻩ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﺗﯿﺮﻩ
ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﺭﺧﺴﺎﺭﻩ ﯼ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺧﺸﺎﻥ
ﺭﯾﺨﺖ ﺑﺎﺭﺍن
رﯾﺨﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺟﻨﮕﻞ ﺍﺯ ﺑﺎﺩ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ
ﭼﺮﺥ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺯﺩ ﭼﻮ ﺩﺭﯾﺎ
ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﯼ ‏«ﮔﺮﺩ» ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﭘﻬﻦ می گشتند ﻫﺮ ﺟﺎ
ﺑﺮﻕ ﭼﻮﻥ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﺮﺍﻥ
ﭘﺎﺭﻩ می کرﺩ ﺍﺑﺮ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺗﻨﺪﺭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻏﺮﺍﻥ
ﻣﺸﺖ می زﺩ ﺍﺑﺮ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺭﻭﯼ ﺑﺮﮐﻪ ﻣﺮﻍ ﺁﺑﯽ
ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻧﻪ
ﺍﺯ ﮐﺮﺍﻧﻪ
ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺑﯽ ﭼﺮﺥ می زد ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭﻩ
ﮔﯿﺴﻮﯼ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﻣﻪ ﺭﺍ
ﺷﺎﻧﻪ می زﺩ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺎﺩ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻓﻮﺕ ﺧﻮﺍﻧﺎ
ﻣﯽ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪﺵ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ
ﺳﺒﺰﻩ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ
ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﮔﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎ
ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺟﻮﺷﺎﻥ
ﺟﻨﮕﻞ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ﭘﯿﺪﺍ
ﺑﺲ ﺩﻻﺭﺍ ﺑﻮﺩ ﺟﻨﮕﻞ
ﺑﻪ چ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺟﻨﮕﻞ
ﺑﺲ ﻓﺴﺎﻧﻪ
ﺑﺲ ﺗﺮﺍﻧﻪ
ﺑﺲ ﺗﺮﺍﻧﻪ
بس ﻓﺴﺎﻧﻪ
ﺑﺲ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﻪ چ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺍﻧﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻫﺮ ﻓﺸﺎﻧﯽ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﯽ ﭘﻨﺪ ﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ
ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩ ﻓﺮﺩﺍ
ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ
ﺧﻮﺍﻩ ﺗﯿﺮﻩ
ﺧﻮﺍﻩ ﺭﻭﺷﻦ
ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ
ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ
ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ..

#گلچین_گیلانی

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


رهايت نمی كنم!!

چون دردی مزمن
دردی كهنه
رهايت نمی‌كنم!!
ن برايت فردا می‌گذرم
ن شام و ن بام
بر در و ديوار دلت خانه می‌كنم
بر رگ ها و بر پی‌ها
سمج چون هرست درد..

رهايت نمی‌كنم!!
از كوچه ها وخيابان ها گذرت می‌دهم
برخانه‌های بی‌سقف
ب نظاره وا می دارمت
سفره‌های خالی
و چشم های غبار گرفته را
نشانت می‌دهم
ترا ب تماشای كودکی با مادری بر دار
می‌برم
أنجا ک فقر ب رقص می‌آيد..

ترا ب تماشای صورت های بی‌چشم
ب دست های بی‌انگشت می‌برم
ب تماشای پيكرهایی با بهایی اندک

و اندامهایی ک ب حراج گذاشته‌اند
ب تماشای درياچه‌های بی‌آب
و رودهايی ک ديگر جاری نيستند..

ب تماشای باد و باد و بادی
ک كاشته اند می‌برم
و تا فصل دروی طوفان صبر می‌کنم!!

#ناصردريادل

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


مدتی در ندامت گاه ب صف نشسته بودیم
قربانی می‌دادیم ک حزب‌مان را نجات دهیم
پول آزادی موقعیت و راحتی
خطری بودیم برای ماشینی شدن
و تنها آتش بود
ک در قلب‌هایمان شعله می‌کشید..

قدرت ما
عشق عظیم و جهانی‌ِمان بود
امپراتوری‌ها دولت‌ها و قضات از ما تنفر داشتند..

تفکر قدرتِ قدرت شدن دارد
اراذل و اوباش این را خوب فهمیدند..
آه
ای کیش شخصیت‌ها و خودخواهی‌ها
امروز دیگر
هیچ‌ چیز مثل گذشته نیست!!

امروزِ روز ما در مه‌ دودِ تنفرآمیزی از عشرت و خوشی
غرقه گشته‌ایم
و رک و راست تویِ صورت ببلِ قدیمی و قوی مان سرفه می‌کنیم..
ما جوانان انقلابی را مسخره می‌کنیم
وقتی ک در صدها پایگاهِ جوخه‌ای
با دستمزد‌های روزانه و سرمقاله‌هایشان می‌جنگیدند..

ب یکباره "سیاسیونی واقع‌گرا" شدیم
آه ک جنگ طبقاتی را ب بُلشِویست‌ها واگذار کردیم
و برای دولت مردان و وزیران سوت کشیدیم و کف زدیم..
آه ک امروز
این کیش‌ شخصیت‌ها و خودخواهی‌ها
دیگر مثل گذشته نیست..

ب طرز وحشتناکی تحت تاثیرِ
افیون‌ها ماشین‌آلات و آداب و رسومِ کلان قرار گرفته‌ایم
آخ ک ما بُلشِویک نیستیم!!
راست‌ گراها ب ما پوزخند می‌زنند
و جانوران کوچک و پست می‌خندند!!
آخ ک ما نمی‌فهمیم
آن ها با ما چ می‌کنند
و این خطرات..

ما بازنده‌هایی هستیم
ک مارکس خوانده‌ایم
آخ ک ما دور نبودیم
دور نیستیم
از قطاری ک
ب سمت و سویِ لاسال در حرکت بود..

#کورت_توخولسکی
برگردان: میلاد جنت

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


«جنگ»

آنچه را ک زندگی ب من آموخته
می خواهم قسمت کنم با
آنان ک ک می‌خواهند
بیاموزند..

تا وقتی فلسفه‌ای
ک می‌گوید یک نژاد برتر است و دیگری فروتر
سرانجام و برای همیشه
بی اعتبار و ترک شود..
همه جا جنگ است

و من می‌گویم جنگ
تا آنکه دیگر درجه یک در کار نباشد
و شهروندان درجه دو
از هر ملیتی..
تا وقتی ک رنگ پوست آدم
هیچ اهمیتی نداشته باشد
مانند رنگ چشمانش..

من می گویم جنگ
تا وقتی حقوق اولیه ی بشر
ب طور مساوی
برای همه تقسیم شود
بدون در نظر گرفتن نژاد..

این جنگ است
و اینکه تا آن روز

رویای صلح پایدار
شهروندی جهانی
قانون اخلاقیات بین المللی..

#باب_مارلی

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


«گرسنه مردمکان»

چند نفر نیستند
حتی ده بیست نفر
ک
سی میلیون
گرسنه‌اند..

آنها از ما
ما از آن آنها
موج‌ها از دریا
دریا از آن موج‌ها..

چند نفر نیستند
حتی ده بیست نفر
سی میلیون
سی میلیون گرسنه‌اند ب صف..

ن مردند و ن زن
ن دختر یا پسر
لاغرند و کوچک
با شاخه‌هایی کج
درختانی کژند و بس..

ن مرد و زن ن پسر یا دختر
گرسنه‌گانند ب صف..
اینان بپاخیزش آن
نا اهل زمینانند..

یکی بر زانوان استخوانیش
می کوبد دست و
حمالی می کند شکمی آویزان را..

آن یکی پوست است و پوست
دو زنده چشم دارد و بس
از دور دو تیزی ب سر
دردی نقطه ب نقطه
فرو‌رونده ب رگ و
همچو میخی از نعلی بزرگ‌سر
مردمک های دیوانه
مردمک هایش..

حال اینان
ب اینان چنان دردی ست ک
اینان چنان می نگرند ک
دردی عظیم ب دوش
عظیم
عظیم اما
دگر مشتی بر ایمان‌مان نخواهد نشست
زیرا ک آهن گشته سینه مان
زیرا ک دردمان
سی میلیون
دیوانه مردمکان
مردمک هایشان..

ای تو ک می شنوی مرا با دهان بازت
نعره های دلم را
از عقل کمم دانی شاید
شاید تو هم معنا را دریغ بینی ب سخنانم
لیکن ک می‌توانی ببینی چشمانم
اینان:
مردمک‌های دیوانه
مردمک‌هایش..

#ناظم_حکمت

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


زمانه‌ی سیاه سپری می‌شود
روشنایی بر آستانه ایستاده است
باران می‌نشیند..
آسمان صاف خواهد شد
آرامش فراخواهد رسید و شوربختی‌ها پایان می‌گیرد..
اما تا این همه در رسد چ رنج‌ها ک بر ما نخواهد رفت..

#استفان_تسوایگ
وجدان بیدار

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


«بیهودگی»

در من
«یا در تو»
توان روییدن هست
در من
«یا در تو»
توان تابیدن هست
اما..
با یک شکوفه
باغ
بهاران نمی‌شود..

با یک ستاره
شهر ،
چراغان نمی‌شود..

این باغ
محروم از نوازش انگشت بادها
بیگانه با طراوت باران آشنا
چشم انتظار معجزه‌ای هم نیست..

در من
«یا در تو»
توان روییدن هست
اما..
با یک شکوفه
باغ
بهاران نمی‌شود..
این شهر
خاموش دیرساله‌ی جادوی پایدار
تاریک بی دریچه‌ی شب‌های ماندگار
چشم انتظار معجزه‌ای هم نیست..

در من
«یا در تو»
توان تابیدن هست
اما..
با یک ستاره
شهر
چراغان نمی‌شود..

#محمدزهری

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


یافته شده

عمیقا غرق در اندیشه‌های خویش
در جنگل گام برمی‌داشتم
ب جستجوی هیچ‌ چیز نبودم
و همین هدف اصلی‌ام بود..

در سایه
گل کوچکی را دیدم
ک همچون ستارگان می‌درخشید
زیبا همچون دیدگانی مهربان!!
خواستم بچینمش ک ناگهان
با نهایت ظرافت ندا در داد:
اگر ساقه‌ام چیده شود
آیا لازم است پژمرده گردم؟؟

همه وجودش را از زیر خاک بیرون کشیدم
حتی ریشه‌های کوچکش را
و ب باغم
در خانه ی زیبایم آوردمش
و دیگر بار
در زمین کاشتمش
در گوشه‌ای آرام
اینک تا ابد
ساق و برگی گسترده خواهد داشت
و ب شکوفایی خود ادامه خواهد داد..

#یوهان_ولفگانگ_گوته
ترجمه: فریده مهدوی دامغانی

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


اگر چ.. باری
اگر چ..
اگر چ..
ما رنج برده‌ایم
ما زخم خورده‌ایم
ما تا رسیدن بی‌مرگیِ امید
هر روز مرده‌ایم..
ما با چراغ کینه
شب را شناختیم
با اسبِ سرخِ حادثه
تا قلبِ بی‌تپشِ مرگ تاختیم..
ما تا شکفتنِ انسان
ما تا دمیدنِ فریاد
ما تا رسیدنِ خورشید
زنده‌ایم..
باری،
اگر چ..
اگر چ..

#استادایرج_جنتی_عطایی

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


‍ «خیش»

دست‌هایم را روی خیش گذارده‌ام
و زمین را با آن هموار می‌کنم
سال‌هاست ک با آن زندگی می‌کنم
چرا نباید خسته باشم؟؟

پروانه‌ها پرواز می‌کنند
سوسک‌ها جیرجیر می‌کنند
پوستم سیاه می‌شود
خورشید می‌سوزاند،،
می‌سوزاند
می‌سوزاند..

عرق تن مرا شیار می‌دهد
و من زمین را شیار می‌دهم
بی‌لحظه‌ای تحمل..

او را تائید می‌کنم
امید را
وقتی ب ستاره‌ای دیگر می‌اندیشم
ب خود می‌گویم:
هرگز دیر نخواهد بود
کبوتر پرواز خواهد کرد..

پروانه‌ها پرواز می‌کنند
سوسک‌ها جیرجیر می‌کنند
پوستم سیاه می‌شود
و خورشید می‌سوزاند،،
می‌سوزاند
می‌سوزاند..

عرق تن مرا شیار می‌دهد
و من زمین را شیار می‌دهم
بی‌ لحظه‌ای تحمل..

ب خود می‌گویم:
هرگز دیر نخواهد بود
کبوتر پرواز خواهد کرد
پرواز خواهد کرد..

همچون یوغ محکم
مشت‌هایم امید را نگاه می‌دارد
امید ب اینکه
همه چیز تغییر خواهد کرد..

#ویکتورخارا

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman


وفور نعمت

باز اگر خورشید با ما نیست قدری نور هست
در سر شوریدگانِ این حوالی شور هست
از همان روزی ک در این شهر شادی شد حرام
توی هر ماشین و هر خانه بساط سور هست!!
می فروشی‌ها اگر بسته‌ست جای غصه نیست
این‌ طرف‌ها تا بخواهی دَبه و انگور هست!!
ساحل ما چون کویر لوت اگر بی‌رونق است
ساحل ترکیه و تایلند و سنگاپور هست
نیست این اطراف کازینو ولی در دست خلق
تا بخواهی تخته‌نرد تاشو و پاسور هست
با وجود این مواد بی بخارِ صنعتی
باز در دستان مردان خدا وافور هست!!
مژده دِه بر گوشه‌گیرانِ خمارِ شهر ک
گوشه‌ی هر پارک چندین ساقیِ مخمور هست!!
بست اگر دستی دو جا را ک ب آن منظور بود!!
بی‌گمان فی‌الحال صدها جا ب آن منظور هست!!
باز اگر خیلی فشار آمد بگو با مؤمنین
در تمام سوپری‌های محل کافور هست!!
ای پسر حور زمانِ خویش را بشناس چون
من یکی باور ندارم توی قبرم حور هست!!
کاش می‌فهمید روزی زورگو این نکته را
تسمه‌ها درمی‌رود هرجا بنا بر زور هست
ما ک از مستضعفان بودیم اما دلخوشیم
بعد مردن چاردیواری ب نام گور هست..

#شروین_سلیمانی

---$-❀🌺❀$----
@baghsherman

20 last posts shown.

4

subscribers
Channel statistics