بی‌خبری


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود
شناس:
@mostafakarimi997
ناشناس:
https://t.me/BiChatBot?start=sc-125175-eaz58x7

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


فکر کنم منِ گاو بعد از تصادف خودم بهش توضیح داده بودم که اگه فلان اتفاق تو تصادف برام میفتاد چقدر داستان برام پیش میومد و چقدر بدبخت میشدم. حالا دقیقا همون "فلان اتفاق" برای خودش افتاده و من حتی نمی‌تونم زنگ بزنم بهش که بگم چیزی نیست و میگذره و یکم دلداری بدم.


۳۱ام خدمتش تموم شده بود
داشت می‌رفت مصاحبه دکتری
و هم‌زمان پیگیر کارهای استخدامش بود
الان به خاطر عملی که داره؛ ممکنه دو سه سال دستش بند باشه و خونه‌نشین بشه
زندگی واقعا داره هر روز کثیف‌تر و گه‌تر میشه‌. حالم واقعا بده


عزیزان یکی از رفقای صمیمی و نزدیک من تصادف کرده و بیمارستانه. خطر جانی به لطف خدا رفع شده ولی یه عمل خیلی سخت داره و شرایطش خیلی خوب نیست متاسفانه. خیلی ممنون میشم اگر لطف کنید و دعا کنید که به خیر بگذره.


بچه اول بودن، حکم یه شعله خاموش‌نشدنی رو داره توی قلبم. شعله‌ای که باعث میشه حتی اگه دلم سنگ هم بشه؛ سنگ داغی باشه. تا حالا سنگ داغ تو دستتون گرفتید؟




با این که خیلی سختمه
تو گریه می‌خندم بری
@biikhabari


گویا قسمت بود که این قطعه رو امروز بعد از مدت‌ها پیدا کنم و گوش کنم‌ و بذارم این‌جا.
@biikhabari


چند دقیقه با بابا حرف زدم. توی صحبت خودم رو خیلی محکم نگه داشتم؛ اما انقدر غم‌های بزرگ و سنگین تو دل این مرد بود و خستگی تو صداش موج می‌زد که الان که قطع کردم دارم گریه می‌کنم.


می‌دونم خیلی سخته و برای سوسول‌هایی مثل من نیست؛ ولی کاش شرایط طوری بود که می‌شد برم سمت دامداری یا کشاورزی. سختی‌ش زیاد بود؛ اما لذتش هم کم نبود. ارتباطات انسانی‌ت کم و محدود می‌شد؛ اما اون بخشی از ارتباطات که باقی می‌موند؛ دقیقا همونی بود که می‌خواستی. رفیقات می‌موندن و خانواده. و از اون طرف، حیاتی که توی طبیعت جریان داره؛ واقعا روح آدم رو جلا میده. اگه مسیرم به اون سمت می‌رفت؛ مطمئنم با حیوون‌ها و گل‌ و گیاه و حتی با کوه‌ها و ... زیاد حرف می‌زدم. چقدر لذت‌بخش بود. اما روزگار ما رو کشونده توی اتاق‌های بسته و شلوغ و بین آدم‌هایی که باهاشون ارتباط قلبی نداریم. باید هم‌زمان ارتباطت رو با رئیست، با هم‌کارهات، با مشتری‌ها و توی یه بخش دیگه از زندگیت با اساتیدت، هم‌کلاسی‌هات و ... به درستی تنظیم کنی و ایجاد تنش توی هر کدوم از این رابطه‌ها، می‌تونه باعث زجر کشیدنت بشه و قلبت رو به مرور سیاه کنه. علی‌الحساب چون کم‌تجربه‌ام نمی‌خوام نتیجه قطعی بگیرم؛ اما فعلا نظرم اینه که ما آماده سختی کشیدن هستیم و اتفاقا در عمق وجودمون ازش استقبال هم می‌کنیم؛ اما بستگی داره که اون سختی در چه "مسیر"ی، با چه "هدف"ی، و با چه "همراه"ی باشه. نکته‌ ناراحت‌کننده ماجرا اینه که احتمال این که آدم مسیر و هدف و همراه مدنظرش رو بدست بیاره؛ زیاد نیست. باید انعطاف‌پذیر باشی و بتونی با شرایط نامطلوب کنار بیای. این خیلی سخته؛ حداقل برای من. اما فکر می‌کنم اگر آدم این قابلیت رو در خودش به وجود بیاره؛ مثل کسی میشه که توی میدون جنگ جلیقه ضدگلوله تنش کرده؛ و دیگه به این سادگی‌ها از پا در نمی‌آد. سخته؛ واقعا سخته.


یه بخشی از صداهایی که هر روز، سر صبح‌گاه و توی زنگ‌های تفریح، از این مدرسه میاد تو خونه ما😑


تو حتی برای انتشار این آهنگ هم منو ببخش.


از آلبوم سکوت
سال انتشار: ۱۳۹۰
@biikhabari




پسر! من واقعا نمی‌تونم.


از این خداخدا کردن‌هام جلوی چشم شما و بقیه هم مثل سگ می‌ترسم. می‌ترسم ادا باشه یا پشتش امتحان بیاد یا رسم رازداری نباشه. اما "نشد از نام سگ کهف، کتاب آلوده".


شما ممکنه از ته دلت گرون‌ترین خونه دنیا رو بخوای ولی یه هزار تومنی تو جیبت نباشه. من اخیرا این‌طوری خدا رو می‌خوام. شوق هست و لیاقت و تلاش نیست.


رکورد دست‌نیافتنی‌ای برای خودمون ثبت کردیم: ۱۳ شب؛ ۱۱ شب مهمون‌داری.




خب یه ضدحمله عجیب زد که فعلا کنسله.


یه فرار رو به جلو کردم توی چت با استاد که ویسم رو که گوش بده نه تنها نمیفهمه من چقدر تنبل و گاوم بلکه فکر می‌کنه چقدر مسئولیت‌پذیرم و عجب پسری دانشجوش شده🤤

20 last posts shown.

43

subscribers
Channel statistics