.
🍁 نظرِ شریعتی ۲
⚡️ بررسیی نقشِ جهل
"... از نظرِ "انسانی" _ در بحثِ اخلاق، روانشناسی، و انسانشناسی _، که مسالهی آگاهی و مسئولیت مطرح است، درست است که، نظامِ مالکیت، عاملِ طبقات، و در نتیجه، جبرِ محیطِ اجتماعی است که، فرد را، در طبقهی حاکم یا محکوم، استثمارگر یا استثمارشده، قرار میدهد. جامعه، فرد را، عَمَله کرده است یا رباخوار، کارگر یا سرمایهدار. درست است که، فقر را، نظامِ طبقاتی میآفریند، نه انتخابِ فقیر، ولی، بحثِ من، بر سرِ "فقر" نیست، بر سرِ "فقیر" است. بر سَرِ "ستم" نیست، بر سَرِ "ستمپذیر" است.
چرا فقر را تحمل میکند؟ چرا ستم را میپذیرد؟ چرا نفی نمیکند؟ یا نمیداند: جهل، یا میترسد: ترس، و یا، به امیدِ کسبِ امتیازی فردی، جدا از سرنوشتِ طبقهاش، میسازد: نفع. و این است که، مسئولیت، مطرح میشود. و مسئولیت، بی آن که، به اصالتِ انسانیی "من"، معتقد باشیم، معنا نمیتواند داشت.
اما جهل _ که گاه خود عاملِ انحراف است، و در "توده"، بیشتر این عامل در کار است _، به معنیی نفیی علوم نیست، علومِ مادی یا انسانی و یا مذهبی: فیزیک، حقوق؛ یا فقه، بلکه، نفیی آن "آگاهیی ویژهای" است که، انسان، بدان تعریف میشود. آگاهیی ویژهای که، در یک "روشنفکر"، سراغ داریم، آگاهیای که، عبارت از "اطلاعِ بر واقعیات"، یا، "حصولِ صورتِ شی در ذهن"، نیست، "علمِ هدایت" است، دانشِ "شدن" است، روشنبینی و روشناندیشی و حقیابی، و تشخیصِ "جهت" است، و این آگاهی است که، "مسئولیتِ انسانی و اجتماعی" ایجاد میکند. این آگاهی، با تحصیل و تدریس و کتاب و مطالعه، حاصل نمیشود، هر چند که، در قدرت بخشیدنِ آن، موثر است.
این آگاهی، از "جهانبینی" ناشی میشود. وجودِ همین آگاهی است که، همهی متفکران، و نیز پیامبران، از آن سخن میگویند. در یونان، "سوفیا"، در مذهبِ زرتشت، "من"، و در مذاهبِ وِدا، "ویدیا"، و در قرآن (نَه کُتبِ اسلامی)، "حِکمَت"، این است. این، همان است که، امروز، متفکرانِ اروپایی، آن را، "علمِ پرومتهای" مینامند. آتشی خدایی، که پرومته، از آسمان آورد، و به انسان بخشید، علمی که، چون آتش، گرما (حرکت)، و نور (بینایی)، میزاید.
پیامبران، برای دادنِ "حکمت" به انسان، آمدهاند. در زبانِ اسلامِ اولیه (قرآن و حدیث)، هر جا از "علم" هم سخن میرود، همین علم است. این علم است که، به "نور" تشبیه میشود، وگرنه، فیزیک و جامعهشناسی و فقه و اصول، "دانش" است، نه "بینش"، نه روشنایی: لیس العلم بکثره التعلیم و التعلیم، بل نور یقذفها الله فی قلب من یشاء!
این، همان "خودآگاهیی انسانی" است که، یک عالِم ممکن است نداشته باشد، و یک بیسواد (اُمی) میتواند مَظهرِ آن باشد. همان که، ابوذرِ صحرایی دارد، و ابوعلیی دانشگاهی ندارد. این آگاهی است که، همچون آتش، در میانِ تودهای رام و آرام، و خُفته در شبِ جهل، میافتد، و همه را، "جهت میبخشد"، "به حرکت میآورد"، و به هر کس، "احساسِ مسئولیتِ اجتماعی" میبخشد، و یک فرد _ عالِم یا بیعلم _ را، رسالتی پیامبرانه، در زمانِ خویش، و در میانِ مردمِ خویش، میدهد. همان که، در تاریخ، پیامبران حاملِ آن بودند، و امروز، "روشنفکران"، که وارثانِ پیامبراناند. نفیی این علم _ علمِ نور و حرارت، علمِ آتش _، "جهل" است، و عاملِ بخشِ بزرگی از بدبختیها و تحملها.
و توحید _ به معنای یک وحدتِ فکریی جهانی، یک "جهانبینی" _، میتواند، کانونِ اشتعالِ این علم باشد:
شجرة مبارکة زیتونه، لا شرقیه و لا غربیه، یکاد زیتها یضئ! ولولم تمسسه نار نور علی یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شئ علیم (سوره نور، آیه ۳۵)..."
⚡️ مجموعه آثار ۱۶ / اسلامشناسی ۱ / ص ۳۰۱*
⚡️ نویسنده : دکتر شریعتی
⚡️ #جهل_نفع_ترس
🆔
@negaheh_no