Forward from: اندیــــشه صــدر
ا🌿🌹🌱
از گذشتههای دور تعریفی از یک فرشتهی رویایی را شنیده بودم که آن فرشته به هرچیزی دست میزد، طلا میشد!
یعنی طلای واقعی!
اما باورم نمیشد، آخر چطور ممکن است همه چیز با لمس کردن او طلا شود!
روزی از روزها خود آن فرشته را دیدم، قلمی در دست گرفت و به نوشتن شروع کرد!
وای من چه میبینم!
قلم طلا گشت، این قلم در دستانش طلا میافشاند!
واقعاً قلم طلایی با رنگ طلااااا !
تک تک حروف و واژهها همه طلا هستند.
ذهن کوچکم درگیر این فرشته هنرمند شده بود، عقل و هوشم به هنرش قد نمیداد!
حتی عطر نفسهایش که به آن کاغذ سفید برخورد میکرد، آن کاغذ سفید را طلایی کرده بود!
حتی روی میزی که مینوشت و روی چوکیای که نشسته بود، طلا شده بود!
نه نه تمام آن اتاق با همه دیوارها و پنجرههایش از برخورد نور آن فرشته طلا شده است!
چطور ممکن است!
آی خدای من! فرشتهی که قصههایش را در داستانهایی افسانهی شنیده بودم، حالا در مقابل چشمانم میبینم که هنر نمایی میکند!
آن فرشتهی افسانهی، افسانه نبوده است بلکه حقیقت محض و انکار ناپذیر است، اگر با چشمان خودم نمیدیدم باورم نمیشد!
تازه عقل کوچکم به این حقیقت رام شده بود که آن فرشته از روی کاغذ طلایی سربلند کرد در حالیکه آن قلم طلایی هنوز در دستش روی آن کاغذ میرقصید با چشمانش به من اشارهی سلام کرد.
وای باورم نمیشه!
من چه شدم، من هم طلایی شدم!
حتی به یک اشاره چشمش طلایی گشتم!
سراپایم طلایی شده!
یعنی این فرشته میتواند تنها با نگاه کردن هم همه چیز را طلایی کند!
درحالیکه آب دهنم را قورت دادم و به روی ماهش خیره شده بودم، ازش پرسیدم؛ های فرشتهی رویایی شما کی هستید؟
چگونه همه چیز را طلایی میکنید؟
گفت؛ من همان فرشتهی افسانهی هستم که در داستانها خوانده بودید!
من از خودم هیچی ندارم، این همه هنرنماییام از لطف خداوند متعال است که قلب پاک و ضمیر روشن نصیبم ساخته است، در حقیقت تمام این طلاها از قلبم سرچشمه میگیرد، با هر تپش قلبم کوهی از طلا به اطراف میافشانم!
شاید قلبم را خدا از طلا ساخته است تا همه جا را طلایی کنم!
من همان فرشتهی رویایی هستم!
من مصداق همان مقولهام که میگویند؛ خاک را لمس میکند، طلا میشود!
من به دنیا آمدم که تمام جهان هستی را طلا پوش کنم!
طلایی از هنر !
طلایی از عفت !
طلایی از صداقت!
طلایی از امانتداری!
طلایی از عشق و مهربانی!
طلایی از صبر و شکیبایی!
طلایی از تلاش و کوشش!
طلایی از اراده و قدرت!
طلایی از امید به ناامیدان!
اسمم صبا صدر است، فرشتهی تمام رویاها !
من صبا صدرم، صدر نشین تمام فرشتههای خوبیها!
✍#رحیم_گل_فیضی
۱۴۰۳/۴/۲ ۱۱:۳۵ pm
مثل همیشه طلا افشانی میکنید، در حد توانم نیست که از هنر تان توصیف کنم، ناب هستین بلکه دُر نایاب هستین....!
🌱🌹🌿
از گذشتههای دور تعریفی از یک فرشتهی رویایی را شنیده بودم که آن فرشته به هرچیزی دست میزد، طلا میشد!
یعنی طلای واقعی!
اما باورم نمیشد، آخر چطور ممکن است همه چیز با لمس کردن او طلا شود!
روزی از روزها خود آن فرشته را دیدم، قلمی در دست گرفت و به نوشتن شروع کرد!
وای من چه میبینم!
قلم طلا گشت، این قلم در دستانش طلا میافشاند!
واقعاً قلم طلایی با رنگ طلااااا !
تک تک حروف و واژهها همه طلا هستند.
ذهن کوچکم درگیر این فرشته هنرمند شده بود، عقل و هوشم به هنرش قد نمیداد!
حتی عطر نفسهایش که به آن کاغذ سفید برخورد میکرد، آن کاغذ سفید را طلایی کرده بود!
حتی روی میزی که مینوشت و روی چوکیای که نشسته بود، طلا شده بود!
نه نه تمام آن اتاق با همه دیوارها و پنجرههایش از برخورد نور آن فرشته طلا شده است!
چطور ممکن است!
آی خدای من! فرشتهی که قصههایش را در داستانهایی افسانهی شنیده بودم، حالا در مقابل چشمانم میبینم که هنر نمایی میکند!
آن فرشتهی افسانهی، افسانه نبوده است بلکه حقیقت محض و انکار ناپذیر است، اگر با چشمان خودم نمیدیدم باورم نمیشد!
تازه عقل کوچکم به این حقیقت رام شده بود که آن فرشته از روی کاغذ طلایی سربلند کرد در حالیکه آن قلم طلایی هنوز در دستش روی آن کاغذ میرقصید با چشمانش به من اشارهی سلام کرد.
وای باورم نمیشه!
من چه شدم، من هم طلایی شدم!
حتی به یک اشاره چشمش طلایی گشتم!
سراپایم طلایی شده!
یعنی این فرشته میتواند تنها با نگاه کردن هم همه چیز را طلایی کند!
درحالیکه آب دهنم را قورت دادم و به روی ماهش خیره شده بودم، ازش پرسیدم؛ های فرشتهی رویایی شما کی هستید؟
چگونه همه چیز را طلایی میکنید؟
گفت؛ من همان فرشتهی افسانهی هستم که در داستانها خوانده بودید!
من از خودم هیچی ندارم، این همه هنرنماییام از لطف خداوند متعال است که قلب پاک و ضمیر روشن نصیبم ساخته است، در حقیقت تمام این طلاها از قلبم سرچشمه میگیرد، با هر تپش قلبم کوهی از طلا به اطراف میافشانم!
شاید قلبم را خدا از طلا ساخته است تا همه جا را طلایی کنم!
من همان فرشتهی رویایی هستم!
من مصداق همان مقولهام که میگویند؛ خاک را لمس میکند، طلا میشود!
من به دنیا آمدم که تمام جهان هستی را طلا پوش کنم!
طلایی از هنر !
طلایی از عفت !
طلایی از صداقت!
طلایی از امانتداری!
طلایی از عشق و مهربانی!
طلایی از صبر و شکیبایی!
طلایی از تلاش و کوشش!
طلایی از اراده و قدرت!
طلایی از امید به ناامیدان!
اسمم صبا صدر است، فرشتهی تمام رویاها !
من صبا صدرم، صدر نشین تمام فرشتههای خوبیها!
✍#رحیم_گل_فیضی
۱۴۰۳/۴/۲ ۱۱:۳۵ pm
مثل همیشه طلا افشانی میکنید، در حد توانم نیست که از هنر تان توصیف کنم، ناب هستین بلکه دُر نایاب هستین....!
🌱🌹🌿