دلم میخواد یه روز یه جا اتفاقی ببینمت نگام کنی..
پشیمونیو ازته چشمات بخونم
لبخند کم جونی بزنم بگم:حسم میگفت که یروز میبینمت
بگی:میدونم حسات هیچوقت اشتباه نمیکردن
بگم:اما اشتباه کردم
لغزیدم سر خوردم
درباره تو اشتباه کردم فک کردم تومثل بقیه نیستی اما توهم یکی بودی مثل بقیه..
یه شبه تموماعتمادمو له کردی،یه شبه فهمیدم اعتماد زیاد تهش همینه که لهت میکنن ومیرن یطوری میرن که انگار ازهمون اول نبودن
شایدم مقصر من بودم که زود بهت اعتماد کردم اما هرچی که بود این زخم همیشه رو قلبم می مونه تا هروقت ناغافل قلبم سر خورد بگم خفه شو بشین سر جات یادت بیار که چجوری لهت کردنو رفتن بسه
با رفتنت اره اشک ریختم گریه کردم زیاد تا دلت که بخواد اما چند روز بعد به خودم اومدم گفتم چرا برای کی؟اصن ارزش اینو داره براش اشک بریزم؟اره دقیقا همون لحظه تو قلبم کشتمت وگفتم چیزی نشد اره شکستی اما قوی تر شدی پس نذار از دور شکستنتو ببینه همون لحظه تو قلبم کشتمت همه حرفاتو قولاتو خنده هامون رو اما میدونی دروغ چرا دلم بعضی وقتا هواتو میکرد یجورایی قلبم به بودنت عادت کرده بود یکم سخت بود که بهش بفهمونم از زندگیم پاک شدی همش مثل بچه هفت شیش ساله که بخاطر یه عروسک گریه میکنن اشک میریخت کشوندمش یه گوشه گفتم بسه قلبم بی تابی نکن ببین وقتی رفته یعنی رفته یعنی نمیاد پس اروم باش
شاید بیتابیش کم شد اما دلتنگیش نه؛
یجوری از زندگیم رفتی که هیچ ردو نشونی نذاشتی اما دیدی بهت گفته بودم زمین گرده یادته؟دقیقا امروز همون روزیه که انتظارشو میکشیدم میخواستم این روز از راه برسه ببینمت چشم توچشم شم باهات لبخندی بزنم بگم غریبه من تورو بخشیدم همون روز که برای رفتنت اشک ریختم بخشیدمت باهر قطره اشکم از قلبم مغزم پاکت کردم بخشیدمت حالا برو راحت به زندگیت برس
فقط یه سوال؟
اره گفتم بخشیدمت اما آهی که اونروز بعد له شدن روح وقلبم کشیدم خیلی جانسوز بود حتی عرش خدارم لرزوند وجدان تورو نلرزوند؟
تقاص اشکامو نه اما تقاص این آهمو یا خودت میدی یا چشمای گریون دخترت خوش اومدی اشنای غریبه
#شیوا_باقی
@Avan_podcast