Sherwin Vakili (شروین وکیلی)


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


این رسانه ویژه انتشار مقاله، یادداشت، عکس، نقاشی، خبر و فصلهایی از کتابهایم است. بایگانی این مطالب را می‌توانید در تارنمای شخصی‌ام (www.soshians.ir) بیابید. لطفا بازخوردها و پیامهایتان درباره‌ی محتوای این کانال را به این نشانی بفرستید: @sherwinvakili

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


نشست یازدهم حلقه‌ی فیلم‌پژوهی انجمن زروان، درباره‌ی آثار استنلی کوبریک


◽️ فایل صوتی پرسش و پاسخ نشست حلقه‌ی فیلم‌پژوهی انجمن زروان «استنلی کوبریک»:

✅ دکتر رضا فاضل

✅ دکتر مینو خانی

✅ آقای محمود صادق‌لو گیوی

✅ دکتر شروین وکیلی

@sherwin_vakili


◽️ فایل صوتی یازدهمین نشست حلقه‌ی فیلم‌پژوهی انجمن زروان «آثار استنلی کوبریک» در آدینه‌ی گذشته:

✅ دکتر رضا فاضل

✅ دکتر مینو خانی

✅ آقای محمود صادق‌لو گیوی

✅ دکتر شروین وکیلی

@sherwin_vakili


http://soshians.ir/fa/wp-content/uploads/2017/12/Ram10-17.pdf
رام (روزشمار ایرانی معنادار) هفدهم دی
@sherwin_vakili


Forward from: نگاره‌های شروین وکیلی
ار نقاشی‌هایم: انتقامجو


http://soshians.ir/fa/wp-content/uploads/2017/12/Ram10-16.pdf
رام (روزشمار ایرانی معنادار) شانزدهم دی
@sherwin_vakili


◽️ فایل صوتی بخشی از کارگاه زروان «مهر و پیوند» آدینه‌ی گذشته:

✅ مفهوم ارتباط مهرآمیز

✅ برساختن مدلی علمی از مهر

@sherwin_vakili


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
◽️ فایل تصویری بخشی از کارگاه زروان «مهر و پیوند» آدینه‌ی گذشته:

✅ مفهوم ارتباط مهرآمیز

✅ برساختن مدلی علمی از مهر

@sherwin_vakili


http://soshians.ir/fa/wp-content/uploads/2017/12/Ram10-15.pdf
رام (روزشمار ایرانی معنادار) پانزدهم دی
@sherwin_vakili


◽️ فایل صوتی کلاس‌ام در مرکز علمی کاربردی کاراد درباره‌ی «ارزش و سرمایه‌ی ملی»:

✅ مفهوم سیستمی ارزش

✅ ارزیابی و مدیریت سرمایه‌‌ی ق.ل.ب.م

@sherwin_vakili


چند نکته درباره‌ی آشوب و سامان
دوستانم طی روزهای گذشته سخت مرا درباره‌ی تحلیلی که از اوضاع امروز کشور دارم به پرسش گرفته بودند. همچنان فکر می‌کنم برای اظهار نظر در این مورد زود باشد، و وزن نادانسته‌ها همچنان بر دانسته‌ها می‌چربد. با این همه در پاسخ به یاران آنچه در ذهن دارم را می‌نویسم.
متن کامل:
http://bit.ly/2CDsCeF

@sherwin_vakili


http://soshians.ir/fa/wp-content/uploads/2017/12/Ram10-14.pdf
رام (روزشمار ایرانی معنادار) چهاردهم دی
@sherwin_vakili


۴) برخی از تحلیل‌گران این جنبش را ادامه‌ی بهار عربی یا نتیجه‌ی دستکاری نیروهای خارجی قلمداد می‌کنند. به نظرم این برداشتها نادرست است. بدیهی است که در شرایط آشوب همه‌ی نیروها می‌کوشند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند. اما این که آلودگی آب تقصیر آنها باشد جای تردید دارد. واژگونه‌ی آنچه که گفته می‌شود، گمان می‌کنم این جریان کاملا درونزاد و خودجوش باشد و حدس می‌زنم به زودی رفتارهای جمعی مشابهی را در کشورهای دیگرِ قلمرو ایران زمین (به طور خاص ترکیه و عربستان) ببینیم.
موضع شخصی من:
۱) حق، مفهومی است که از مردم بر می‌آید و از این رو مردم همواره در طلب کردن حقِ خود حق دارند. نکوهش مردمی که از پایگاه اقتصادی و فرهنگی پایینی برخوردارند، سرزنش قربانی است و گذشته از نامنصفانه بودن، ستمگرانه هم هست. مردمی که در کشوری نفتی زندگی می‌کنند و خبر غارت اموال عمومی توسط نهادهای انگل را می‌شنوند و چپاول منافع عمومی و اختلاسهای پیاپی را می‌بینند و در معیشت روزانه‌شان با تنگنا دست به گریبان‌اند، حق دارند اعتراض کنند. نادیده گرفتن یا سرزنش کردن نارضایتی‌شان مبنای عقلانی یا اخلاقی ندارد.
۲) در عینِ احترام به حق اعتراض، من با آشوب سیاسی و انقلاب به هر شکلی مخالفم. انقلاب چنان که جامعه‌ی ما به تازگی تجربه‌اش را از سر گذرانده به ویرانی‌ها و لطمه‌هایی برگشت‌ناپذیر می‌انجامد. نهادها را باید بازسازی و نوسازی کرد و من‌ها را باید توانمند ساخت و سازمانهای بد مدیریت شده را باید خوب مدیریت کرد. یعنی هر شکلی از ویرانگری و هر حرکتی در راستای آشوب (چه کور باشد و چه بینا) نادرست است. هرچند به عدم خشونت به مثابه اصلی اخلاقی باور ندارم و گفتمان گاندی‌وارِ آن را ایدئولوژی‌ای با ریشه‌های مشکوک و میوه‌های نامطلوب می‌دانم، اما معتقدم کنش مدنی به هر میزانی که از خشونت فاصله‌دارتر باشد، کامیاب‌تر است. باید راههایی پیشاروی مردم گشود که بدون تحمل کردن خشونت و برانگیخته شدن به خشونت اعتراض خود را اعلام کرده و بر مبنای آن به اصلاح وضعیت مغشوش کنونی یاری رسانند.
۳) من از هشتگ‌زنان و پیروان موج‌های سیاسی نیستم. یعنی نه از انتخابهایی که پیشتر کرده‌ام #پشیمانم و نه تصوری غیرواقعی از افق آینده را انتظار می‌کشم. مردم باید بنگرند که در میان نیروهای بازیگر موجود کدامها چه هدفهایی را بهتر برآورده می‌کنند. علم سیاست فن بازی با قدرت است و از تنزه‌طلبی و تعصب و خلوص بهره‌ای نبرده است. همدستی با این و آن، موضع‌گیری در برابر این و آن، و کوشش برای به جریان انداختن قدرت در فلان یا بهمان نهاد به هیچ گوهره‌ی ذاتی یا غایتی استعلایی باز نمی‌گردد. باید دید که کدام بازیگر در کدام مقطع با چه ابزاری بهتر از بقیه منافع ملی را برآورده می‌کند و این به کلی بی‌ربط است با این که او چقدر پارسا و درستکار، چقدر قابل اعتماد و راستگو، یا چقدر باسواد و هنرمند باشد. اگر امروز هم انتخاباتی برگزار شود و روحانی در برابر رئیسی قرار بگیرد من به روحانی رای خواهم داد، هرچند خاستگاهش برایم نقدپذیر و بسیاری از سوگیری‌هایش برایم ناپذیرفتنی است. به همین ترتیب مردمی که دست به کنش سیاسی می‌زنند باید یاد بگیرند که در این مسیر رهبران نیرومند ومنعطف و هوشمندی را بیابند که کارشان را پیش ببرند، و دل از جستجوی قدیسان و معصومان بکنند.
۴) ماندن در کنار مردم و حل نشدن در میانه‌شان، و ایستادن در کنار کسی که حق دارد، و زنهار دادن‌اش تا از حد خود تجاوز نکند، کاری دشوار است. ترکیب کردن شجاعت و خردمندی، و تمیز دادن حق‌طلبی از انتقامجویی مهارتی است که دشوار به دست می‌آید و آسان از دست می‌رود. این فنی است که همه‌ی ما باید آن را بیاموزیم.


۳) محتوای اعتراضها با آنچه پیشتر می‌دیدیم متفاوت است. تا به حال معترضانی از طبقه‌ی متوسط فرهنگی (که اغلب به طبقات فرودست اقتصادی سقوط کرده بودند) می‌کوشیدند تا پشتیبانی جناحی از حاکمیت را به دست بیاورند و با روشهایی حقوقی و کمابیش قانون‌مند و گام به گام آزادیهای مدنی خود را به دست بیاورند. معترضان کنونی –که در ضمن همان قدیمی‌ها را هم در بر می‌گیرند- اصلاح‌طلب و محافظه‌کار را کلیتی یکپارچه می‌بینند و هردو را نالایق و ناکارآمد می‌شمرند و خواهان خلع هردو هستند.
۴) شکاف میان جناحهای سیاسی رقیب –احتمالا به خاطر نزدیکی به بحران جانشینی- به شکلی است که امکان همگرایی و سرکوب سازمان یافته را نمی‌دهد. بازیگران سیاسی در عین آن که از جریان جاری هراس دارند، می‌کوشند از این نیروی آزاد شده به سود دسته‌ی سیاسی خود استفاده کنند. این غیاب مرکزیت سرکوبگر در جبهه‌ی حاکمیت با غیاب رهبری در جبهه‌ی معترضان تکمیل شده است.
۵) با این همه روشن است که معترضان درباره‌ی چند موضوع توافقی دارند که نظام مستقر از آن بی‌بهره است. یعنی این جریان مانند جریانهای پیشین هویتی منسجم و روشن دارد، به شکلی که شعارهایی ملی می‌دهد و به ایرانی بودن خود می‌بالد و به تنفرپراکنان و اشموغان میدان نمی‌دهد، آشکارا به منافع ملی و به طور خاص به منابع اقتصادی نظر دارد و در این مورد صراحت و شفافیتی تند و برنده دارد، و به معنی دقیق کلمه برانداز است، یعنی زوال حاکمیت سیاسی موجود در کلیت‌اش را هدف گرفته است. غیاب شعارهای مذهبی با توجه به سنتی بودن بسیاری از شهرهای معترض بسیار اهمیت دارد و باید در تحلیل‌ها در نظر گرفته شود.
تهدیدها و فرصتها:
۱) اگر دولت روحانی موفق شود بدون بگیر و ببند این جریان را به تظاهراتهایی قانون‌مند در زیر چتر قوانین رسمی بدل کند، برنده‌ی اصلی بازی خواهد بود. این کار البته جسارت و درایتی می‌طلبد که انگار غایب باشد. راهبرد درست برای انجام این کار آن است که: الف) رسانه‌هایی که مردم را به هم متصل می‌کند (تلگرام، فیسبوک، اینستاگرام) رفع فیلتر شود تا مردم بتوانند بین خودشان سازماندهی کنند و با هم بیندیشند، و هسته‌ی فکری درونزادی پیدا کنند. تنها در این حالت تاثیر جهت‌دهنده‌ی رسانه‌های بیرونی که اغلب نابخردانه و خطرساز هم هستند، خنثی می‌شود؛ ب) وزارت کشور برای راهپیمایی‌ها مجوز بدهد و شرطهایی برای حفظ نظم آن قایل شود. در این حالت اعتراضها مجرایی رسمی و قانونی پیدا می‌کنند و از این وضعیت لگام گسیخته خارج می‌شوند. احتمالا در این حالت مطالبات مردم به خواستهایی روشن و شفاف تجزیه می‌شود و از شورش کور بر ضد همه چیز فاصله می‌گیرد؛ پ) به همتی و نیرویی برنده و کمابیش انقلابی (هم‌وزن نیروی مردم معترض) نیاز است که خواستهای معترضان به واقع برآورده شود، و این جز با دستگیری دولتمردان فاسد، قطع شریانهای تغذیه کننده‌ی نهادهای فاسد، و نمایاندن پیامدهای این قاطعیت ممکن نیست. تنها راه حل همین است، اما احتمالا دولت و نیروهای اصلاح‌طلب توانایی انجام آن را ندارد.
۲) هنوز برخی از رهبران اصلاح‌طلب (به طور خاص آقای خاتمی) همچنان محبوبیت و مرجعیتی دارند که می‌تواند به آرام شدن اوضاع کمک کند. هرچند روشن است که اگر ایشان هم از خواستهای مردم فاصله بگیرند، این موقعیت بسیار مهم و ارزشمند را از دست خواهند داد. درهم‌تنیدگی روابط افراد در نظام حاکم به شکلی است که متاسفانه انگار این سناریوی اخیر دارد اجرا می‌شود و این گرانیگاه‌های وفاق به سوزاندن خود سرگرم شده‌اند.
۳) بی‌شک خطر مداخله‌ی نیروهای ایران‌ستیز بیرونی جدی است. عربستان و آمریکا آشکارا و نیروهای قوم‌گرا و تندروهای مذهبی از همه‌سو برای دریدن ایران زمین آمادگی دارند. این خطر جدی است و نابخردی دولتمردان و سودجویی مخالفان خارج‌نشین ممکن است به لطمه‌ها و تنش‌هایی پردامنه منتهی شود. هرچند به تجربه چنین می‌نماید که همگرایی و انسجام ملی مردم بیش از آن است که گمان می‌شود و احتمالا چنین مداخله‌هایی با واکنشی –شاید پرهزینه- دفع شدنی است.
۴) پراکندگی و بی‌رهبر بودن این جریان بدان معناست که سرکوب خشن آن توسط نیروهای امنیتی ممکن است. اما چنین کاری خطایی مهلک است. سیستم اجتماعی ایران آشکارا از شورشهای پیاپی و رفتارهای پیچیده‌ی اعتراضی‌اش درس می‌گیرد و حافظه‌ی خوبی هم در ثبت راهبردها و پند گرفتن از تجربه‌های پیشین دارد. سرکوب این جریان به سادگی آن را رادیکال‌تر، پنهان‌تر و گسترده‌تر خواهد ساخت. نهادهای امنیتی با مردمی سر و کار دارند که چیزی برای از دست دادن برایشان باقی نمانده و بر خلاف دانشجویان نسل ۸۸ پس از سرخوردگی از اعتراض کنونی‌شان راه کشورهای دیگر را در پیش نخواهند گرفت.


چند نکته درباره‌ی آشوب و سامان
دوستانم طی روزهای گذشته سخت مرا درباره‌ی تحلیلی که از اوضاع امروز کشور دارم به پرسش گرفته بودند. همچنان فکر می‌کنم برای اظهار نظر در این مورد زود باشد، و وزن نادانسته‌ها همچنان بر دانسته‌ها می‌چربد. با این همه در پاسخ به یاران آنچه در ذهن دارم را می‌نویسم:
نخست: چیزهایی که تغییر نکرده است:
۱) ماشین سیاسی استیلاگر و نظام اقتدار همچنان دو طیف رقیب اصلاح‌طلب و محافظه‌کار دارد که سخت با هم درگیر شده‌اند. در حدی که یکی‌شان از برگهایی خطرناک برای به هم زدن بازی سیاسی بهره جست و این آغازگر ماجرای کنونی بود. در میان این دو طیف همچنان جناح اصلاح‌طلب از نظر رفتار سیاسی و محتوای شعارها به مردم‌سالاری و شفافیت نزدیکتر هستند. در عین حال هردو جناح از نظر اقتصادی فاسد و چپاولگر و از نظر سیاسی وفادار به خط قرمزهایی عافیت‌طلبانه هستند.
۲) انسداد سیاسی همچنان پا برجاست. این انسداد امری حقوقی است که در زیربنای ساخت حاکمیت کنونی تنیده شده و با آزمندی‌ها و کوته‌بینی‌های طرفهای درگیر به کلاف ناگشودنی تبدیل شده و در نتیجه مدیریت کارآمد کشور عملا ناممکن شده است. هردو طیف در سرنوشتی که برای کشور و خودشان رقم زده‌اند مسئولیتی دارند و گویی که به سوی سرنوشتی مشترک پیش می‌تازند.
۳) بحران اقتصادی وخیمی که دولت احمدی‌نژاد به بار آورد همچنان بر سر جای خود است و طی سالهای گذشته تشدید هم شده است. این بحران ریشه‌دار و قدیمی است و تبارنامه‌اش را تا اصلاحات ارضی و انقلاب سپید می‌توان عقب برد. بنابراین با بحرانی مزمن و نهادینه شده و ساختاری سر و کار داریم که تعطیلی صنعت و فساد اداری و چپاول سازمان یافته‌ی اموال عمومی طی چهار دهه‌ی گذشته پیامدهای عملیاتی آن است. بحران در سطح زیستی، یعنی ناکارآیی سیستم حکمرانی در برآورده کردن معیشت عادی مردم نقطه‌ی بحرانی و برگشت‌ناپذیری است که به آن نزدیک شده‌ایم.
۴) رفتار معترضان همچنان بسیار متمدنانه است و بی‌شک از رفتار ضدمعترضان متمدنانه‌تر است. ظاهرا دعوت به خشونت و غارتگری در میانشان توسط گروهی کوچک از نفوذی‌ها انجام می‌شود که مزدبگیر جایی –در داخل یا خارج- هستند و این دعوتشان هم خوشبختانه اغلب نادیده انگاشته شده است. بر خلاف اعتراضهای مشابهی که در همه جای دنیا می‌بینیم، مردم خشمگین و معترض نه کشتاری کرده‌اند و نه اموالی را تخریب کرده‌اند و نه خانه‌ها و مغازه‌ها را غارت کرده‌اند. کشته شدگان بیشتر مردمِ قربانی هستند تا قربانیان مردم. با توجه به خاستگاه‌های اجتماعی متنوع و پایگاه فرهنگی متفاوت معترضان پختگی و عاقلانه بودن رفتارشان (گذشته از رفتارهایی استثنایی و احتمالا هدایت‌شده) چشمگیر است.
۵) در همه‌ی جناح‌های سیاسی و نزد همه‌ی بازیگران سردرگمی و آشفتگی نمایان است. یعنی به طور خاص آشکار است که این موج از اعتراضها از جایی فرمان نمی‌گیرد و سر نخ‌اش به جایی بند نیست. تردیدی نیست که آغازگاه ماجرا در مشهد تلنگری بوده که نابخردی به سودای سودی به جایی زده است، همچنین آشکار است که کشورهای خارجی (به طور خاص آمریکا و رسانه‌های غربی) می‌کوشند بر آتش اعتراضها بدمند. با این همه چنین می‌نماند که معترضان راه خود را می‌روند و گاهی انگار اصلا این تلاشها را لمس هم نمی‌کنند. در این هنگامه بیانیه‌های سران محافظه‌کار و اصلاح‌طلب به همان اندازه ندانم‌کارانه و نادرست است که تویت‌های ترامپ پرت می‌نماید و تحلیل‌های رسانه‌های تبعیدی ناقص می‌نماید. همه‌ی این سخنگویان بیشتر بر مبنای توهم از آرزوهایشان سخن می‌گویند، تا بر مبنای داده‌ها از موضع‌شان.
آنچه تغییر کرده است:
۱) طیفی نو از نیروهای سیاسی به میدان آمده‌اند. این طیف جوان، فرودست، حاشیه‌نشین و خشمگین هستند و با انگیزه‌هایی اقتصادی به نظم سیاسی موجود می‌تازند. جوانی‌شان بدان معناست که تجربه‌ی سال ۱۳۸۸ را دورادور لمس کرده‌اند و بر خلاف نسل معترض پیشین پایبندی‌ای به شعارهای خوش‌تراش و زیبای روشنفکرانه (مثلا تاکتیک عدم خشونت) ندارند. فرودست بودن‌شان هم یعنی که از رفتار رادیکال ابایی ندارند و بر خلاف معترضان طبقه‌ی متوسط خانه و زندگی دندان‌گیری ندارند که پس از سرخوردگی از جنبش اجتماعی‌شان بدان بازگردند.
۲) الگوی مکانی و زمانی اعتراضها به کلی با آنچه پیشتر دیده بودیم تفاوت می‌کند. شهرهای کوچک و گاه بسیار کوچک مرکز آشوب هستند و اعتراضها الگوی شبانه‌ی مشخص و تکرار شونده‌ای دارد. یعنی جمعیتی بسیار بزرگتر، بسیار پراکنده‌تر در سپهری محلی و خُرد اعتراض خود را با قالبی شبیه به تفریح در اوقات فراغت نشان می‌دهند. این اعتراض البته به هیچ عنوان تفریحی نیست، چون مردم در آن به واقع تیر می‌خورند و به واقع کشته می‌شوند.


http://soshians.ir/fa/wp-content/uploads/2017/12/Ram10-13.pdf
رام (روزشمار ایرانی معنادار) سیزدهم دی
@sherwin_vakili


◽️ فایل صوتی سخنرانی کاوه فرهادی و توفیق «کارآفرینی یاریگرانه در ایران»:

✅ پنل جامعه‌شناسی تاریخی

✅ چهارمین همایش ملی پژوهشهای اجتماعی و فرهنگی

@sherwin_vakili


◽️ فایل صوتی سخنرانی شروین وکیلی «قدرت و شبستان»:

✅ پنل جامعه‌شناسی تاریخی

✅ چهارمین همایش ملی پژوهشهای اجتماعی و فرهنگی

@sherwin_vakili


◽️ فایل صوتی سخنرانی حمید احمدی «ملیت در برابر چالشهای فروملی و فراملی»:

✅ پنل جامعه‌شناسی تاریخی

✅ چهارمین همایش ملی پژوهشهای اجتماعی و فرهنگی

@sherwin_vakili


◽️ فایل صوتی پرسش و پاسخ با وکیلی، احمدی، تدین، میرزایی و توفیق:

✅ پنل جامعه‌شناسی تاریخی

✅ چهارمین همایش ملی پژوهشهای اجتماعی و فرهنگی

@sherwin_vakili

20 last posts shown.

2 917

subscribers
Channel statistics