الهه افشار


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


زنی که تصمیم گرفته شاد باشد.
اینجا از زندگی می نویسم.

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter




شادکامی

۱. دریغ و دَرد که تا این زمان ندانستم
که کیمیایِ سعادت، رَفیق بود رَفیق
جناب حافظ توی هفتاد سالگی اینو میگه، نه توی بیست سالگی! نه توی چهل سالگی! توی هفتاد سالگی این خیلی مهمه!

۲. سهراب، همون سهرابی که وقتی خیلی جوان بود گفته:
خنده‌ای کو که به دل انگیزم؟
قطره‌ای کو که به دریا ریزم؟
صخره‌ای کو که بدان آویزم؟
در آخرین شعرش در دفتر "ما هیچ ما نگاه " میگه:

زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند و مرا برد به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
.
۳. نمیدونم تو این فاصله‌‌ای که مولانا این دو تا شعر رو سروده چه اتفاقی براش افتاده ولی مطمئنم موقع سرودن دومی خیلی حالش بهتر بوده:
۱. درکنج ویران مــــانده‌ام ، خمخــــانه را گم کرده‌ام
هم در پی بالائیــــان ، هم من اسیــر خاکیان

هم در پی همخــــانه‌ام هم، خــانه را گم کرده‌ام
آهـــــم چو برافلاک شد اشکــــم روان بر خاک شد
و
این مصرع:
۲. مرا عهدی‌ست با شادی که شادی آن من باشد

۴.سعدی جان هم که بارها به طرق مختلف گفته:
"ذات بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است"
آخرای مسیر نظرش عوض میشه و میگه:
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد

۵. ناصرخسرو نه تنها نظر خودش عوض میشه بلکه یک باور کهن ‌رو هم زیر سوال میبره که‌‌:
بخت کدام است؟ چرخ کیست؟ قضا چه؟
و در قصیده چرخ نیلوفری میزنه به سیم آخر و میگه:
چو تو خود کنی اخترخویش را بد
مدار از فلک چشم نیک‌اختری را
سپیدار مانده‌ست بی‌هیچ چیزی
ازیرا که بُگزید خود کم‌بَری را

۶. دکتر علی صاحبی میگه که اینکه پدرت سیکس‌پک داره، دلیل نمیشه توام داشته باشی. باید تلاش کنی، عرق بریزی، زحمت بکشی. شادکامی هم مثل سیکس‌پک میمونه نه کسی میتونه بهت هدیه بده نه تو میتونی به کسی تقدیمش کنی.
باید براش زحمت بکشی، تلاش کنی، جون بکنی تا به دستش بیاری.

📌پیدا کنید پرتقال‌فروش را

#ادبیات



@Afsharel


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
@Afsharel


زندگی کوتاه است و چه حیف که ما نمی‌دانستیم این بعد از ظهرهای کشدار و بی رمق چقدر بااهمیتند. چه صبح‌های زیبایی را اسراف کردیم که جان می‌داد برای قربان‌صدقه رفتن، برای دویدن، برای زیر باران رفتن، برای خاطره ساختن. چه لحظه‌های باشکوهی را که به سرعت از کنارش رد شدیم و ندانستیم کیمیاست.

جایی بیرون از دیوارهای ذهنمان، یک زندگی واقعی در انتظار ماست؛ گاهی سخت، گاهی تلخ و گاهی پرشور و زیبا. این حق ماست که فرصت لذت بردن ازین زندگی را به خود بدهیم. این حق ماست که یکی از جنس خودمان را پیدا کنیم که درک شویم که شنیده شویم که عاشق شویم.‌ که بخندیم که اعتماد کنیم...

این حق ماست که خودمان را زندگی کنیم. همه‌ی همه‌ی خودمان را و این همه‌ی ماجراست...

📌این جمله تنها هدیه‌ی من برای ورودت به دنیای آدم‌بزرگ‌هاست: به ندای قلبت گوش کن. قلبت تنها قطب‌نماییه که میتونی بهش اعتماد کنی.

#مادرانه
#هجده سالگی
#روزنوشت

@Afsharel




فکر را پر بدهید
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد
برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکند

فکر اگر پر بکشد
جای این توپ و تفنگ
این همه جنگ
سینه ها دشت محبت گردد
دستها مزرع گل های قشنگ

فکر اگر پر بکشد
هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه
پاکیم
و
رها

#نیمایوشیج
@Afsharel


تناسخ


همه‌مان چسبیده بودیم به پنجره‌ی کوچک آشپزخانه و برف را تماشا می‌کردیم. برف، از آن اندک دلخوشی‌های مشترکمان است. دخترک، نوک دماغش را چسبانده بود به شیشه‌ی یخزده و محو دانه‌های درشت برف شده بود و پسرها روی بخار شیشه نقاشی می‌کشیدند. و مردی که سینیِ چای به‌دست، واقعی‌ترین خنده‌هایش را به نمایش گذاشته بود.

توی شیشه، تصویر یک خانواده‌ را دیدم؛ خانواده‌ای خوشبخت و شاد. از همان‌ها که توی تبلیغاتِ تن‌ماهی و آبمیوه می‌بینی! و ناگهان به یاد آوردم که این لحظه را یکبار دیگر زندگی کرده‌ام! شاید این رویایی بوده در تصورات سالهای دور یک دختر خیال‌باف!

اما تصویر آن لحظه آنقدر قوی بود که می‌دانستم من این صحنه را، این لحظه را یکبار دیگر، یکجای دیگر! زندگی کرده‌ام. کجای دنیا؟ در کالبد کدامین انسان؟ نمیدانم. "می‌گویند روح فناناپذیر انسان بارها در کالبدی جدید زندگی را از سر می‌گیرد. می‌گویند این چرخه تا زمانی که روح از آلودگی‌ها، غفلت‌ها و نادانی‌ها پاک نشود ادامه می‌یابد..."

حالا من به زنی فکر می‌کنم که خیلی قبل زندگیَش کرده‌ بودم. رقصنده‌ای شاید با پاهای کشیده و بدنی منعطف، که نمی‌توانست به هر سازی برقصد! یا شاعری در روزگار سعدی و حافظ که شعرهایش بی‌قافیه بودند. یا ماهیگیری که می‌خواست "در جوی حقیری که به مردابی می‌ریزد مروارید صید کند"، یا آوازه‌خوانی که صدایش را گم کرده‌ بود.

به آشپزخانه برمی‌گردم. به صدای خنده‌ی بچه‌ها، به بارش برف، به بخار روی شیشه و به خودم! همه‌ی آن زن‌ها با منند تا این لحظه را زندگی کنم. با یکی‌شان می‌رقصم با یکی می‌خوانم با یکی دل به دریا می‌زنم و با یکی عاشق می‌شوم. این چرخه باید در همین بدن به پایان برسد.✌️

#روزنوشت


@Afsharel


گردشگرِ مو طلایی فرانسوی به من می‌گوید:
کشورِ شما
زیباترین کشوری است که من دیده‌ام!
اینجا باران می‌خندد
گل‌ها می‌خندند
هلو و انار می‌خندد
بوته‌های یاسمن
از دیوارها آویزانند
پس چرا درکشورِ شما
هیچ آدمی نمی‌خندد؟

✍️نزار قبانی
@Afsharel


شخصیت هستیا بخش بزرگی از سایه جامعه امروز ماست که نادیده گرفته شده است. به همان اندازه که ما به برونگرایی نیاز داریم، به درونگرایی هم نیاز داریم مخصوصا در نیمه‌ی دوم زندگی.

من سال‌هاست که به دنبال تقویت این بخش از خودم هستم و متاسفانه هنوز موفق نشده‌ام.

نوشتن از هستیا برای من یک چالش چند ماهه بود. ماه‌هاست که به آدم‌هایی با این ویژگی دقیق شده‌ام. هر چه بیشتر میبینمشان بیشتر جای خالی هستیا را در وجودم حس می‌کنم.

زنانی که توانسته‌اند هستیا، آفرودیت و آتنایشان را به تعادل برسانند، شکست‌ناپذیرند؛ همان‌هایی که در سکوت و پذیرندگی و زنانگی به سمت اهدافشان در حرکتند.
📌اگر نتوانیم بقیه‌ی آرکتایپ‌هایمان را مهار کنیم هرگز هستیا فرصت ظهور پیدا نمی‌کند.

#آرکتایپ


@Afsharel


شخصیت خود را بشناس

هِستیا خدابانوی نیایش، آتشکده و معنویت است. او خدای خودبسندگی، قناعت و احساس رضایت است و مال برای او ارزش ندارد. زن هستیایی دارای یک زندگیِ غنیِ درونی است. نیاز چندانی به روابط عاشقانه ندارد.

این کهن‌الگو کاملاً در تماس با ارزش‌های درونی خود است. زندگی برای او معنای خاصی دارد. هستیا به عنوان محافظت‌کننده‌ی اجاقِ زندگی، وظایف و مسئولیت‌های خود را در آرامش و باتمرکز به انجام می‌رساند؛ هر کاری برایش حکم مراقبه را دارد حتی اگر آن کار جارو زدن یا رختشویی باشد!

او می‌تواند ذهنش را خاموش کند و از کاری که در لحظه انجام می‌دهد لذت ببرد. هستیا تایپ‌ها از فرآیندها لذت می‌برند بنابراین انجام کارهای خانه آنها را اذیت نمی‌کند.

این زن هیچ توجهی به زمان ندارد، عجله کردن و دستپاچه شدن، در دنیای او ترجمه نشده است. یک مادر دردسترس و یک کدبانوی خوب است. برای هستیا امن‌ترین جا خانه‌اش است؛ خانه‌ای که ساده است و خلوت و پاکیزه.

گوش های فوق العاده‌ای برای شنیدن دارد و قضاوت نمیکند. اهل دستکاری آدم‌ها نیست و همه را همانگونه که هستند می‌پذیرد.

آنها رقابت جو و پیشرفت‌گرا نیستند. معمولا” هویت اجتماعی ندارند و محو و بی‌نام و نشان زندگی می‌کنند. فاقد قدرت ابراز وجود هستند و پرسونای آنها ضعیف است. زن هستیایی اهل مهمانی و بحث های روشنفکرانه نیست. او در پس زمینه است. مقاومت نمی‌کند و لجاجت به خرج نمی دهد نه با خودش، نه با اطرافیانش و نه با وقایع پیرامونش...

شعار هستیا اینست: "سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سخت‌کوش!" *به روایتی سخت‌گیر

📌نقاط ضعف: هیجان‌طلبی پایین، فرار از فعالیت‌های اجتماعی، منفعل بودن، بی‌توجهی به ظرافت‌های زنانه و بعد جسمانی خود
📌نقاط قوت: آرامش، صبر و توکل، عدم دخالت در زندگی دیگران، عدم مقایسه خود با دیگران، پذیرش بالا و لذت بردن از چیزهای ساده و دردسترس

📌اگر به شخصیت‌شناسی علاقه دارید #آرکتایپ را دنبال کنید.

#آرکتایپ
#هستیا
#خودسازی
@Afsharel


#زنانی که با گرگ‌ها می‌دوند
#مجتبی شکوری
@Afsharel


اولین جلسه‌ی روان‌درمانی جولی

آقای دکتر من خیلی کوچیک بودم که مامانم مرد، اصلا ازش یادم نمیاد. احتمالا شانس آوردم که زنده موندم.  بچه گربه‌ها وقتی که مامانشون می‌میره زیاد زنده نمیمونن. یه خونواده واقعی منو به سرپرستی قبول کردن. اونا خیلی مهربونن. اهل کتاب و موسیقی و شعرن. اصلا به چشم یه بچه‌ی سرراهی بهم نگاه نمیکنن. من جای گرم و نرم، غذای خوب، اسباب‌بازیای جورواجور و لباسای قشنگ دارم.

بزرگ شدن کنار اونا  خیلی چیزا به من یاد داد. من فهمیدم زندگی فقط خوردن و خوابیدن و بازی کردن نیست. زندگی یعنی مهربونی، یعنی کمک کردن، یعنی دلت برای کسی تنگ بشه، یعنی دل کسی هم برای تو تنگ بشه، یعنی یه نفر باشه که نبودت رو احساس کنه. من ازونا یاد گرفتم که اگه خوشحالیامو با بقیه قسمت کنم زیادتر میشن.

_ به نظرت اونا از تو چیا یاد گرفتن؟

آدما یه عیب بزرگ دارن، بلد نیستن تو لحظه زندگی کنن. من بداهه زندگی کردنو یادشون دادم. ما گربه‌ها هیچ‌وقت دیرمون نمیشه. همیشه برای کارای مهمی مثل لم دادن توی آفتاب و قایم‌موشک بازی وقت داریم. راستی آقای دکتر می‌دونستین هیچ‌چیز برای گربه‌ها تکراری نمیشه؟ این رازِ خوشحالیه ماهاست.

آدما اما انگار به طلسمِ تکرار دچار شدن. هر چی سنشون بیشتر میشه این طلسم قوی‌تر میشه.
من خیلی سعی می‌کنم کودک درونشون‌رو بیدار کنم چون بچه‌ها به این طلسم دچار نمیشن.

_ چی باعث شده فک کنی به مشاور نیاز داری؟

گاهی‌وقتا به خودم میگم تو الان باید از همه دخترای شهر خوشحال‌تر باشی ولی نیستم. پشت‌سرِ گربه‌ها خیلی حرف میزنن! میگن گربه‌ها بی‌چشم‌و رو و بی‌حیا هستن! برای همین می‌ترسم اینو بگم. ما گربه‌ها یه ضرب‌المثلی داریم که میگه: (هر جایی رو که فک کردی نمیتونی بری باید بری.) باید برم آقای دکتر...

اگه پیش مامان واقعیم بودم، شاید الان یه خانواده‌ی بزرگ می‌داشتم باچند تا بچه. همه‌ی گربه‌های هم‌سن من، زن دارن، بچه دارن ولی من چی؟ هرروز از پشت شیشه گربه‌های خیابونی‌‌رو نگا میکنم و بهشون حسودیم میشه. میخوام بدونم این عشق که همه میگن چیه چه‌شکلیه چه طعمی داره.

چند بار از خونه فرار کردم. حتی یه شب توی برف و سرما توی خیابون موندم. آدمای بدجنس اذیتم کردن.  گرسنه موندم حتی بلد نبودم یه موش شکار کنم ولی اون بیرونو دوست دارم.
نه که خونه‌رو دوست نداشته باشم نه! ولی کاش می‌شد همه‌ی این چیزارو باهم داشت.

آقای جوزف کمبل عقیده داره که 'اولین قدم سفر قهرمانی رها کردنه' می‌خوام سفرم‌رو شروع کنم. نمیشه که هم گرما و آرامش خونه‌رو داشته باشم و هم هیجان و تجربه سفرو.

_ تایمتون تموم شد خانوم جولی. تا جلسه بعد هر روز دو تا از خوبیای خونه‌رو بنویسید و دو تا از خوبیای بیرون. بهشون خوب فک کنین و ببینید دلتون میخواد کدوم مدل رنج‌رو تحمل کنین. ببینید کدوم مدل رنج براتون معنا و ارزش داره و بهتون انگیزه میده و کدوم فرتوت و افسرده‌تون می‌کنه.

میو

این ماجرا ادامه دارد...

# کارگاه تمرین نوشتن
# خاطرات یک گربه‌ی خانگی
#تراپی

@Afsharel


در کلیله و دمنه قصه‌ای اومده درباره سه ماهی که در آبگیری با خوبی و خوشی کنار هم زندگی می‌کردند. یک روز ماهیگیری به کنار آبگیر اومد تا ماهی‌هارو صید کنه.

یکی از ماهی‌ها به بقیه گفت که باید از اینجا بریم؛ ماهی‌های دیگه حرفش رو نپذیرفتن. ماهی اول که مولانا در مثنوی ازش به عنوان" ماهی عاقل" یاد می‌کنه  در سکوت و به تنهایی راهی دریا شد و جان خودش رو نجات داد.

ماهی دوم "ماهی نیمه‌عاقل" وقتی متوجه خطر شد که صیادان هر دو سمت آبگیر رو بسته بودند. ماهی خودش‌رو به مردن میزنه. صیاد اونو روی ماسه‌های کنار رودخانه پرتاب می‌کنه و ماهی به سختی خودش رو به دریا می‌رسونه و بالاخره نجات پیدا می‌کنه.

ماهی سوم"ماهی عاجز" خودش رو سرزنش میکنه و دور آبگیر می‌چرخه و می‌چرخه ولی عاقبت به دام میفته و گرفتار میشه.

مولانا این قصه‌رو به نظم در میاره و میگه که
آدم‌ها هم سه گروهند:
عاقل آن باشد که او با مشعله‌ست
او دلیل و پیشوای قافله‌ست

پیرو نور خودست آن پیش‌رو
تابع خویشست آن بی‌خویش‌رو

مؤمن خویشست و ایمان آورید
هم بدان نوری که جانش زو چرید

دیگری که نیم‌عاقل آمد او
عاقلی را دیدهٔ خود داند او

دست در وی زد چو کور اندر دلیل
تا بدو بینا شد و چست و جلیل

وآن خری کز عقل جوسنگی نداشت
خود نبودش عقل و عاقل را گذاشت

ره نداند نه کثیر و نه قلیل
ننگش آید آمدن خلف دلیل
.
.
.

عقل کامل نیست خود را مرده کن
در پناه عاقلی زنده‌سَخُن


📌به آبگیری فکر می‌کنم که در ذهنم ساخته‌ام و به دنیای بیرون از آبگیر...
#مولانا
#کلیله و دمنه

@Afsharel


یک کلمه‌ای توی فارسی میانه‌ی پهلوی داریم که شگفت‌انگیزه: 'دُژَم'
به کسی گفته می‌شه که خیلی از یه نفر عصبانیه و این حسابی آشفته و غمگینش کرده درعین‌حال دلتنگشم هست.
📌تا حالا تجربه‌ش کردید؟

‌#شاهنامه
#ادبیات

@Afsharel


کتاب اگرهای روح نوشته‌ی "اِولین‌مک‌فارلین" سراسر سوال است و هیچ پاسخی در آن نیست. جواب همه سوال‌ها را تو باید بنویسی.

#کارگاه تمرین نوشتن
‌#شاهین‌کلانتری
@Afsharel


جایی خواندم: "بعضی گل‌ها وقتی حس می‌کنند در خطرند بیشتر گل می‌دهند که قبل از مردن تکثیر شوند." مثل شمعدانی که هر چه کمتر آب بخورد، بیشتر گل می‌دهد.
به گمانم این ویژگی در بعضی انسان‌ها هم وجود دارد؛ همان‌هایی که رنج‌ها و تهدیدها را به فرصت تبدیل می‌کنند.
@Afsharel


در سرزمین عجایب مربایی وجود داره که همیشه میشه خوردِش، به جز امروز!
تا حالا چند تا شیشه‌ی مربای گندیده، رو دستت مونده به این امید که فردا می‌تونی ازش بچشی؟ اون مربای لعنتی‌رو همین امروز بخور؛ فردا یعنی هیچ‌وقت...
@Afsharel


انسان نیمه‌ی اول عمرش را سر غرور می‌جنگد و در نیمه دوم عمرش به دنبال چیزهایی می‌افتد که به خاطر غرورش از دست داده است.
✍️آلبر کاموا

📌حسرت از دست دادن آدم‌‌ها، آن‌هم به خاطر غرور در صدر همه‌ی حسرت‌ها قرار دارد.
@Afsharel


یک برش از زندگی

ماجرا از یک اتاق شروع شد. از یک اتاقِ کوچکِ چوبی که نُه نفر تویش زندگی می‌کردیم و شش ماه از سال کرسی می‌گذاشتیم. یک کتابخانه‌ی بزرگ در انتهای اتاق بود و یک پنجره‌‌ و در آهنی کوچک در یک سمت و یک در چوبی در سمت دیگر اتاق.

زندگی پشت درِ آهنی با زندگی پشت درِ چوبی آنقدر متفاوت بود که من هیچ‌وقت نفهمیدم کدام زندگی معمولی بود و کدام غیر معمولی...

آدم‌های پشتِ درِ آهنی شبیهِ ما نبودند. مردهاشان پیراهن سفید و شلوار جین می‌پوشیدند و کتاب می‌خواندند و زن‌هاشان پشت به آفتاب می‌نشستند و پاهاشان را بند می‌انداختند. دخترها نیم‌تنه می‌پوشیدند و طناب می‌زدند و بچه‌ها شنا یاد می‌گرفتند.

پشت در چوبی اما زندگی جور دیگری بود. ننه‌خدیجه توی تنور نان می‌پخت. به مرغ و خروس‌هایش  چینه می‌داد. شیر گاوهایش را می‌دوشید و گهگاهی از سَر دیوار با مامان درددل می‌کرد‌.

ما ساکنان یک سیاره‌ی خود مختار بودیم. جایی مابین آن دو در، پنهانی کتاب می‌خواندیم و باهم گنج قارون تماشا می‌کردیم. پنهانی می‌ترسیدیم اما به هم جرات می‌دادیم. پنهانی غصه می‌خوردیم و دسته جمعی رویا می‌بافتیم.

ما نه از آن دنیا بودیم و نه از این دنیا! و من پشت هر دو دَر آلیس بودم در سرزمین عجایب.

سی و چند سال از آن روزها می‌گذرد. دیگر نه در آهنی هست و نه در چوبی‌ای. نه باغی هست و نه کوچه‌باغی. اما ما هر کجای دنیا که باشیم وقتی بهم می‌رسیم، ساکنان همان اتاق کوچکیم؛ چه از در آهنی آمده باشیم چه از در چوبی...

#روزنوشت


@Afsharel

611 0 6 14 17

Forward from: درمانِ تحلیلی
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
◻️◻️◻️◻️

🔷

قصه‌ی جنگو و استاد شجریان به روایت احسان عبدی‌پور⭐️

[همچنین این ویدئو با واکنش همایون شجریان همراه بود
و در پیامی نوشت :"عزیز مهربان ، تصویر زیبایی که روایت کردی ، با قلم و کلام شیرینت ،من را به انبوه خاطراتی از او کشاند.زلال و کم‌یاب،از جنس جهانگیرخان،قهرمان داستانت!
مهار ز دست رفت،نمی‌توان اشک جاری شده را پنهان کرد.زنده باشی.]

🔷

✅️@AnalyticTherapy

20 last posts shown.

107

subscribers
Channel statistics