پاسخ آقای علی آشوری (زبان شناس در سن دیگو) به اقای شفیعی کدکنی
درباره اظهار نظر ایشان درباره زبانهای محلی
زبان در مسیر فرهنگ سازی به عناصر پایه
اقاي كدكني در مصاحبه صوتی اخير شان گفته اند که زبانهاي محلي توانايى مقابله با شکسپیر در ادبيات انگليسي و يا با پوشكين در زبان روسي را ندارند
ایشان ياد آور شده اند كه زبان های محلی (به گفته ایشان ) پشتوانه هایی مثل حافظ و سعدی وغیره را ندارند، لذا حقی برای سخن گفتن ندارند وفقط فارسی است که این حق را نمایندگی می کند ٠٠٠
و مثال هایی هم آورده اند و تحقيری نیز به زبان اردو كرده اند ٠٠٠"
زبان در مسیر فرهنگ سازی و منش ارتباطي اش به عناصر پایه ایی که انسان را محاصره کرده ، همچون:
اضطراب ، دلهره ، ترس ، عشق ، درد ، یقین و تردید و باور و جنگ و آشتی ، و مسا له ی قدرت و حسادت و رقابت ، عقیده و ایماژ ، طراحی برای آینده و نام گذاری ، ترصد و تعرض ، شادی سازی و مویه و غیره را برتابيده و به اشکال مختلف، آن ها را رنگ آمیزی كرده است و می کند ٠
زبان ، ترانه و شعر و نظم و نثر رمان و تکنیک های سوار بر آن ها را می آفریند و نیز در راستای نفی و تایید آنها سبک و شیوه های متنوع بیان را هم آنچنان آفریده است ۰
حال مگر شکسپیر و زبان او حول همین مسایل نمی چرخد ؟ شکسپیر و زبان آثارش مگر نه اینکه فقط بیانگر تردید و عشق و اضطراب و دغدغه ی قدرت و. ۰۰۰تناقض های این عناصر زندگی است که از آن شکسپیر و جهان ویژه ی او را ساخته است ؟
اگر دقت و نگرشی تازه تر به همه زبانهای دنیا داشته باشیم خواهيم ديد كه در چالش همیشگی همین مسایل و مشکلات روز و روزگار ، و در درگیری با آنها است ، که زبانها و صورت هاي منتج از آنها و فرهنگ های ویژه ساخته و بر ساخته شده اند ۰
براي نمونه:
مگر نه اينكه صادق هدایت با توجه به همین انگیزه ها كه جهان ما انسان ها را، همانطور كه در بالا از آن ياد شد، محاصره كرده ، شاهکارش ( بوف کور ) را به فارسی پرورده و پرداخته، همچنانكه بختیار علی با بسط و گسترش این عناصر در زبان کوردی توانسته است رماني به زيبايي "آخرين انار دنيا " را خلق كند ؟
چگونه ممکن است زبانی توانایی درک و دریافت و تحول و تطور ، نقد و نفی و یا انتقال به یکدیگر را نداشته باشد وقتی درگیر مسايلي حیاتی، از قبیل آنچه که در بالا به آن اشاره شد، هست ؟
زبان شناسی امروزين هیچ زبانی را به زبانی دیگر برتر نمی بیند۰
چامسکی گفته بود هر زبانی ( حتی اگر دایره لغات اش محدود باشد، مثل قبیله چاواکو در پرو ) مادامیکه توانایی لالایی گفتن را داراست بیانگر زبانی است که قدرت جان سازی و جهان سازی را داراست۰
بدین گونه زبان را دیدن و تعریف کردن است كه توانایی دمکراتیزه کردن هستی فردی و اجتماعی در جهان معنامند می شود۰
تنها از طریق فهم رنگ آمیزی زبان است که شیوه اقتدارگرا در زبان مهار می شود وگرنه با متر و معیار کهنه و قدیمی و فهم زبانی گذشته، که استوار بود بر نخبه گرایی و تفرعن در طراحی فرهنگ ( به معنای گسترده کلمه ، ) نتیجه اش همین گفتمان غالبی است ( که به شکرانه ی درک و تعریفی تازه از زبان ، بنیاد های غالب اش رو به سستی وفروپاشی است ) که بر محور تحقیر و توهینی می چرخد که زبانهای اروپایی به بقیه زبانها و فرهنگ های دنیا کردهاند و می کنند۰ از جمله به زبان فارسی که به زعم آنها زبان پیشامدرن نامیده می شود ( حتی فارسی زبانانی که با زبانهای اروپا حشر و نشر دارند فارسی را زبانی عقب مانده می بینند چرا که آنها فهمی تک خطی از زبان را بر می تابند و دارند، و یا بهتر بگویم هنوز درکی کهنه و جامد از زبان را فهم پذیر می دانند و می پندارند۰ چنان فهمی کهنه از زبان که کنشی زبانی را سبب گردیده که منجر به آفریدن گفتمان ناسیونا لیسمي كور و ارتجاعی شده است ٠
با توجه به همین شیوه برخورد به زبان بود و آرایش زبانياستوار بر برتری جویی که شکل گیری گفتمانی فاشیستی در آلمان از اوایل سده ی بیستم تا دستکم پایان جنگ جهانی دوم انجامید٠
و این نمونه ی قابل تامل و عبرت برانگیز از آن تعریف واپس مانده و تک خطی از زبان بود که اقتدار گرایی و سلطه جويی را دامن زد تا در گفتمانی سرکوب گرانه به آن همه فاجعه هولناک منجر شود۰
به راستي براي آقاي كدكني متاسفم كه نگرشي بسيار واپس مانده از تعريف زبان و سياست در مصاحبه شان مطرح كردند۰
درك و فهم ارتباط ظريف و در عين حال پيچيده زبان و سياست در اين دوران، به راستي نياز مبرم به درك همه جانبه دمكراسي زباني است كه فرصت نزديكي به قلمرو آزادي را نويد مي دهد و ما را از نگرش تنگ نظرانه و كهنه مي تواند برهاند ٠.
علي اشوري
کانال مردم شناسی کوردستان @Amirkurdistani
درباره اظهار نظر ایشان درباره زبانهای محلی
زبان در مسیر فرهنگ سازی به عناصر پایه
اقاي كدكني در مصاحبه صوتی اخير شان گفته اند که زبانهاي محلي توانايى مقابله با شکسپیر در ادبيات انگليسي و يا با پوشكين در زبان روسي را ندارند
ایشان ياد آور شده اند كه زبان های محلی (به گفته ایشان ) پشتوانه هایی مثل حافظ و سعدی وغیره را ندارند، لذا حقی برای سخن گفتن ندارند وفقط فارسی است که این حق را نمایندگی می کند ٠٠٠
و مثال هایی هم آورده اند و تحقيری نیز به زبان اردو كرده اند ٠٠٠"
زبان در مسیر فرهنگ سازی و منش ارتباطي اش به عناصر پایه ایی که انسان را محاصره کرده ، همچون:
اضطراب ، دلهره ، ترس ، عشق ، درد ، یقین و تردید و باور و جنگ و آشتی ، و مسا له ی قدرت و حسادت و رقابت ، عقیده و ایماژ ، طراحی برای آینده و نام گذاری ، ترصد و تعرض ، شادی سازی و مویه و غیره را برتابيده و به اشکال مختلف، آن ها را رنگ آمیزی كرده است و می کند ٠
زبان ، ترانه و شعر و نظم و نثر رمان و تکنیک های سوار بر آن ها را می آفریند و نیز در راستای نفی و تایید آنها سبک و شیوه های متنوع بیان را هم آنچنان آفریده است ۰
حال مگر شکسپیر و زبان او حول همین مسایل نمی چرخد ؟ شکسپیر و زبان آثارش مگر نه اینکه فقط بیانگر تردید و عشق و اضطراب و دغدغه ی قدرت و. ۰۰۰تناقض های این عناصر زندگی است که از آن شکسپیر و جهان ویژه ی او را ساخته است ؟
اگر دقت و نگرشی تازه تر به همه زبانهای دنیا داشته باشیم خواهيم ديد كه در چالش همیشگی همین مسایل و مشکلات روز و روزگار ، و در درگیری با آنها است ، که زبانها و صورت هاي منتج از آنها و فرهنگ های ویژه ساخته و بر ساخته شده اند ۰
براي نمونه:
مگر نه اينكه صادق هدایت با توجه به همین انگیزه ها كه جهان ما انسان ها را، همانطور كه در بالا از آن ياد شد، محاصره كرده ، شاهکارش ( بوف کور ) را به فارسی پرورده و پرداخته، همچنانكه بختیار علی با بسط و گسترش این عناصر در زبان کوردی توانسته است رماني به زيبايي "آخرين انار دنيا " را خلق كند ؟
چگونه ممکن است زبانی توانایی درک و دریافت و تحول و تطور ، نقد و نفی و یا انتقال به یکدیگر را نداشته باشد وقتی درگیر مسايلي حیاتی، از قبیل آنچه که در بالا به آن اشاره شد، هست ؟
زبان شناسی امروزين هیچ زبانی را به زبانی دیگر برتر نمی بیند۰
چامسکی گفته بود هر زبانی ( حتی اگر دایره لغات اش محدود باشد، مثل قبیله چاواکو در پرو ) مادامیکه توانایی لالایی گفتن را داراست بیانگر زبانی است که قدرت جان سازی و جهان سازی را داراست۰
بدین گونه زبان را دیدن و تعریف کردن است كه توانایی دمکراتیزه کردن هستی فردی و اجتماعی در جهان معنامند می شود۰
تنها از طریق فهم رنگ آمیزی زبان است که شیوه اقتدارگرا در زبان مهار می شود وگرنه با متر و معیار کهنه و قدیمی و فهم زبانی گذشته، که استوار بود بر نخبه گرایی و تفرعن در طراحی فرهنگ ( به معنای گسترده کلمه ، ) نتیجه اش همین گفتمان غالبی است ( که به شکرانه ی درک و تعریفی تازه از زبان ، بنیاد های غالب اش رو به سستی وفروپاشی است ) که بر محور تحقیر و توهینی می چرخد که زبانهای اروپایی به بقیه زبانها و فرهنگ های دنیا کردهاند و می کنند۰ از جمله به زبان فارسی که به زعم آنها زبان پیشامدرن نامیده می شود ( حتی فارسی زبانانی که با زبانهای اروپا حشر و نشر دارند فارسی را زبانی عقب مانده می بینند چرا که آنها فهمی تک خطی از زبان را بر می تابند و دارند، و یا بهتر بگویم هنوز درکی کهنه و جامد از زبان را فهم پذیر می دانند و می پندارند۰ چنان فهمی کهنه از زبان که کنشی زبانی را سبب گردیده که منجر به آفریدن گفتمان ناسیونا لیسمي كور و ارتجاعی شده است ٠
با توجه به همین شیوه برخورد به زبان بود و آرایش زبانياستوار بر برتری جویی که شکل گیری گفتمانی فاشیستی در آلمان از اوایل سده ی بیستم تا دستکم پایان جنگ جهانی دوم انجامید٠
و این نمونه ی قابل تامل و عبرت برانگیز از آن تعریف واپس مانده و تک خطی از زبان بود که اقتدار گرایی و سلطه جويی را دامن زد تا در گفتمانی سرکوب گرانه به آن همه فاجعه هولناک منجر شود۰
به راستي براي آقاي كدكني متاسفم كه نگرشي بسيار واپس مانده از تعريف زبان و سياست در مصاحبه شان مطرح كردند۰
درك و فهم ارتباط ظريف و در عين حال پيچيده زبان و سياست در اين دوران، به راستي نياز مبرم به درك همه جانبه دمكراسي زباني است كه فرصت نزديكي به قلمرو آزادي را نويد مي دهد و ما را از نگرش تنگ نظرانه و كهنه مي تواند برهاند ٠.
علي اشوري
کانال مردم شناسی کوردستان @Amirkurdistani