معرفی یک کورس دانشگاهی، آینهای برای دیدن زخمهای عمیق آکادمی ایران...
وقتی کورسهای جدیدی را که در دانشگاههای آمریکا، خصوصاً استنفورد و برکلی که خیلی در این مسئله پیشتاز هستند، در موضوعات روز میبینم به این نتیجه میرسم دانشگاه در ایران رسماً مرده!
به جز شریف که آن هم کاملاً به دو استاد مرتبط میشود یعنی دکتر رهبان و سلیمانی (و این هم کاملاً به انگیزه شخصی دو استاد برمیگردد و لاغیر)، بی اغراق من هیچ درسی در تحصیلات تکمیلی AI که موضوع آن دوره مبحث جدیدتری از مباحث ۲۰۱۶ باشد، ندیدهام.
حالا شما ببینید اصلاً این موضوع agentic AI هنوز به جایی نرسیده، خبری نیست، اما آمدهاند در برکلی
کورسش کردهاند. کورس دانشگاهی شدن یه موضوع به این جدید غیر از این است که Andrew Ng در
deeplearning.ai یک mini-course برگزار کند. چون در کورس دانشگاهی باید بتوانی اندازه شانزده هفتهی دو جلسه محتوای ارائه دهی و از آن پروژه و امتحان طرح کنی.
علتش این شکاف عمیق در بخش آموزش تحصیلات تکمیلی در ایران و آمریکا این است که دیگر در حداقل حوزه AI، تدریس از روی textbook دورهاش گذشته. اصلاً اینقدر سرعت تولید دانش زیاد است که نمیصرفد کسی از آن کتاب بنویسد. کتابش به سه ماه نرسیده شبیه کتابهای تاریخ میشود :) حالا استاد محترم حقیقتاً حال ندارد کورسی بگذارد که تکست بوک ندارد. چون نیاز به تسلط خیلی عمیق روی تعداد زیادی مقاله دارد و هم دانشجوهای بیانگیزه خستهات میکنند. در آن سر عالم، سالهاست یک استاد نیست که کورس را بگذارد. میکند استاد یک فهرست محتوا تدارک میبیند، مقدمات را خودش درس میدهد و در موارد تخصصی از پژوهشگر موضوعی مربوط به محتوا دعوت میکند آن موضوع را تدریس کند.
این را هم بگویم دوستان، این وضعیت تقصیر استاد نیست. استادی که در بهترین حالت در ۳۳ سالگی (در اکثر موارد بدون فرصت مطالعاتی و پسادکترا با سفارش ویژهی استاد راهنما در هیات جذب هیئت علمی میشود) و در معمول موارد در ۴۰ سالگی هیات علمی میشود و تازه بعد از این همه درس خواندن میخواهند بهش در حد نصف حقوق (دقت کنید نصف!) کارگرهای خانگی بنگلادشی توی امارات بدهند و اگر در ۶۰ سالگی استاد تمام شود در حد آن کارگر ساده بیمهارت بنگلادشی حقوق بگیرد. از استادی که لنگ حقوق و نان شب و اجاره خانه است توقعی نمیتوانی داشته باشی.
منی که بیش از یک دهه عمرم در دانشگاه بودم فقط و فقط در استاد و دانشجو افول دیدم و بس. تازه فقط مشکل حقوق استاد نیست، همین استاد باید کار چهار هیات علمی را بکند. علت هم کمبود شدید و پایین بودن نسبت تعداد هیئت علمی به دانشجو است. دیگر نه دانشگاه پول دارد هیات علمی استخدام کند و نه دیگر آدم باسوادی رزومه برای هیات جذب دانشگاهها میفرستد، چون یا اپلای میکنند یا وارد بازار کار میشوند. اگر وارد منجلاب هیات علمی شدن بشوند دیگر فراری نیست.
خیلی از آزمایشگاههای تحصیلات تکمیلی سالهاست که دیگر رسماً جلسه آزمایشگاه ندارند! چون دانشجو دکتری پسر که نمیتواند تا ۳۰ سالگی از جیب پدر بخورد باید کار کند. حتی اگر از سمت خانواده تامین باشد چون آن مدرک دکتری فردا که فارغالتحصیل شود بدون سابقه کاری موثر بیمعنی و بیفایده است. دانشجو هم کار میکند، استاد هم خیلی نمیتواند فشار بیاورد چون اگر فشار زیاد شود در جا انصراف میدهد (چندین مورد در این سالها دیدم).
وضعیت دانشجوی ارشد و کارشناسی جدید که والذاریاتی است قابل گفتن نیست...
خلاصه دانشگاهی که دانشجو و استادش مردهاند خودش هم میمیرد...
مساله این نیست که ما نمیفهمیم یا بلد نیستیم، مساله تمامش اقتصادی است. مساله امروز ما در همه چیز از جمله آکادمی GDP per Capita است. خدا میداند چند ماه پیش با استادم صحبت کردیم از حوزه رسالهام (که چهار پنج کورس سر و صاحبدار بیشتر ازش در دنیا نیست) یک کورس در دانشکده ارائه کنیم اما هم من هم استادم میدانستیم به نتیجه نمیرسد چون این کارها در کنار انگیزه وقت میخواهد. نه من و نه خودش وقت این کارها را نداریم. من عمده وقتم را کار میکنم نه پژوهش، آن هم خیلی حوصله ندارد ساعت کاریاش را در دانشگاه پر کند.
معرفی این کورس جدید Agentic AI هم سر درد و دل من را باز کرد...
خلاصه که وضعیت دانشگاه این مملکت شبیه بقیه چیزهایش هست، شبیه صنعت برقش، شبیه اقتصادش...
نشستهایم بالای سر پیکر محتضر این گربه عزیز فقط آه میکشیم 😭😭😭.