بینش


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


این مجموعه سعی دارد با نگاهی تبیین‌گر و دقیق به گوشه‌های کمتر شناخته شده‌ی علوم اسلامی، تاریخ و تمدن باشکوه اسلام و شخصیت‌های مسلمان بپردازد.

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter






آیا پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم از نور آفریده شده‌اند؟

📝 عدنان طلافحه

امروز در یکی از شبکه‌های تلویزیونی شنیدم که یکی از سرودخوانان در سرودی پیامبر ما صلی الله علیه وسلم را اینگونه توصیف کرد: «ماه است سرور ما محمد…»… اما در ادامه این بخش از سرود او توجهم را جلب کرد که گفت: «او سایه‌ای نداشت، بلکه نور بود!»

با خود گفتم: اگر فقط گفته بود: پیامبر ما نور است، می‌شد گمان نیک برد و سخن ایشان را بر معنای مجازی حمل کرد زیرا رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ نوری هستند که با رسالت و دعوت و سنت‌هایشان تاریکی‌های جاهلیت و شرک و خرافه را نابود کردند.

و بلکه الله سبحانه و تعالی محمد ـ صلی الله علیه وسلم ـ را به عنوان چراغ روشنگر توصیف نموده که به واسطهٔ ایشان خلق را به سوی هدایت و توحید و راه نجات راهنمایی می‌کند.

الله تعالی می‌فرماید:

﴿یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرسَلناکَ شاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذیرًا (۴۵) وَداعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذنِهِ وَسِراجًا مُنیرًا﴾ [احزاب: ۴۵ ـ ۴۶]

(ای پیامبر ما تو را [به عنوان] گواه و بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم (۴۵) و دعوت کننده به سوی الله به فرمان او و چراغی تابناک).

امام ابوبکر رازی جصاص در کتابش «أحکام القرآن» می‌گوید:

«پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ چراغی تابناک نامیده شده‌اند که این تشبیه ایشان به چراغی است که اشیا را در تاریکی روشن می‌سازد؛ زیرا ایشان در حالی مبعوث شدند که زمین در تاریکی‌های شرک به سر می‌برد… همچنان‌که قرآن، نور و هدایت و روح نامیده شده و جبرئیل علیه السلام روح نامیده شده؛ زیرا جانداران با روح زنده‌اند و همه‌ٔ اینها مجاز و استعاره و تشبیه است».

اما این حرف آن منشِد که «او سایه ندارد» به مثابهٔ قرینه‌ای است که مانع از مجاز دانستن سخن اوست و نشان می‌دهد منظور او همان نور مادی است زیرا برخی از طوایف تا امروز معتقدند که رسول الله صلی الله علیه وسلم از نور آفریده شده و سایه ندارد و پیروان خود را بر اساس همین اعتقاد فاسد بار می‌آورند.

حال آنکه رسول الله صلی الله علیه وسلم بشری است همانند ما از این جهت که ایشان نیز از فرزندان آدم هستند که خداوند او را از گل آفرید و از این جهت که ایشان نیز همانند ما به آب و غذا نیاز دارند و همانند ما خسته می‌شوند و می‌خوابند و بیمار می‌شوند و…

ادامهٔ مقاله:
https://tinyurl.com/y7gb2n6x

⬅️ آدرس‌های ما:

سایت:
www.Binesh.cc
تلگرام:
t.me/Bineshcc
فیس‌بوک:
fb.com/Bineshcc
اینستاگرام:
instagram.com/Bineshcc




در باب توجه به اعمال قلوب

از جمله مواردی که مدعی پیروی سلف باید به آن توجه نشان دهد فقه سلف در زمینهٔ اعمال قلوب است.

این فقه بسیار ضروری‌تر از برخی عبادات بدنی و معاملات است که انسان شاید یک بار در همهٔ عمرش یا یک بار در سال به آن احتیاج پیدا کند و چه بسا برخی از مسائل فقهی است که شاید یک بار در زندگی‌اش هم به آن نیازمند نشود. مواردی مانند احکام طلاق و «ظِهار»، حال آنکه مومن در هر لحظه از زندگی‌اش نیازمند اصلاح قلب خویش است.

حافظ ابن قدامه ـ رحمه الله ـ می‌گوید:

شاید فقیهی را ببینی که دربارهٔ مسالهٔ ظِهار و «لعان» و سبع و رمی سخن می‌گوید و از تفریعات آن مسائلی به میان می‌آورد که چه بسا نیازمند هیچ‌یک از این مسائل نگردد، اما سخنی از اخلاص نمی‌گوید و از ریا برحذر نمی‌دارد حال آنکه این فرض عین است و بی‌توجهی به آن عامل هلاکت است و مواردی که در اول گفته شد فرض کفایه است.

و اگر از او بپرسی که چرا مناقشهٔ اخلاص و ریا را ترک گفته پاسخی نخواهد داشت! اما اگر از او سبب مشغولیتش به مسائل لعان و رمی را بپرسی می‌گوید: این فرض کفایه است! البته او راست می‌گوید اما آیا از او پنهان مانده که حساب و ریاضی نیز فرض کفایه است، اما آیا اینقدر به آن مشغول است؟

حال آنکه نفس او این را زیبا جلوه داده زیرا هدفش از ریا و خودنمایی با مناظره [فقهی] به دست می‌آید نه با حساب و ریاضی! (مختصر منهاج القاصدین: ۸)

حال آنکه از سلف سخنانی بسیار زیبا دربارهٔ اخلاص و دوری از ریا نقل شده که اینجا برخی از این سخنان را که به نظر غریب می‌رسد نقل می‌کنم چرا که اینگونه سخنان به سبب ندرت و ظرافت در ذهن باقی می‌ماند.

از محمد بن زیاد نقل است که گفت: ابوامامه را دیدم که به نزد مردی رفت که در مسجد در حال سجده بود و گریه می‌کرد و در این حال دعا می‌کرد.

ابوامامه به او گفت: تو، تو، (یعنی این کارت خیلی خوب است) اما کاش در خانه انجامش می‌دادی! (الزهد لابن مبارک).

برذعی می‌گوید:

نزد ابوزرعه رازی بودم که ابوالعباس هسنجانی نزد او آمد و با وی سخن گفت که یحیی بن معاذ را بپذیرد. او مردی بود در ری که سخنی شبیه سخنان منصور بن عمار یا مانند آن می‌گفت. ابوالعباس گفت: او می‌گوید که بر مذهب تو است و می‌گوید من مردی «نَوّاح» هستم که بسیار می‌گریم (یعنی در هنگام سخن گفتن و موعظه می‌گرید و ناله سر می‌دهد).

ابو زرعه گفت: ناله برای کسی است که وارد خانه‌اش می‌شود و درب خود را می‌بندد و بر گناهانش می‌گرید و می‌نالد! اما آنکه به اصفهان و فارس می‌رود و در سرزمین‌ها می‌گردد و می‌نالد، ما این را از وی نمی‌پذیریم. این کار کسانی است که [از موعظهٔ خود] نان می‌خورند و درهم و دینار می‌خواهند.

و او را نپذیرفت. (سؤالات البرزذعی: ۱/ ۵۰)

این فرد را نَوّاح می‌خواندند زیرا سخنی شبیه به زُهاد می‌گفت و سپس از تاثیر سخنانش گریه بر او غالب می‌شد. اما از آنجایی که عادتش چنین بود و در سرزمین‌ها و شهرها می‌گشت و به این کار شهره شده بود به او لقب «نَوّاح» یعنی ناله‌کننده، نوحه کننده، داده بودند و ابوزرعه این را خوش ندانست.

انسان یک بار و دو بار گریه بر او غالب می‌شود اما اینکه عادتش چنین باشد که در برابر مردم گریه کند و به این چیز شهره گردد، بر چنین کسی ترس [ریا و خودنمایی] است.

ابوزرعه می‌گوید:

از ابراهیم نخعی نقل است که گفت: من هنگامی که مساله‌ای را نمی‌دانم، می‌گویم: نمی‌دانم و بد می‌دانم که بگویم: الله اعلم، و در نتیجه طرف مقابل گمان کند دانشی نزد من است [و از روی تواضع چنین می‌گویم]. (سؤالات البرذعی: ۱/ ۶۷).

به این نکتهٔ تربیتی خوب توجه کنید.

همانندش این است که بگویی: از علما بپرس! چون برخی از مردم از گفتن «نمی‌دانم» ابا دارند و این را می‌گویند تا طرف مقابل گمان کند که او از روی ورع و تقوا جواب نمی‌دهد و او را به دیگر علما حواله می‌کند که شبیه به کار سلف باشد، اما نزدیک‌تر به اخلاص آن است که به جهل خود اعتراف کند و بگوید: «در این باره چیزی نمی‌دانم» یا بگوید: «نمی‌دانم».

این بابی است بسیار مهم برای کسانی که خواهان رضایت الله عزوجل و پاداش آخرت هستند و هر که از آن روی‌گردان شود خود را محروم کرده است.

برگردان: احمد معینی

https://tinyurl.com/yavhhkw2

⬅️ آدرس‌های ما:

سایت:
www.Binesh.cc
تلگرام:
t.me/Bineshcc
فیس‌بوک:
fb.com/Bineshcc
اینستاگرام:
instagram.com/Bineshcc

تلفیق و








تلفیق ورشکسته؛ نقد گفتمان محمد شُحرور (۴)

📝 یوسف سمرین

محمد شحرور می‌گوید:

«اگر نص قرآنی که خوانده یا نوشته می‌شود و هم‌اکنون در دستان ماست عین کلام الله باشد این به این معناست که خداوند صاحب جنس است و جنس او عربی است و کلام خداوند نیز مانند کلام انسان بر اساس رابطهٔ بین دال و مدلول استوار است، اما از آنجایی که خداوند از نظر کیفیت یگانه و از نظر کمیت نیز یکی است و از آنجایی که الله نه عربی است و نه انگلیسی، الزامی است که سخن او نیز عین مدلولات باشد، بنابراین کلمهٔ «شمس» نزد الله عین شمس (خورشید) است و کلمهٔ «قمر» عین قمر است و کلمهٔ «أنف» (بینی) عین بینی است، به این معنا که وجود مادی (موضوعی) و نوامیس عمومی عین کلمات الله است».[۱]

بنابراین، وجود معیّنِ مخلوق نزد وی همان کلام الله است، یعنی ماه کلام اوست و خورشید کلام اوست و شیاطین و نجاسات. بر این مبنا اگر کسی نجاست را پاک کند در حقیقت کلمات الله را پاک کرده!

در این صورت اگر کلام او غیر مخلوق باشد این بدان معناست که وجود نیز غیر مخلوق است! این نشان می‌دهد که محمد شحرور گاه با خداوند به گونه‌ای تعامل می‌کند که گویا او عین عالم است و گاه موجودات عالم را عین کلمات خداوند می‌داند و این را انکار می‌کند که قرآنِ عربی کلام الله باشد تا از اثبات قومیت برای خداوند دوری کند و گفته نشود که الله عربی، قرآن عربی را گفته است. همین الزام نشان می‌دهد که این شخص از کلام و فلسفه آگاهی ندارد، چرا که خداوند نه زاده و نه زاده شده و چیزی همانند او نیست و اگر هم قرآن را به عربی گفته این معنایش چنین نیست که او از عرب باشد،‌ عربی که خود سلاله و قومی هستند نسل به نسل و زاده شده.

از سوی دیگر درست نیست که دربارهٔ وجود گفته شود که صرفا کلام است! کلام صفتی است که قائم بر موصوف است یعنی همان متکلم و صاحب کلام. اینجا او مرتکب خلط میان خلق و خالق شده زیرا اینجا کلام الله صفت خالق است نه اینکه صفت مخلوق باشد وگرنه سخن، سخنِ مخلوق بود و چگونه چنین چیزی ممکن است حال آنکه وی خودِ مخلوق را کلام الله دانسته است؟ او به این شکل از اهل وحدت وجود نیز پا فراتر نهاده است حال آنکه ابن عربی ـ که خود قائل به وحدت وجود بود ـ می‌گوید:

هر کلامی در وجود، کلامِ اوست، تفاوتی ندارد که نثر باشد یا نظم...

ادامهٔ مقاله:
https://tinyurl.com/y9mp9asq

⬅️ آدرس‌های ما:

سایت:
www.Binesh.cc
تلگرام:
t.me/Bineshcc
فیس‌بوک:
fb.com/Bineshcc
اینستاگرام:
instagram.com/Bineshcc


پرچمداران اصلاح سلفی معاصر: امام عبدالحمید بن بادیس

📝 اسامه شحاده

بی‌گمان علامه عبدالحمید بن بادیس نقشی اساسی در آزادی و استقلال الجزایر از استعمار فرانسه داشت. او طی ربع قرن پرچمدار هویت اسلامی عربی الجزایر در رویارویی با فرانسویان بود و برای نگهداشت ماهیت الجزایر از ذوب شدن در هویت فرانسوی‌ها سال‌ها مبارزه کرد، تا جایی که نزدیک بود انقلابی مسلحانه علیه فرانسویان آغاز کند، اما عمرش وفا نکرد.

زمانی ما می‌توانیم نقش علامه ابن بادیس در استقلال الجزایر را به‌خوبی درک کنیم که تاریخ ۱۳۰ سالهٔ استعمار فرانسه در الجزایر را خوب درک کنیم؛ سال‌هایی که الجزایر و الجزایری‌ها از حبس و کشتار و مصادرهٔ اموال و دارایی‌ها و زمین‌ها و مبارزهٔ با اسلام و زبان عربی رنج‌های بسیار بردند. استراتژی فرانسه این بود که الجزایر را بطور کلی به فرانسه ملحق کند و شهروندان فرانسوی را برای سکونت عازم الجزایر کند تا جایگزین مردم آنجا شوند، درست همانند سیاستی که رژیم صهیونیستی با ساخت شهرک‌ها و اسکان شهرک نشینان یهودی در فلسطین انجام می‌دهد.

اما الجزایری‌ها در مقابل این سیاست‌های فرانسه دست بسته نماندند، بلکه فعالیت نظامی و مدنی علیه این استعمارگر را آغاز کردند...

ادامهٔ مقاله:
https://tinyurl.com/ycpp6lua






عنوان کتابچه: وحی و لغزش‌گاه‌های نوگرایان

نویسنده: سلطان العمیری

ترجمه: واحد ترجمهٔ بینش

تعداد صفحات: ۲۰

فرمت: PDF


مقالهٔ کامل:

https://tinyurl.com/ybxdle7p


از صالحان جدا نشو

📝 محمد الهامی

یکی از سخنان امام علامه ابن قیم که فراموش نمی‌کنم این است که می‌گوید: «گناهان بر سه دسته‌اند: شهوات و شبهات و شرک؛ پس هر که در مورد شهوات زیاده‌روی کند وارد دایره‌ی شبهات می‌شود و آنکه در شبهات اسراف ورزد وارد شرک شود».

این سخن را در عالم واقع در افرادی دیدم که برخی از دنیا رفته‌اند و برخی هنوز در قید حیاتند.

شخص ملتزم و پایبند به دین است ـ یا حداقل می‌خواهد اینطور باشد ـ اما شهوت‌هایی دارد که نمی‌تواند یا نمی‌خواهد در برابرش مقاومت کند؛ مانند شهوت مال یا شهرت یا شهوت زنان، و در مورد زنان شهوت شهرت و خودنمایی…

اما همین شهوت او را به سمت خود می‌کشد چنانکه در پایان او را از جمع ملتزمان و دینداران خارج می‌کند و به جمعی دیگر می‌کشاند. از همین جاست که وارى مرحله‌ی شک‌اندازی یا جستجوی سخنان فقهی شاذ و سهل‌انگار و نقد اسلامگراها می‌شود. (این نقداز کارهای اسلامگرایان شروع می‌شود و کم کم به نقد منهج و رویکردشان می‌رسد) و سپس مرحله به مرحله پیش می‌رود تا آنکه به بازتولید سخنان سکولارها و ملحدها می‌رسد.

کمی پس از این هم‌زیستی واقعی و فکری است که نخستین گام‌های او به سمت الحاد و شرک آغاز می‌شود…

در همه‌ی مراحل این راه ـ از آغاز شهوت تا پایان الحاد ـ سازمان‌ها یا شبکه‌های رسانه‌ای او را جذب خود می‌کنند، آنقدر که وضع مالی یا شهرتش خوب می‌شود و بازگشت برایش به شدت سخت می‌شود.

در حالی این سطور را می‌نگارم که در ذهنم مثال‌هایی زنده از کسانی مرور می‌شود که این راه را رفته‌اند.

راه حل:

از خودت و از شهوت‌های نفس بترس و تا می‌توانی در برابر آن مقاومت کن… اگر نتوانستی بسیار توبه و استغفار کن… اگر نتوانستی حداقل آن را عیان نکن و توجیهش نکن، و در هر حال هرگز از محیط و جمع نیکوکاران بیرون نرو.

{وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا} [کهف: ۲۸]

(و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می‌خوانند [و] خشنودی او را می‌خواهند صبر پیشه کن و دو دیده‌ات را از آنان برمگیر که زیور زندگی دنیا را بخواهی و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته‌ایم و از هوس خود پیروی کرده و [اساس] کارش بر زیاده‌روی است اطاعت نکن).

محمد الهامی ـ ترجمه: احمد معینی

https://tinyurl.com/y8flk93l

⬅️ آدرس‌های ما:

سایت:
www.Binesh.cc
تلگرام:
t.me/Bineshcc
فیس‌بوک:
fb.com/Bineshcc
اینستاگرام:
instagram.com/Bineshcc


توجه: معرفی کتاب‌های ترجمه نشده به منظور آشنایی با این نوشته‌ها و همچنین معرفی آن‌ها به مترجمان و صاحب‌نظران است.

معرفی کتاب:
https://tinyurl.com/y9vf597v

لینک دانلود کتاب:
https://t.me/ktbktb/1870

⬅️ آدرس‌های ما:

سایت:
www.Binesh.cc
تلگرام:
t.me/Bineshcc
فیس‌بوک:
fb.com/Bineshcc
اینستاگرام:
instagram.com/Bineshcc




آوردگاه نص: مانعی بزرگتر از اقناع عقلی

📝 فهد العجلان

همیشه این مفهوم در گوش من طنین انداز است و در مناسبت‌های گوناگون تکرارش می‌کنند که باید گفتمانی عقلانی و بر اساس علم و دلیل برای دعوت مردم به اسلام ارائه شود و علت گریز مردم از اسلام به سبب گفتمان ضعیفی است که در دعوت عرضه می‌گردد.

به این مفهوم اعتراض خاصی ندارم، اما هر بار این عبارت را می‌شنوم، مناظره‌های علمی و اعجاز علمی قرآن و امثال آن را به یاد می‌آورم و می‌بینم که نقش آن در دعوت مردم به اسلام بسیار کمتر از نقش موعظه و برخورد آرام و لطیف و گفتمان سادهٔ عقلانی است و به همین دلیل در صحت این مفهوم که مرتبا برایمان تکرارش می‌کنند شک می‌کنم. نه به این قصد که اهمیت گفتمان عقلی و علمی را زیر سوال ببرم، اما احساس می‌کنم در مقابل چشمان ما بزرگتر از آنچه که هست جلوه می‌کند.

به کتاب خدا مراجعه و از ابتدای آن شروع به خواندن کردم تا شاید روش صحیح برای تعامل با این موضوع را بیابم. هنوز چند جزء را نخوانده بودم که حقیقتی بارز و واضح مرا به شگفتی واداشت! این حقیقت جدید نبود و گمان نمی‌کنم بر کسی پنهان بماند، اما فایدهٔ بررسی قرآن این است که اولویت‌ها را در ذهن مسلمان مرتب می‌سازد و امور مختلف را در جایگاه صحیح خویش قرار می‌دهد.

حقایق شرعی روشنی برایم آشکار شد که همیشه باید در قضیهٔ ایمان به خاطر داشته باشیم...

متن مقاله:
https://tinyurl.com/y8qpnwc3

⬅️ آدرس‌های ما:

سایت:
www.Binesh.cc
تلگرام:
t.me/Bineshcc
فیس‌بوک:
fb.com/Bineshcc
اینستاگرام:
instagram.com/Bineshcc




شر، دلیلی برای ایمان

📝 محمد الهامی

گمان می‌کنم کثرت ظلم و شر در این جهان باید از قوی‌ترین انگیزه‌های ایمان به خداوند و آخرت باشد. تنها تصور این‌که پایان دنیا به معنای پایان همه چیز است مساله‌ای غیر قابل تحمل و تصور است.

برای همین تعجب می‌کنم از این که برخی تنها به این دلیل که دنیا را پر از شر و درد می‌دانند، ملحد می‌شوند. اینکه کسی به این سبب رو به بی‌خدایی بیاورد خودش پیروزی کامل شر و به رسمیت شناختن آن است. پیروزی نهایی بدی و تاریکی. در این حالت «شر» توانسته است وجود خود را بر این دنیا تحمیل کند و حتی امید به وجود خدایی که روزی عدالت را برقرار خواهد کرد از بین ببرد.

اگر ملحدی که به این سبب دست از ایمان کشیده کمی با خود تامل می‌کرد پی می‌برد همین قبول نکردن شر و همین درد کشیدن از بدی‌ها خود دلیل وجود عدالت و شوق به آن است. تشنگی دلیلِ وجود آب است.

اگر می‌اندیشید می‌دانست کسی که به خداوند و آخرت ایمان دارد به مجرد این ایمان، شر را نپذیرفته و در حال دفع درد است. این ایمان نخستین گام برای رویارریی با شر و ظلم و فساد و اسباب درد است.

حتی اگر «فرض کنیم» نشود ایمان را با دلایل علمی اثبات کرد باز هم می‌تواند سطح زندگی را بالا ببرد و اساسی را برای مبارزه با شر و ستم قرار دهد. ایمان ارزشی است که هر انسانی ـ حتی ملحد ـ به آن نیاز دارد، برای همین است که گفته‌اند: حتی اگر خدایی نبود باید برای نیاز انسانی آن را می‌ساختیم.

وجود پروردگار دادگستر، وجود آخرت که در آن عدالت برپا می‌شود و حق‌ها از ستمگرها باز ستانده می‌شود تنها امیدی است که باعث می‌شود زندگی صرفا یک تکهٔ سیاه از جهنم ابدیِ شیطانی نباشد! تنها وسیله برای تولید مقاومت همیشگی علیه شر و بدی در این جهان.

https://tinyurl.com/y8p5bgma

⬅️ آدرس‌های ما:

سایت:
www.Binesh.cc
تلگرام:
t.me/Bineshcc
فیس‌بوک:
fb.com/Bineshcc
اینستاگرام:
instagram.com/Bineshcc

20 last posts shown.

816

subscribers
Channel statistics