میگفت:«چه قدر آه. نگاه کنید. درهای گردون را گشودهاند. فلک هم از این همه آه عاجز شده.»
گفتم:«مگر میشود از آه گذشت؟ جگر بیآه، مثل کلاه بیپشم است. از پنجره به آسمان نگاه کنید. آه را تا ماه میشود دنبال کرد. چه سینهها که شب و روز در گداز و سوزست.»
گفتم:«مگر میشود از آه گذشت؟ جگر بیآه، مثل کلاه بیپشم است. از پنجره به آسمان نگاه کنید. آه را تا ماه میشود دنبال کرد. چه سینهها که شب و روز در گداز و سوزست.»