_ پرواز کردن بر فراز دشتی سوخته که تا چشم کار می کند در آن سیاهیست و سیاهی.
در تلاشم تا رنگ پریده چهره ات را دوباره با دیدگانم نظر کنم و آنگاه از گرمای وجودت و از تپش های قلبت اطمینان یابم.
با آنکه نه تو و دیگران را در کنار خود نمی خواهم، اما آرزوی زندگانی ات را دارم.
دل انگیزترین زندگانی ها.
پس بدون من به جلو حرکت کن گرچه حضور دارم اما دیگر قرار نیست حضورم مانند قبل در زندگی ات بدرخشد و یا حضور تو در زندگانی من.
در تلاشم تا رنگ پریده چهره ات را دوباره با دیدگانم نظر کنم و آنگاه از گرمای وجودت و از تپش های قلبت اطمینان یابم.
با آنکه نه تو و دیگران را در کنار خود نمی خواهم، اما آرزوی زندگانی ات را دارم.
دل انگیزترین زندگانی ها.
پس بدون من به جلو حرکت کن گرچه حضور دارم اما دیگر قرار نیست حضورم مانند قبل در زندگی ات بدرخشد و یا حضور تو در زندگانی من.