.
🍁 بررسی جهل، نفع، ترس
⚡️ بخشِ دوم : نفع
از نظرِ شریعتی، انسان، به سه دلیل، به سوی کارهای زشت میرود: جهل، نفع، ترس. حال، به بررسیی عاملِ "نفع"، میپردازیم.
آن زمان که شریعتی، در نیایشهای خویش، "خواستن" را، عاملِ ذلیل شدنِ انسان میداند، و یکی از شروطِ انقلابی شدن، و انسان ماندن را، "نخواستن" اعلام میکند، و از ما میخواهد که، با "نخواستن"، خویشتنِ خویش را، چون اسفندیار، آن اسطورهی تاریخی، "روئینتن" کنیم، اشاره به همین "نفع"طلبی دارد، که ریشهی تمامیی "خواستن"های فردی و ضدِ تکاملی است، و یکی از سه "عاملِ فردی"ی انحرافِ تمامیی افرادِ بشر در طولِ تاریخ.
در میانِ سه عاملِ "جهل، نفع، ترس"، بیشک، عاملِ نفع، نیرومندترین عامل، در تشویقِ انسان، به انجامِ هر عملی، و از جمله، دست زدنِ به اَعمالِ زشت است. چرا که، عاملِ "نفع"، ریشههای عمیقی، در فطرتِ آدمی، داشته، دارد، و خواهد داشت. و باید بپذیریم که، عاملِ "نفع"، از دو عاملِ دیگر، یعنی "جهل" و "ترس"، از عمومیتِ بسیار بیشتری برخوردار است.
بشر، در پروسهی تکاملیی خویش، در هر صورت، با جهشی تکاملی، از "مرحلهی حیوانی"، به "مرحلهی بشری"، یعنی، تبدیل شدن به یک "حیوانِ" پیشرفته و پیچیده، گام نهاده است، و در این دگرگونی، غریزهی خویش را نیز، با خود، به همراه آورده است، و به طورِ طبیعی، هنوز هم، بخشی از وجودِ او، تحتِ تاثیرِ هدایتِ غریزی، قرار داشته، و در آینده هم، قرار خواهد داشت.
بشر، یک موجودِ غریزی است، و پیش از آن که، به یک "خودآگاهیی انسانی" دست یابد، به شدتِ تحثِ تاثیرِ "هدایتِ غریزی"ی وجودِ خویش است. و اساسِ این غریزه، بر "نفعِ" شخصی استوار است، یعنی، سوق دادنِ بشر، به دنبال کردنِ منافعِ خویش، و به ویژه، در زمانی که، شرایطِ اجتماعی نیز، زمینهی لازم را، برای این نفعطلبی، ایجاد کرده است.
نقشِ نفع، در هدایتِ انسان، تا به حدی است که، مارکس، پدرِ فکریی مکتبِ مارکسیسم، در مقایسهی بینِ "فکر" و "نفع"، و این که، کدام یک از این دو، هدایتگرِ رفتارِ یک فرد است، بی هیچ شکی، و با تاکیدی قاطع، "نفع" را، و به تعبیری دقیقتر، منافعِ فردی و منافعِ طبقاتی را، "زیربنا"ی فکرِ انسان میداند، و فکر را، "روبنا"ی آن. و بر این باور است که، اساساً، هر فردی، آن گونه میاندیشد، که منافعِ او حُکم میکند. و به عبارتی، فکرِ او، منظومهای است متشکلِ از ایدههایی کاذب، که برای توجیهِ منافعِ او، در ذهنِ وی، شکل گرفته است. و اندیشهی هر فرد، در حقیقت، توجیهگرِ اعمالی است که، منافعِ او را، تامین میکند. و این ایدهی مارکس، جز در انسانهایی استثنایی، و به ویژه روشنفکرانِ انقلابی، که از پایگاهِ طبقاتیی خود، بریدهاند، کاملاً درست است.
در این رابطه، اگر عاملِ نفع را، بیشتر اقتصادی بگیریم، با بررسیی سه طبقهی استبدادگر، استثمارگر، و استحمارگر، مشاهده خواهیم کرد که: در طبقهی استثمارگر، یعنی طبقهی زرمند، عاملی که، بیش از دو عاملِ دیگر، یعنی "جهل" و "ترس"، او را وادار میکند، تا از دیگری بهرهکشی کند، "نفع" است. حال آن که، برای طبقهی زورمند، ابتدا "قدرت" مطرح است، و بعد "نفع". و برای طبقهی استحمارگر هم، که از نظرِ شریعتی، یک "طبقهی اعتقادی" است، ابتدا، حفظِ "مذهبِ ارتجاعی"، یا "ایدئولوژیی تمامیتخواه"، یا "ایدئولوژیی لیبرالیستی"، مطرح است، و بعد "نفعِ" خود و طبقهاش.
⚡️ نویسنده : نگاهِ نو
⚡️ #جهل_نفع_ترس
🆔 @negaheh_no
🍁 بررسی جهل، نفع، ترس
⚡️ بخشِ دوم : نفع
از نظرِ شریعتی، انسان، به سه دلیل، به سوی کارهای زشت میرود: جهل، نفع، ترس. حال، به بررسیی عاملِ "نفع"، میپردازیم.
آن زمان که شریعتی، در نیایشهای خویش، "خواستن" را، عاملِ ذلیل شدنِ انسان میداند، و یکی از شروطِ انقلابی شدن، و انسان ماندن را، "نخواستن" اعلام میکند، و از ما میخواهد که، با "نخواستن"، خویشتنِ خویش را، چون اسفندیار، آن اسطورهی تاریخی، "روئینتن" کنیم، اشاره به همین "نفع"طلبی دارد، که ریشهی تمامیی "خواستن"های فردی و ضدِ تکاملی است، و یکی از سه "عاملِ فردی"ی انحرافِ تمامیی افرادِ بشر در طولِ تاریخ.
در میانِ سه عاملِ "جهل، نفع، ترس"، بیشک، عاملِ نفع، نیرومندترین عامل، در تشویقِ انسان، به انجامِ هر عملی، و از جمله، دست زدنِ به اَعمالِ زشت است. چرا که، عاملِ "نفع"، ریشههای عمیقی، در فطرتِ آدمی، داشته، دارد، و خواهد داشت. و باید بپذیریم که، عاملِ "نفع"، از دو عاملِ دیگر، یعنی "جهل" و "ترس"، از عمومیتِ بسیار بیشتری برخوردار است.
بشر، در پروسهی تکاملیی خویش، در هر صورت، با جهشی تکاملی، از "مرحلهی حیوانی"، به "مرحلهی بشری"، یعنی، تبدیل شدن به یک "حیوانِ" پیشرفته و پیچیده، گام نهاده است، و در این دگرگونی، غریزهی خویش را نیز، با خود، به همراه آورده است، و به طورِ طبیعی، هنوز هم، بخشی از وجودِ او، تحتِ تاثیرِ هدایتِ غریزی، قرار داشته، و در آینده هم، قرار خواهد داشت.
بشر، یک موجودِ غریزی است، و پیش از آن که، به یک "خودآگاهیی انسانی" دست یابد، به شدتِ تحثِ تاثیرِ "هدایتِ غریزی"ی وجودِ خویش است. و اساسِ این غریزه، بر "نفعِ" شخصی استوار است، یعنی، سوق دادنِ بشر، به دنبال کردنِ منافعِ خویش، و به ویژه، در زمانی که، شرایطِ اجتماعی نیز، زمینهی لازم را، برای این نفعطلبی، ایجاد کرده است.
نقشِ نفع، در هدایتِ انسان، تا به حدی است که، مارکس، پدرِ فکریی مکتبِ مارکسیسم، در مقایسهی بینِ "فکر" و "نفع"، و این که، کدام یک از این دو، هدایتگرِ رفتارِ یک فرد است، بی هیچ شکی، و با تاکیدی قاطع، "نفع" را، و به تعبیری دقیقتر، منافعِ فردی و منافعِ طبقاتی را، "زیربنا"ی فکرِ انسان میداند، و فکر را، "روبنا"ی آن. و بر این باور است که، اساساً، هر فردی، آن گونه میاندیشد، که منافعِ او حُکم میکند. و به عبارتی، فکرِ او، منظومهای است متشکلِ از ایدههایی کاذب، که برای توجیهِ منافعِ او، در ذهنِ وی، شکل گرفته است. و اندیشهی هر فرد، در حقیقت، توجیهگرِ اعمالی است که، منافعِ او را، تامین میکند. و این ایدهی مارکس، جز در انسانهایی استثنایی، و به ویژه روشنفکرانِ انقلابی، که از پایگاهِ طبقاتیی خود، بریدهاند، کاملاً درست است.
در این رابطه، اگر عاملِ نفع را، بیشتر اقتصادی بگیریم، با بررسیی سه طبقهی استبدادگر، استثمارگر، و استحمارگر، مشاهده خواهیم کرد که: در طبقهی استثمارگر، یعنی طبقهی زرمند، عاملی که، بیش از دو عاملِ دیگر، یعنی "جهل" و "ترس"، او را وادار میکند، تا از دیگری بهرهکشی کند، "نفع" است. حال آن که، برای طبقهی زورمند، ابتدا "قدرت" مطرح است، و بعد "نفع". و برای طبقهی استحمارگر هم، که از نظرِ شریعتی، یک "طبقهی اعتقادی" است، ابتدا، حفظِ "مذهبِ ارتجاعی"، یا "ایدئولوژیی تمامیتخواه"، یا "ایدئولوژیی لیبرالیستی"، مطرح است، و بعد "نفعِ" خود و طبقهاش.
⚡️ نویسنده : نگاهِ نو
⚡️ #جهل_نفع_ترس
🆔 @negaheh_no